به گزارش ایکنا، فاطمه ابن علی، محقق و پژوهشگر حوزوی یادداشتی به مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب(ع) با نام «ابوطالب(ع)؛ پدر حقیقت» نگاشت. متن این یادداشت به شرح زیر است:
تاریخ تا به حال چنین بشارتهای نابی به خود ندیده بود. هفدهم ربیع الاول عام الفیل. آنگاه که فاطمه بنت اسد نزد همسر بزرگوارش آمد و عرض کرد بشارت باد بر تو ولادت پیامبر آخرالزمان. حضرت ابوطالب(ع) فرمودند: من نیز تو را بشارت میدهم به فرزندی شبیه این مولود مبارک؛ 30 سال صبر کن.
مولود ربیع اگرچه پدر نداشت اما عمویی نصیبش شده بود که او را بر فرزندان خود مقدم میداشت. ابوطالب پسر عبدالمطلب و مومن آل ابراهیم و آل اسماعیل. صاحب مقام اصطفائیه و آخرین وصی ابراهیم خلیل و اسماعیل (علیهما السلام) که ودیعه نبوت اسماعیلی را به پیامبر اسلام سپرد. موحدی که لحظهای آلوده به شرک نشد و همواره در آشکار و نهان خدای ابراهیم را میپرستید؛ به سمت کعبه نماز میخواند و بر آیین حنیف پایبند بود؛ اما هیچگاه اظهار به اسلام نکرد زیرا درفضای غبارآلود جاهلیت و بتپرستی، راهبرد سیاسی حضرت ابوطالب برای حمایت از پیامبر همین تقیه و کتمان ایمان به اسلام بود. ایشان با نفوذ راهبردی در میان کفار قریش و بزرگان مکه توانستند ۱۰ سال از پیامبر و دینی که خداوند بر او فرستاده بود در میان کفار لجوج و قدرتمند حجاز محافظت کنند. این تصمیم استراتژیک عامل بقای ایشان در شورای دارالندوه نیز بود که علاوه بر تاثیرگذاری بر آرا و تصمیم گیریهای بزرگان قریش و دیگر بزرگان مکه، از اخبار و تصمیمات آنان هم مطلع میشدند و در پیشبرد سیاستهای تبلیغ اسلام کمک شایانی به مسلمانان میکردند.
حمایتهای حضرت ابوطالب(ع) از پیامبر آنقدر گویاست که هیچ نویسندهای در تاریخ نتوانسته آن را نادیده بگیرد. تمام کتابهای اهل سنت به حمایتهای بی دریغ ایشان از پیامبر گواهی میدهند. حتی مستشرقان غربی نیز نتوانستند از نقش ایشان در شکلگیری اسلام و حمایتهایش چشمپوشی کنند. ویل دورانت در جلد چهارم تاریخ تمدن مینویسد: ابوطالب به دین جدید در نیامد اما لحظهای هم از حمایتهایش برای پیامبر فروگذار نکرد. ادوارد گیبون درکتاب نزول و سقوط امپراتوری روم مینویسد: ابوطالب شریفترین عموهایش چه در وطن و چه در بیرون، چه در جنگ و چه در صلح همواره راهنما و محافظ او بود. رونالد نیکولاس در تاریخ ادبی اعراب نوشته: جناب ابوطالب تا آخرین لحظه حیاتش از پیامبر اسلام دفاع کرد.
به راستی میتوان گفت در دهه آغازین بعثت، تاثیرگذارترین شخصیت بعد از پیامبر در گسترش دین اسلام، حضرت ابوطالب است. بزرگترین حامی پیامبر و به عبارتی بزرگترین حامی اسلام. کسی که بعد از رحلت ایشان جبرئیل امین پیام آوردند که ای محمد (صلی الله علیه و آله) از مکه خارج شو که دیگر در این شهر یاوری نداری. حضرت ابوطالب که از دنیا رفتند جان پیامبر به خطر افتاد و ادامه راه تبلیغ دین دچار چالش شد و بعد از آن هجرت اتفاق افتاد. نتیجه ده سال مجاهدت حضرت ابوطالب پا گرفتن نهال نوپای اسلام بود که حالا دیگر به مرحله تشکیل حکومت اسلامی رسیده بود. به فرموده امام صادق (علیه السلام) جد بزرگوارشان به خاطر پنهان کردن ایمان به اسلام دو پاداش نزد خداوند دارند یکی برای ایمان و دیگری بخاطر تقیه.
اعتقاد به ایمان حضرت ابوطالب یکی از اصول اعتقادی شیعیان امامیه است اما بدخواهان امیرالمومنین و اهلبیت (علیهمالسلام) نسبت به ایمان ایشان تشکیک کردهاند و علت آن چیزی نیست جز کفر و شرک آباء و اجدادی خودشان. امیرالمومنین (علیه السلام) در نامهای پر از نکته به معاویه نوشتند: امیه همانند هاشم نبود؛ حرب همچون عبدالمطلب و ابوسفیان مانند ابوطالب نبود و صریح نیز مانند طلیق نیست. گوشت و خون امویان و اجداد سلفشان آمیخته به کفر و شرک بود. آنها آزادشدگان فتح مکه بودند و مجبور بودند بعضی از خباثتهای نسب خویش را با اتهام به دیگران استتار کنند و دست به تحریف تاریخ بزنند. بزرگ مردی که در روزگار ظلمانی شرک و بتپرستی همواره به سمت کعبه نماز میخواند، تا قبل از بعثت بر آیین حنیف استوار بود و تنها ایمان به اسلام را کتمان میکرد مشرک و نعوذ بالله جهنمی نامیدند!
بدون شک حکومت اموی بزرگترین عامل نشر اکاذیب علیه حضرت ابوطالب در تاریخ است. جعل احادیث علیه اهلبیت ودستور به سب امیرالمومنین علیه السلام ریشهای شد برای علف های هرز بیابان اتهام علیه حضرت ابوطالب. در روزگار عباسیان هم بمباران رسانه ای دستگاه خلافت علیه اهل بیت پیامبر کمی از دوره امویان نداشت. خلفای عباسی نیز خود را رقیب علویان و ائمه شیعه می دانستند و برای پایین آوردن شان امیرالمومنین (علیه السلام) دست به انتشار اخبار کذب درباره حضرت ابوطالب زدند. زیرا عباس هم آلوده به شرک بود و در جنگ بدر علیه مسلمانان جنگید و تنها کمی قبل از فتح مکه ایمان آورد. چگونه ممکن است کسی کافر باشد و بر حباله ازدواجش فاطمه بنت اسد، از مومنان به پیامبر، باقی بماند؟ در حالی که شرع آن را حرام کرده است! چگونه ممکن است بر انگشتری «رضیت بالله ربّا و بإبن اخی محمد نبیا و بإبنی علیّ له وصیا» حک شده باشد و صاحبش کافر باشد؟ چگونه ممکن است شعرهای منتسب به شخصی سرودههای توحیدی باشد در حالی که کافر به خداست ؟! و چگونه میتوان ده سال حمایتهای بی دریغ از پیامبر اسلام را در رسومات و علایق قبیلهای خلاصه کرد؟! آن هم درباره شخصیت بلند مرتبهای که در قیامت نور مقدسش بعد از انوار مقدس چهارده معصوم (علیهم السلام) بر نور تمام خلایق غلبه دارد!
ختم کلام آن که ابن ابی الحدید معتزلی از بزرگان اهل سنت که مشکوک به ایمان حضرت ابوطالب نیز بود گفته است: اگر ابوطالب نبود اسلام هم نبود.
فاطمه ابن علی
انتهای پیام