از اهل قرآن عذرخواهم
کد خبر: 3861453
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۷
ابوالفضل بهرام‌‌پور:

از اهل قرآن عذرخواهم

گروه اندیشه ــ ابوالفضل بهرام‌‌پور، مترجم قرآن، با حضور در رسانه ملی درباره صحبت‌‌های چندی پیش خود توضیح داد و بیان کرد: اشتباهاتم در تطبیق آیه 33 سوره مائده و نحوه استفاده از برخی عبارات را می‌‌پذیرم و عذرخواهی می‌‌کنم. از فقهای خودمان، اهل قرآن و تفسیر که شاگردی آنها را کرده‌‌ام تذکراتی گرفتم و می‌‌پذیرم که آن مورد را نباید ذکر می‌کردم و نباید تطبیق می‌‌دادم.

به گزارش ایکنا؛ هفته قبل بود که صحبت‌های ابوالفضل بهرام پور، مترجم قرآن، در شبکه اول سیما درباره آیه ۳۳ سوره مائده «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ سزاى کسانى که با [دوستداران]خدا و پیامبر او مى ‏جنگند و در زمین به فساد مى ‏کوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏ یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت»، موجب به وجود آمدن واکنش‌های منفی شد.

بهرام‌پور امروز، 12 آذر، در برنامه آفتاب شرقی که از شبکه اول سیما پخش می‌شود، حاضر شد و به تبیین نظر و اصلاح بیان خود پرداخت، در ادامه مشروح سخنان وی را می‌خوانید؛

یک آیه مسلم قرآن را مطرح کردم که در مورد قصاص بود که در زمان پیامبر(ص) اتفاق افتاده است. ما شاگرد علما هستیم و اگر همین علما، فقها و یا اهالی قرآن و اهالی تفسیر به من تذکری بدهند، بنده که نباید خودم را حفظ کنم، بلکه باید قرآن را حفظ کنم و گفتم که باید شاگردی کنیم.

اتفاقاً خود من تلفن را برداشتم و به یکی از این فقهای محترم تماس گرفتم و گفتم، این برنامه را دیده‌‌اید؟ گفت: دیده‌‌ام. گفتم که اگر تذکراتی قرار است بدهید بفرمایید. ایشان گفت که تذکراتی دارم و چند اشکال وجود دارد که من هم قبول کردم. ما چهارده معصوم داریم و بنده معصوم پانزدهم نیستم. من از آنهایی که تذکراتی دادند قبول کردم و خدا هم منت گذاشت که این را از این بزرگواران بشنوم.

به من گفتند که تو در تلویزیون گفته‌‌ای که اگر علما و فقها تذکری بدهند، قبول می‌‌کنی و تو که الآن تلفن کرده‌‌ای، معلوم است که صداقت داری. به من گفتند که این آیه‌‌ای که شما بیان کردید، بخش اول را درست توضیح دادید که در زمان پیامبر(ص) عده‌‌ای از مشرکین اسلام آوردند، گرچه این اسلام از گلو به بالا بود و چون آب و هوای مدینه با آنها نمی‌‌ساخت، پیامبر(ص) محبت کرد و آنها را به مکانی که آب و هوای خوش داشت و شتران و ... را در آنجا نگهداری می‌‌کردند فرستاد.

اما برخی، شبانه ریختند و چند نفر چوپان را کشتند، دست و پایشان را بریدند و بعد هم آنها کور کردند و بلافاصله کشتند. سپس اموال را نیز برداشتند و فرار کردند. اما پیامبر(ص) اینها را تهدید کرد. سپس خود اینها را آوردند و در این زمان، این آیه آمد که ای پیامبر(ص)، جزای کسانی که این کارها را می‌‌کنند، اعدام، بریدن دست و پای آنها و قصاص است.

تعمیم و تطبیق کار فقیه است

بنابراین این آیه استثنائی برای همان برهه از تاریخ است و آن فقیه نیز به من گفتند، این آیه این طور است و شما نباید این را تعمیم بدهید، بلکه تعمیم دادن کار فقیه و قوه قضائیه است که ببیند آیا به شرایط الآن مربوط می‌‌شود یا نمی‌‌شود. اما من این آیه را به زمان فعلی تطبیق دادم و اینها نیز گفتند اشتباه است و این را می‌‌پذیرم.

من معصوم پانزدهم نیستم و از فقهای قوه قضائیه نیز عذرخواهی می‌‌کنم. بالاخره یک عده از این افراد، این خلاف‌‌ها را کرده‌‌اند و در صلاحیت قوه قضائیه است که تصمیم بگیرد. بقیه افراد نیز که شیشه‌‌ای شکسته‌‌اند و ... ، نیز ممکن است معاف شوند.

