بقاع متبرکه؛ قطب فرهنگی یا مراکز اقتصادی / مدیریت امامزادگان و موقوفات نیازمند جراحی است
کد خبر: 3907363
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۷
حجت‌الاسلام خادمیان تصریح کرد؛

بقاع متبرکه؛ قطب فرهنگی یا مراکز اقتصادی / مدیریت امامزادگان و موقوفات نیازمند جراحی است

یک استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه از اصل الگو‌پذیری به عنوان مهمترین و اصلی‌ترین ثمره فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی امامزادگان غفلت‌ کرده‌ایم، گفت: اداره اوقاف در نگاه مردم یک چهره اقتصادی و کاسب‌مدارانه دارد نه یک چهره فرهنگی؛ لذا باید جراحی بزرگی را درباره تولیت‌ها و مدیران امامزادگان و مشاهد شریف و موقوفات انجام دهیم.

همواره در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و حیات جامعه اسلامی نه تنها مفهوم امامت و تشخیص امام، بلکه هرگونه پیوند و ارتباط با اهل بیت‌(ع) و ائمه معصومین(ع)، چه به لحاظ سببی و چه نسبی، از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار بوده است؛ در این مسیر حتی صحابه، یاران و دوستداران و محبان ایشان نیز شأن و مقامی والا داشته‌اند. اما با دقت به اینکه نهادی به نام «سازمان اوقاف و امور خیریه» متولی امور بقاع متبرکه و امامزادگان شده است و هر ساله سرمایه مالی و انسانی زیادی را صرف نگهداری، رسیدگی و توسعه این اماکن می‌کند، باید به لحاظ فرهنگی نیز بستر ذهنی مناسبی در سطح کلان جامعه ایجاد شود و دید روشنی درباره فلسفه زیارت امامزادگان و تأثیرات سازنده‌ آن در جامعه اسلامی شکل بگیرد. از این رو ایکنا در این باره با حجت‌الاسلام سیدحسین خادمیان، استاد حوزه و دانشگاه و چهره برتر تبلیغ کشور، گفت‌وگو کرده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.


ایکنا ـ فلسفه زیارت امامزادگان چیست و چه ثمرات فرهنگی و اجتماعی برای جامعه دینی دارد؟

اگرچه مسئله بقاع متبرکه امامزادگان علی‌الظاهر عنوانی مشهور است و مورد بحث و توجه قرار گرفته، اما اگر دقیق بنگریم متوجه می‌شویم که بسیاری از حقایق آن مغفول مانده و از ظرفیت‌های بسیار آن غافل هستیم و به مرور زمان این سرمایه عظیم را از دست داده‌ و منفعل عمل کرده‌ایم.

یک اصل مهم در انواع تربیت داریم که در همه مکاتب مطرح شده، به این معنی که برخی از اصول تربیتی به دلیل اینکه خواستگاهشان عقلانیت فطری است. بنابراین در همه ملل مورد قبول و اجرایی است و آن «معرفی الگو و الگوپذیری» در ساختار تربیتی است. یکی از ابعاد و اضلاع آنچه مکتب حقه شیعه را در بعد تربیت بسیار غنی و ثروتمند نشان می‌دهد که مسئله تعدد الگو‌های مناسب، جامع، متضلع و الگو‌هایی است که در تضاد با هم نیستند و برای اینکه انسان بتواند مسیر صحیح را طی کند  مکمل و تکرار یکدیگر هستند. در نقطه اعلای این ابعاد، چهارده معصوم(ع) را داریم که تکرار نورانیت یکدیگر هستند و هیچ تقابل و تعارضی در منش و روش آنان پیدا نمی‌کنید. امامزادگان نیز مانند همین موضوع هستند؛ یعنی الگو‌های مناسبی برای ساختن فرهنگ، اخلاق، اجتماع، خانواده، بعد علمی و دیگر ابعاد زندگی صحیح هستند که انسان را به سوی سعادت و رستگاری هدایت می‌کنند.

