گفت‌وگوی شیخ حرّ عاملی و شاه سلیمان صفوی درباره حرمت توتون و قهوه
کد خبر: 3998699
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۸

گفت‌وگوی شیخ حرّ عاملی و شاه سلیمان صفوی درباره حرمت توتون و قهوه

شیخ حر عاملی در کتاب الفوائدالطوسیة به بررسی حکم استعمال تنباکو و نوشیدن قهوه می‌پردازد. وی پس از اینکه نظر خود را اعلام می‌کند و قائل به رجحان احتیاط در این دو مورد می‌شود، خاطره‌ای از ملاقاتش با شاه سلیمان صفوی نقل می‌کند.

مصطفی قناعت‌گر،‌ پژوهشگر حوزه معارف اسلامی در یادداشتی که در کانال تلگرام خود منتشر کرد، به نقل گفت‌وگویی بین شیخ حرّ عاملی و شاه سلیمان صفوی درباره حرمت استعمال توتون و قهوه پرداخته است.

متن این یادداشت را بخوانید؛

در دولت صفوی، ارتباط خوب و وسیعی میان شاهان و روحانیون شیعه برقرار شد. شیخ حر عاملی نیز به عنوان یک عالمِ محدِّث، خواسته یا ناخواسته با شاهان همنشین بود. این مجالست، البته محدود بود. عالمانی مانند مجلسیِ‌دوّم با پذیرش منصب شیخ‌الاسلامی، بیشترین مساهمت را در میان عالمان در دولت صفوی داشتند؛ ولی برخی عالمان مانند شیخ حر عاملی، هیچ‌گونه نقش‌آفرینی در بدنه مدیریتی کشور نداشتند. به هر شکل در دوره صفویه بود که مراودات شاهان با روحانیون، وارد مرحله جدیدی شد.

شیخ حر عاملی در کتاب الفوائدالطوسیة، در فائدة ۵۱ به بررسی حکم استعمال تنباکو و نوشیدن قهوه می‌پردازد. وی پس از اینکه نظر خود را اعلام می‌کند و قائل به رجحان احتیاط در این دو مورد می‌شود، خاطره‌ای از ملاقاتش با شاه سلیمان صفوی نقل می‌کند: «و قد سألني الملك الأعظم أشرف ملوك العالم أيده الله عن سبب عدم شربى القهوة و التتن ...».

ترجمه: سلطان اعظم و اشرف سلاطین جهان که خداوند تاییدش کند، از من پرسید که چرا قهوه نمی‌نوشم و توتون استعمال نمی‌کنم! من از آنجا که علاقه‌ای به بحث و گفت‌وگو پیرامون مسائلی فقهی که دلیل روشنی ندارند (یعنی ادله مطرح شده در مورد آنان واضح نیست و ما را به حکمی روشن و قابل اطمینان نمی‌رسانند) ندارم، به او گفتم: قهوه و توتون با مزاج و طبیعت من سازگار نیستند.

شاه سلیمان گفت: به من خبر رسیده که شما در این دو اشکال می‌کنی و احتیاط را در ترکشان می‌دانی. گفتم: آری، چنین است. من نه به حرمت استعمال توتون و شرب قهوه یقین دارم و حتی نه به کراهت این دو؛ زیرا دلیلی خاص که در آن نامی از این دو باشد در روایات نیست. این دو ماده در زمان پیامبر و امامان علیهم السلام وجود نداشته‌ و در نتیجه نص خاصی در موردشان صادر نشده است. و اما عمومات (ادله عامه مانند حرمت ضرر به جان یا حرمت اتلاف مال) نیز راهگشا نیست؛ زیرا در مقابلش عموماتی معارض یافت می‌شود. این شد که احتیاط را بهتر دیدم.

شاه سلیمان گفت: این احتیاط، واجب است یا مستحب؟ گفتم: عالمان با وجود اختلاف در این مساله، بالاتفاق می‌گویند احتیاط رجحان دارد؛ حال یا به نحو واجب و یا مستحب که انتخاب من همین مستحب است. شاه سلیمان گفت: آیا در این شرایط (عدم الدلیل)، اصل اباحة جاری نمی‌شود؟ گفتم: این مساله اختلافی است (گویا شیخ نظر به اختلاف اصولیان و اخباریان دارد)؛ اما آنچه همه اتفاق نظر دارند این است که احتیاط در اینگونه موارد، کاری پسندیده و راجح است و نیز اینکه نه یقین به اباحه وجود دارد و نه حرمت. در این هنگام شاه سلیمان صفوی پاسخ من را پسندید و درست انگاشت» (الفوائدالطوسیة، ص۲۳۰).

این ماجرا، نه تنها از نشست و برخاست عالمان و شاهان در عصر شاه سلیمان خبر می‌دهد، بلکه علاقه شاه به مسائل دینی و اطلاعِ قابل توجه وی از اصول فقه و شرعیات را گواه است. شاه سلیمان توانسته بود این رویّۀ علم‌دوستی و عالم‌دوستی و کتاب‌دوستی و حضور در مسجد و عزاداری را در کنار رویّۀ اخلاق فاسد شاهی و عیش‌ونوش و مشروب‌خواری و زیر پا گذاشتن حقوق مردمان، جمع کند.

انتهای پیام
captcha