به گزارش ایکنا به نقل از العهد، «محمد الحسینی» تحلیلگر عرب، در یادداشتی به بررسی ابعاد پاسخ مقتدرانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تجاوزات رژیم صهیونیستی و ترور فرماندهان نظامی ایران در حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق پرداخته است.
ترجمه این یادداشت به شرح زیر است:
تجاوز سه جانبه انگلیس، فرانسه و اسرائیل علیه مصر در ماههای اکتبر و نوامبر سال 1956، منطقه موسوم به «خاورمیانه» را وارد مرحله جدیدی از ژئوپلیتیک ناشی از جنگ جهانی دوم کرد که در آن قدرتهای بزرگ بین کشورهای منطقه تقسیم شدند. این تجاوز نشاندهنده تجربهای بود که نتایج آن با نتایج اولین جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 که منجر به استقرار رژیم صهیونیستی در قلب جهان عرب یعنی سرزمین فلسطین شد، متفاوت بود. جمال عبدالناصر، رئیس جمهور وقت مصر، نبردی تحت عنوان ملی شدن کانال سوئز و آزادسازی آن از هژمونی بریتانیا - فرانسه را رهبری کرد، اما در این نبرد، پروژه صهیونیستی را در باز کردن مسیر دریایی به ایلات از طریق خلیج عقبه تخریب کرد و علاوه بر عامل نظامی بر عنصر رقابت متکی بود.
مصر عبدالناصر
مسئله فلسطین به شدت در مرکز رویدادهای میدانی و سیاسی قرار گرفت و در واقع، جرقه اصلی برای شعلهور کردن جنگ بود، زیرا عبدالناصر بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان را به پایان یافتن هرگونه تسویه حساب و تخلیه صحرای نقب جنوبی برای امنیت مرزهای بین مصر و اردن مشروط کرده بود. اما ائتلاف سه جانبه اسرائیل - اروپا - آمریکا، به دنبال ایجاد تسویه حساب بین اعراب و اسرائیل و تحکیم پایههای «پیمان بغداد» به منظور ایجاد مانعی در مقابل نفوذ شوروی در منطقه بود. پاریس هم به خاطر حمایت مصر از انقلاب الجزایر علیه اشغالگری فرانسه و دست نیافتن به مدیریت کانال سوئز، نسبت به مصر کینه داشت. از این رو اسرائیل را با تمام امکانات نظامی و سلاحهای پیشرفته مجهز کرد، در حالی که بریتانیا منتظر فرصتهایی برای نابودی عبدالناصر بود، به دلیل رد «پیمان بغداد» و مخالفت او با پیوستن هریک از احزاب خارجی به ائتلاف عربی.
کشورهای محاصره کننده
اسرائیل اولین حمله را آغاز کرد، اما به سرعت مشخص شد که قاطعیت ندارد، زیرا انگلیس و فرانسه مستقیماً در جنگ مداخله کردند و این جنگ با شکست ائتلاف متجاوز سه جانبه پایان یافت. با این حال، عواقبی که پس از آتشبس رخ داد، موجب رسیدن آمریکا به نقشه قدرتهای مستبد در منطقه شد. لذا آمریکا خود را حامی اسرائیل و متحد استراتژیک آن اعلام کرد. اروپا هم وظیفه حفاظت از منافع آمریکا را بر عهده گرفت.
یکی از نتایج این امر، تبدیل شدن بسیاری از کشورهای موسوم به «کشورهای محاصره کننده» (عربستان، مصر، امارات و بحرين) - که برخی از آنها در این جنگ در کنار عبدالناصر بودند - به کشورهای عادیساز و متحدان این رژیم موقت بود، بنابراین فلسطین دیگر برای این کشورها اولویت عربی و اسلامی نبود.
این امر در دو رویداد مهم آشکار شد: اول، عملیات «طوفان الاقصی» و دوم، عملیات «وعده صادق» که توسط جمهوری اسلامی ایران در واکنش به ترور فرماندهان این کشور در کنسولگری ایران در دمشق انجام شد.