امروز سایر ملت‌ها در بعد الگویی دچار ضعف و کمبود هستند چراکه خاصیت مکتب و آیین آن‌ها این است که نمی‌تواند یک فرد الگو و جامع را معرفی کند. اگر فردی برای آن‌ها الگو باشد در یک زمان و موضوع خاص است و زمانی که مورد تحلیل قرار می‌گیرند، آفت‌ها، آسیب‌ها و نواقص فراوانی را می‌توان برای آن‌ها فهرست کرد. بر همین اساس مجبور هستند که الگویی را افسانه‌وار معرفی یا افسانه‌سازی کنند که شما در ساخت فیلم‌ها و قلم‌های داستانی‌شان این‌ موارد را می‌توانید ببینید، در حالی که مکتب شیعه به حدی در الگوسازی اسوه و غنی است که می‌تواند به‌ جای افسانه‌سازی، حکایت‌های انسان‌ساز را در قالب فیلم و نمایش شکل دهد؛ بنابراین وجود امامزادگان و ترویج زندگانی آن‌ها و ساختن مختصات زندگی آن‌ها برای بهره‌برداری، روشی بسیار آسان، کم‌هزینه، تأثیرگذار و مفید برای ارتقای فرهنگ، اجتماع، اخلاق، مسائل خانوادگی و مانند آن است که از این ظرفیت غافل مانده‌ایم.
 
مرگ بعد فرهنگی امام‌زادگان/ مشاهد متبرکه قطب فرهنگی یا مرکز اقتصادی
 
حتی در مورد آن تعداد از امامزادگانی که فکر می‌کنیم شناخته‌ و معرفی کرده‌ایم نیز هیچ اقدام اثرگذاری انجام نداده‌ایم؛ امروزه برخی از افراد صوفی و شخصیت‌های صوفیه و رهزنان صوفی‌مدار به اسم عرفان خیلی ملموس‌تر و معروف‌تر در زندگی مردم حضور دارند. با شناخت موجود از برخی از این افراد، اگر بخواهیم آن‌ها را نقد کنیم، به مشکل برمی‌خوریم و مردم اهل ادعا، مقاومت‌هایی می‌کنند که گویا العیاذ بالله، با اصول و فروع دین برخورد می‌کنیم؛ همه این موارد نشان می‌دهد که امامزادگان را حتی به اندازه مشاهیر صوفی نیز به درستی معرفی نکرده‌ایم.

سؤال اینجاست که تا به حال چه مقدار ابعاد معرفتی، عبادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی حضرت فاطمه معصومه(س) در کتب و رسانه‌ها مطرح شده است؟ حرمی به وسعت و عظمت حرم حضرت فاطمه معصومه(س) داریم که منفعل مانده و به برگزاری کلاس‌های عالی حوزوی محدود شده است؛ در حالی که یک روز برای ولادت برای حضرت معصومه(س) مشخص و آن را به نام روز دختر مطرح می‌کنیم که این رفتار یکی از رهزنی‌های فرهنگی در جامعه امروز ماست. امروز همه از روز زن و روز مادر صحبت می‌کنند و در نهایت ولادت حضرت فاطمه(س) در حاشیه قرار می‌گیرد و یا روز مرد و روز پدر را معرفی می‌کنیم، در صورتی که ولادت حضرت علی(ع) در حاشیه قرار گرفته و این‌ها آفت و گویای آن است که نتوانسته‌ایم از ظرفیت‌های امام، امامزاده و بقاع شریفه بهره‌برداری کنیم.