تفسیر نسیم حیات را که می‌‌نوشتم، وقتی بحث فقهی پیش می‌‌آمد، فوراً به یکی دو نفر از فقها تلفن می‌‌زدم و می‌‌گفتم می‌‌خواهم این آیه را تفسیر کنم، این را چطور معنا کنم؟ بنابراین، یک تذکر در این زمینه بود و من آن را شرعاً و عرفاً می‌‌پذیرم.

کلماتی که سوء استفاده شدند

دوم اینکه به من گفتند که برخی از کلماتی را به کار برده‌‌اید موجب سوءاستفاده دشمن است که قرآن را بی‌‌رحم نشان می‌‌دهد و اینها نیز روی آن مانور می‌‌دهند. گفتم راست می‌‌گویید. قرآن نیز می‌‌گوید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا وَ اسْمَعُوا»، چون راعنا دو معنا داشت، یهودیان از این مسئله سوءاستفاده می‌‌کردند و مانور می‌‌دادند، اما قرآن گفت که بگویید «اُنْظُرْنَا»، لذا دیدم این تذکر هم درست است و نباید برخی از کلمات را به کار ببریم و از این بابت هم عذر می‌‌خواهم.

من با دشمن کاری ندارم و از فقهای خودمان، اهل قرآن و اهل تفسیر که یک وقت شاگردی آنها را کرده‌‌ام، تذکراتی گرفتم و در برابر آنها لج نمی‌‌کنم و می‌‌پذیرم که این مورد را نباید می‌‌آوردم و نباید تطبیق می‌‌دادم، بلکه باید به ترجمه و شأن نزول اکتفا می‌‌کردم.

همچنین این تکلیف ماست و قرآن برای الله و اسلام است و از خدای تعالی درخواست می‌‌کنم که من را هدایت کند. من نیز با مشورت به جلو حرکت می‌‌کنم و تکلیفم بود، الآن این طور نظرم را اصلاح کنم. این را هم بگویم، در این مدت که این همه از رحمت خدا و سعه صدر در قرآن بیان کرده‌‌ام، امیدوارم که این جوسازی‌‌ها این لطمه را به حرف‌‌های قبلی‌‌ام نزد. پیامبر اسلام(ص) در روز فتح مکه عفو عمومی اعلام کرد و حتی گفت که اگر کسی در خانه ابوسفیان است و پناهنده شده باشد، در امان است؛ ایشان این طور وارد شد.

باب رحمت الهی

حالا این را بگویم که اصلاً رحمت خدا و باب توبه برای چه باز شده است؟ در روز قیامت، برخی از افرادی که گناه کرده‌‌اند و بدون توبه به قیامت رفته‌‌اند به عرصه سوال و جواب کشیده می‌‌شوند. ملک مقرب که از این فرد سؤال می‌‌کند، می‌‌بیند که این فرد دارد خیس عرق می‌‌شود و باید جواب بدهد. من هم وقتی این روایت را دیدم تنم لرزید و گفتم که از این به بعد بیشتر عاشق خدا شدم. در ادامه روایت این طور است که در این زمان، حق‌‌تعالی یک فرشته را مأمور می‌‌کند و به دنبال این فرشته محاسبه‌‌گر می‌‌فرستد که می‌‌گوید، خیلی سخت‌‌گیری نکن. حالا یک خطایی کرده و در دلش پشیمان شده است.

یک فرشته نیز به سراغ این می‌‌فرستد و به این مجرم می‌‌گوید که انکار کن. سپس خدای تعالی پرده‌‌ای دور این فرد می‌‌کشد و می‌‌گوید، ای بنده من، یادت هست که در ساعت 10 صبح، در فلان جا این گناه را کردی؟ می‌‌گوید بله، راست است و ... . خدا می‌‌گوید تو را بخشیدم. بعد خدا این را که رها می‌‌کند، دیگران می‌‌بینند که یک انسان نورانی در محشر راه می‌‌رود و می‌‌گویند این کدام پیامبر است؟ گفته می‌‌شود، پیامبر نیست، بلکه معاف شده خدا است.

اگر من و شما و یا هرکسی حرفی بزنیم که این کرامت قرآن و نبی اسلام را زیر سؤال ببرد، باید توبه نصوح و جبران کنیم. نمی‌‌خواهیم مورد مذمت خدا واقع شویم.