نبرد بین دو پروژه
زمان زیادی از تجاوز سه جانبهای که نتایج آن هنوز به وضوح قابل مشاهده است، نمیگذرد. اگرچه طرفهای متجاوز هویت و اهداف خود را حفظ کردهاند، اما آنچه در شکلگیری این ائتلافها تفاوت دارد، ظهور محور مقاومت است که فلسطین را به عنوان میدانی واحد در مقابل اتحاد غربی - عربی قرار داد. آنچه در روند این رخدادها متفاوت است، تغییر اساسی عناصر معادله در ارتباط با جبهههای باز و فعال در سطوح سیاسی و نظامی و نتایج این جنگ در سطوح اجتماعی و اقتصادی است و تأثیر آن منحصراً با این رژیم موقت ارتباط دارد که خطری واقعی و تهدید کننده را تجربه میکند.
نتیجهگیری
علاوه بر نتیجهگیریهای نظامی که در ارزیابی خسارات دشمن صهیونیستی به دنبال حمله «وعده صادق» ایران مورد توجه متخصصان است، نتایج دیگری نیز مشاهده میشود که مهمترین آنها عبارتند از:
- ادامه ناکامی اسرائیل در تقابل انفرادی، علیرغم نظامی شدن جامعه صهیونیستی، تسلیحات عظیم آمریکایی و غربی و وابستگی این رژیم به حمایت دائمی آمریکا و مداخله مستقیم غرب.
- قرار گرفتن تأسیسات اصلی، پایگاههای نظامی و سیاسی و مراکز حیاتی در معرض حمله مستقیم بدون اینکه در برابر موشکها و پهپادهای دوربرد توانایی محافظت داشته باشد.
- سقوط ناگهانی ارتش افسانهای رژیم صهیونیستی و برتری موهوم آن و شکست این رژیم در نابودی مقاومت فلسطین در نوار غزه. رژیم صهیونیستی نمیتواند راه حلی برای مقاومت اسلامی در لبنان بیابد، در حالی که موشکهای مقاومت عراق و «انصارالله» یمن به عمق این رژیم میرسد.
- فروپاشی سیستم موهوم بازدارندگی این رژیم که سران اسرائیل به آن میبالیدند. ایران با حمله قدرتمند خود قواعدی که دشمن در طول دهها سال تحمیل کرده بود را شکست و ثابت کرد که قادر است در مکان و زمانی که خودش برای مجازات اسرائیل انتخاب میکند، به تجاوزاین رژیم پاسخ دهد.
- تشدید بحران داخلی در رژیم صهیونیستی پس از آنکه شهرکنشینان از ناتوانی این رژیم در حفاظت از آنها اطمینان پیدا کردند، از این رو شهرکنشینان در جستجوی امنیت در جاهای دیگر، مجبور به مهاجرت معکوس شدند.
سرنوشت بحرانی
این نتایج، بحرانی عمیق را برای سازمانهای برنامهریزی راهبردی در داخل رژیم صهیونیستی ایجاد میکند و آنها را بر آن میدارد که به دنبال فرضیههای جدید سیاسی، امنیتی و نظامی باشند، بهویژه که محور مقاومت موفق شده است اختناق بیشتری را برای رژیم جعلی اسرائیل ایجاد کند تا حدی که سرنوشت این رژیم و احتمال بقای آن را تهدید میکند. این، شاید یکی از مهمترین نتایجی است که طراحان رژیم اشغالگر بدان رسیدهاند؛ در این باره که آمریکا، انگلیس و فرانسه از ترس رویارویی با ایران تمایلی به مداخله مستقیم و جنگی همه جانبه را ندارند.
بنابراین، مشارکت آنها تنها به تلاش برای جلوگیری از اصابت موشکهای ایران محدود شد، این به معنای لزوم اجرای مجدد محاسبات ریشهای و عدم ادامه ماجراجوییهای حساب نشده است. اما اگر حماقت حاکم بر جلسات تصمیمگیری صهیونیستها تداوم یابد، تجربه تجاوز سه جانبه تکرار نمیشود. ائتلافهای دیروز مانند ائتلافات امروزی نیست، چرا که هیچ تسویه حسابی با محور مقاومت وجود ندارد مگر با کسب پیروزی و هیچ چیزی جز پیروزی وجود ندارد.
انتهای پیام