تا به حال این سؤال را از خود کرده‌ایم که چقدر از حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) یا از شخصیت‌هایی که به عنوان امامزاده در کشور مطرح شده‌اند، شناخت داریم؟ پس چرا با این همه الگو، آمار طلاق در کشور باید از مرز بی‌آبرویی بگذرد. امروز اختلاس‌ها، مباحث و ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری نباید در جامعه ما باشد؛ مقدار کم این‌ها هم برای جامعه ما زیاد است. همه این‌ حقایق به ما این خبر را می‌دهد که با وجود اینکه از ظرفیت الگوسازی در تربیت غنی هستیم، ولی استفاده نکرده‌ایم. سال‌های سال داستانی پوشالی و افسانه‌ای به نام پترس را در کتاب‌های درسی تدریس کردند و فرزندان ما باید از روی آنها الگو می‌گرفتند و تلاش می‌شد که در ذهن بچه‌ها این مباحث نفوذ کند، در حالی که ما حقیقت‌های واقعی داریم که در کنار دستمان هستند و از آنها غافل هستیم.
 
در حال ویرایش//مرگ بعد فرهنگی امام‌زادگان/ بقاع متبرکه قطب فرهنگی یا مراکز اقتصادی

امروز اگر ما برای امام زمان(عج) فریاد می‌زنیم، به این دلیل است که شبکه‌های معاند، وهابیت، بهائیت، رسانه‌ها و کانال‌های مجازی به آن حمله‌ور شده‌اند و ما درد دین پیدا کرد‌ه‌ایم و قصد دفاع داریم، در حالی که باید زمانی درد دین پیدا می‌کردیم که از این الگو‌ها استفاده نکردیم؛ پس ثمره و فایده امامزادگان در ایران، اصل الگو‌پذیری و معرفی الگو و سرمشق شدن در زندگی است، که اصلی موفق و ساده‌ تلقی می‌شود. به همین دلیل برخی افراد ناخودآگاه جذب ورزشکار یا اساتید خود می‌شوند. حتی دانشجویانی را داریم که غرق در حالات ظاهری استاد خود می‌شوند و بسیاری از اساتید را دیده‌ایم که نحوه تدریس و رفتارشان را از اساتید دوران تحصیل خود به صورت ناخودآگاه الگو گرفته‌اند. بنابراین مهمترین و اصلی‌ترین ثمره فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی امامزادگان اصل الگو‌پذیری است که اگر روی این ظرفیت‌ها کار کنیم می‌توانیم در این موضوعات به توفیق برسیم، اما متأسفانه منفعل عمل کرده‌ایم.
 
باید به حال رسانه ملی ما گریست و هر روز مجلس عزا برای آن برپا کرد، چراکه این ظرفیت عظیم را به هدر می‌دهد و از طرفی آن را به تحریف و انحراف می‌کشاند. امروز فرصت‌هایی در رسانه ملی به آتش کشیده می‌شود که نتیجه آن را در جامعه می‌بینیم. با تأسف باید گفت طی سال‌هایی که مساجد در ماه مبارک رمضان فعال بودند، سریال‌های جذابی پخش می‌شد، اما امسال که مساجد به دلیل کرونا بسته بود، سریال‌هایی که مردم اقبالی نداشتند پخش کردند و اگر نگوییم این‌ها مهندسی شده است، باید بگوییم افرادی که هیچ تخصصی در‌ این کار ندارند مسلط بر امور شده‌اند.

امروز در رسانه ملی برای امامزادگان هیچ محتوای اثرگذار و مطلوبی را نمی‌بینیم؛ در حالی که مباحث صوفیه در قالب‌های متنوع به حدی ترویج می‌شود که گویی رسانه ملی وظیفه تبلیغ این مباحث را برای مردم دارد؛ درحالی که امامزادگان ما که در متون فقهی به عنوان شعائر دین معرفی شده‌اند؛ وقتی شعائر می‌شوند یعنی اعتنا به التفات آن‌ها مستحب است و اگر بی‌اعتنایی به آن‌ها موجب هتک باشد، حرام است. حتی دفن اموات در مشاهد امامزادگان در متون فقه ما مستحب معرفی شده و امامزادگان چنین مقام و تأثیری دارند اما ما در برابر آن‌ها منفعل و بی‌تفاوت هستیم.