روایت غفران الهی در زندان

یک وقت دعوت شدم که برای زندانیان صحبت کنم. یک عده خلاف‌‌هایی کرده بودند و نگرانی‌‌هایی داشتند. گفتم، قوه قضائیه با شما برنامه‌‌های عادلانه‌‌ای اعمال می‌‌کند، اما به شما می‌‌گویم، اینکه این خطاها را پیش خودتان قبول دارید، با خدا خلوت کنید و اگر نماز هم نمی‌‌خوانید، امشب دو رکعت بخوانید و بگویید، خدایا، با بار گران به درگاهت آمده‌‌ام. گفتند که آیا خداوند می‌‌بخشد؟ گفتم، بله، شما دَم خدا را که ببینید، می‌‌فهمید که این طور است. با خدا اگر همراه شوید، حل می‌‌کند و خدا میل ندارد به جهنم برویم، بلکه دنبال این است که ما توبه و عذرخواهی کنیم و حتی گفته است، کسی که در دلش از گناهش پشیمان شود، توبه محسوب می‌‌شود. خدا به فرشتگان می‌‌گوید که این فرد جزء خوب‌‌کاران شود. حالا این پشیمان است و باید به خدا بگوید. البته در مسیحیت ممکن است بگویند گناهان خودت را به روی بیاور و به کشیش بگو، اما ما حق نداریم خود را خراب کنیم و فقط باید گناهان را به خدا بگوییم.

به خدا بگوییم، چیزی را که از تو نمی‌‌شود مخفی کرد، ما در برابر تو افشا شده‌‌ایم، خدایا نگذار من افشا بشوم و من را ببخش. دیگر تکرار نمی‌‌کنم. اگر اینچنین بشود، خدا وضع این آدم را تغییر می‌‌دهد و از لحظه‌‌ای که نادم شد، بخشیده شده است. خدا با دل ما رابطه دارد، اما اگر دیگران گناهان تو را دیده‌‌اند، گفته‌‌اند که این را بیان کنید و به اشتباه خود اقرار کنید. چطور من صادقانه در اینجا گفتم که فقیه و مفسری به من گفته این را نباید برای الآن مطرح می‌‌کردی و قبول کردم، باید اشتباه را پذیرفت و اعلام کرد.

یک روز، پیامبر(ص) ما نشسته بود و خدمت ایشان آمدند و گفتند که بچه ما زیاد خرما می‌‌خورد، به او نصیحت کنید که نخورد. پیامبر(ص) گفت فردا بیایید. فردا که آمد این نهی را انجام داد. از علت این کار که پرسیدند پیامبر(ص) فرمود که نمی‌‌توانم از کاری نهی کنم که خودم مرتکب آن شده‌‌ام. این پیامبر(ص) ماست که این قدر کریم است. پیامبر(ص) خودخوری می‌‌کرده که مردمی از قوم خودش، راه بی‌‌دینی را بگیرند و خداوند به پیامبر(ص) گفت که این‌‌ها را آزاد بگذار، باید با نیت خودشان، راه درست را بیابند. ایشان این قدر بر مردم مهربان بود و وقتی خداوند، مقام شفاعت را به او تقدیم کرد و خدا گفت که حق داری افرادی از امت را شفاعت کنی، پیامبر(ص) به قدری شاد شد که به آن اندازه شادی از ایشان ندیده بودند.

وقتی که در مدرسه آلمانی‌‌ها بودم، یک خانم مسیحی که فرزندش شاگرد من بود، گفت که می‌‌خواهم مسلمان شوم، گفتم به چه دلیل؟ گفت تو یک مقاله بیست صفحه‌‌ای از زندگی پیامبر(ص) به من داده بودید که یک مورد کرامت از ایشان دیدم و عاشق پیامبر(ص) شدم. آن یک مورد این بود که گفتند: ای رسول خدا(ص)، 10 نفر از بانوان، اسیر ما هستند که از مجازات نیز نمی‌‌ترسند. پیامبر(ص) از نام آنها پرسید. به نفر سوم که رسید و خودش را معرفی کرد، گفت که فرزند حاتم طائی هستم، پیامبر(ص) وقتی فهمید که این فرد دختر حاتم طایی معروف است، او را بخشید و دیگران را نیز به خاطر این خانم بخشید. در ادامه اینها به پای رسول خدا(ص) افتادند و همگی به اسلام گرویدند. حالا البته در تاریخ جریاناتی نیز بوده است که با کفار و منافقین تند برخورد کرده‌‌اند تا مردم را از گرفتاری‌‌های آنها آزاد کند. ما نیز روی کرامت پیامبر(ص) و قرآن چشم داریم.

همچنین نکته دیگر اینکه باید لغاتی که در صحبت به کار می‌‌بریم واضح باشد که مردم دچار کج‌‌فهمی نشوند. یکبار که به دکتر مراجعه کرده بودم، به من گفت که باید برای مدت سه ماه روزی یک ساعت پیاده‌‌روی کنی و به من اطلاع بدهی. از طرفی به یک نفر نیز گفته بودند که شما هم باید سه ماه روزی یک ساعت پیاده روی کنی، این آدم بعد از سه ماه زنگ زده بود و گفته بود که من الآن در مرز عراق هستم تکلیف چیست؟ می‌‌خواهم کج‌‌فهمی را از این داستان توضیح دهم که اگر دچار آن شویم این گونه می‌‌شود.

انتهای پیام
captcha