ایکنا ـ چقدر به نقطه مطلوب فرمایش مقام معظم رهبری در خصوص تبدیل بقاع متبرکه به قطب‌های فرهنگی کشور رسیده‌ایم و  این جایگاه چگونه محقق می‌شود؟

این موضوع نیز مانند بسیاری از رهنمود‌ها و اوامر اساسی، مورد توجه جدی برای عملیاتی شدن قرار نگرفت. اداره اوقاف کشور امروز واقعاً منفعل است. مصداق این حرف نیز مردم جامعه هستند. اگر وارد جامعه شوید و از مردم میزان محبوبیت و شناخت آنان نسبت به اوقاف را جویا شوید، این مسئله روشن می‌شود. این‌ها زنگ خطری است که سال‌ها زده‌ایم اما نمی‌خواهند بشنوند و با غوغاسالاری قصد دارند این مسئله را بپوشانند، در حالی که مطرح کردن این حرف‌ها جرئت می‌خواهد. شاید عجیب باشد، اما امروز یکی از کسانی که به اداره اوقاف کشور ناراحت بوده و به آن دید مناسبی ندارد، حوزه علمیه و طلاب هستند که این برای آینده خطرناک است.

اداره اوقاف کشور به واقع منفعل عمل کرده است و به عنوان یک طلبه که در بازار، کف جامعه، هیئت‌ها و در میان مردم و مسئولان حضور دارم، می‌گویم که اداره اوقاف در نگاه مردم به‌جای چهره فرهنگی، چهره اقتصادی و کاسب‌مدارانه پیدا کرده؛ در حالی که مقام معظم رهبری بحث شبیه‌خون فرهنگی را مطرح کردند و جدی گرفته نشد و سینما، تلویزیون، کتب درسی و غیردرسی و رسانه ملی ما غرق در شبیه خون فرهنگی شدند. شاید اگر صهیونیسم، وهابیت و بهائیت میلیارد‌ها تومان خرج می‌کردند، به این اندازه نمی‌توانستند به کشور ضربه زنند.
 
سال ۸۶ مقاله‌ای را در خصوص انواع استعمار نوشتم و در آن به استعمار نوین نوین نوین اشاره کردم. این نوع استعمار چیزی است که می‌آید و بدون توپ و تانک و هزینه و با شناسایی اقشار مختلف، سلایق را در استعمار و استثمار خود قرار می‌دهد. برای مثال هیئت‌های مذهبی را مستقیماً نمی‌بندد و حتی راهشان را نیز باز می‌کند، اما کاری می‌کند که تعصب دینی بچه‌های هیئتی در استعمار خودش باشد. گاهی هیئت‌ها گمان می‌کنند در راستای دین کمک می‌کنند، در حالی که نمی‌دانند در مسیر این استعمار حرکت کرده‌اند. امروز وقتی می‌بینیم که طلبه‌ای با لباس مقدس روحانیت و طلبگی با غنا و آواز و موسیقی‌خوانی در جامعه برای اجرای برنامه‌های مختلف همراه می‌شود، در واقع در جاده مقاصد استعمار نوین نوین نوین در حال حرکت است.

یکی از مشاهیر مداحی در تأیید و تکمیل عرض بنده می‌گفتند که اگر مردم این‌ موارد را دوست داشته باشند، کنسرت‌هایی برگزار می‌شود که خوانندگانی بسیار قوی‌تر، با حساب و کتاب‌تر و زیباخوان‌تر از ما و با فضایی مناسب‌تر از جلسات ما وجود دارند که مردم پول می‌دهند و در آن شرکت می‌کنند؛ اما مردم از روحانی و مداح چیز دیگری می‌خواهند؛ پس آیا ما مجازیم به بهانه جذب، هر کاری انجام دهیم؟ آیا خداوند اینگونه جذب‌ها را دوست دارد؟ اگر خدا اینگونه جذب‌ کردن‌ها را دوست داشت، بسیاری از موارد را حرام نمی‌کرد.
 
متأسفانه به هیچ وجه نگاه فرهنگی به آستان امامزادگان نداشته‌ایم و عملکرد تولیت‌ها، مدیران امامزادگان و مشاهد و بقاع متبرکه به شکلی بوده که نگاه مردم فرهنگی نیست، بلکه یک نگاه کاسبکارانه به این اماکن دارند. امروز می‌بینیم که اگر کسی بخواهد میت را در صحن امامزاده‌ای دفن کند، مبلغ چند صد میلیونی باید بپردازد و این موضوع نگاه مردم را تغییر داده است. همین نگاه برای امامزادگان مطرح و معروف بیشتر است. در حقیقت نگاه اقتصادی به جای قطب فرهنگی در امامزادگان محقق شده و این چیزی است که کسی فریاد نمی‌زند و رسانه ملی ما توجه‌ای به این موضوعات ندارد.
 
در حال ویرایش//بقاع متبرکه؛ قطب فرهنگی یا مراکز اقتصادی /
 
کاری کرده‌ایم که نه تنها به مکان امامزادگان و بقاع متبرکه، بلکه به مشاهد شریف امامان معصوم(ع) نیز این نگاه شده است. این مسائل و موارد به اعتقادات و اعتماد مردم آسیب‌های جبران‌ناپذیری می‌زند؛ لذا برای اینکه به بعد فرهنگی امامزادگان برگردیم باید واقعیت الگومداری را در خود تولیت آستان‌ها نهادینه کنیم. زمانی که این مشاهد می‌خواهند الگو شوند باید آفت‌ها را از مکان آن‌ها دفع کنیم و طبق فتوای فقها و علمای شیعه و روایات عمل کنیم تا اقبال مردم از زمان ولادت تا مرگ به سمت بقعه‌ها و مشاهد شریف باشد.
 
امروز برای مشاهد شریف و بقاع متبرکه مانند محله‌های شهر، بالا و پایین مشخص کرده‌اند و برای دفن اموات در نقاط مختلف این اماکن قیمت‌های مختلف و گاه نجومی اعلام می‌کنند و در برخی از نقاط نیز به هیچ وجه مردم عادی را پذیرش نمی‌کنند. این مرگ بعد فرهنگی امامزادگان خواهد بود که دقیقاً خلاف نظر و منویات مقام معظم رهبری است که همان پیام و دستور فقهای ماست. فقهای ما یک بُعد پیش‌بینی و آینده‌نگری بسیار دقیقی نسبت به بقاع متبرکه و امام‌زادگان داشتند؛ آنها با توجه به شعائر اسلامی اعلام کردند، مشاهد امامزادگان واجب‌التعظیم است و اینها به عنوان یک ساختمان و قلعه محکم فرهنگی برای ساختن، تعلیم و حفاظت از معالم و معارف ایمانی، فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی و مکتبی که مؤمنین ایجاد کرد‌ه‌اند باید به کار گرفته شوند؛ اما متأسفانه ما این‌ اصول را نادیده گرفتیم و نه تنها کم‌رنگ، بلکه نابود کردیم.

برای نزدیک شدن به این بعد باید به همان اصل حقیقی امامزادگان برگردیم؛ مگر امامزادگان در گذشته رونق نداشتند؟ آن زمان نگاه مردم فرهنگی و اعتقادی بود و اعتماد وجود داشت، ولی امروز حالت منفعل پیدا شده است؛ لذا برای رسیدن به بعد فرهنگی امامزادگان باید به عقبه روایی و فقاهتی برگردیم و آن را احیا کنیم. امروز باید جراحی بزرگی درباره تولیت‌ها و مدیران امامزادگان و مشاهد شریف و موقوفات و همچنین ائمه جمعه داشته باشیم. گرفتار این انفعال شده‌ایم و در چند سال آینده سیلی سختی از این راه که به آن اصرار داریم، خواهیم خورد.
 
گفت‌وگو از وهاب خدابخشی
 
پایان بخش اول
انتهای پیام
captcha