وظیفه مفسر هنگام تعارض روایات تفسیری چیست؟/ راز پاسخ متفاوت ائمه به سوالات مشابه
کد خبر: 4028575
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۸
آیت‌الله علیدوست شرح داد:

وظیفه مفسر هنگام تعارض روایات تفسیری چیست؟/ راز پاسخ متفاوت ائمه به سوالات مشابه

آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست ضمن اشاره به وجود تعارض و اختلاف در برخی روایات تفسیری، بیان کرد: مفسر باید بتواند بین اختلافات جمع کند، مثلاً تشخیص دهد که کدام روایت از روی تقیه صادر شده و کدام‌یک از روی تقیه صادر نشده است.

آیت الله علیدوست

به گزارش ایکنا، سیزدهمین جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه، صبح امروز 25 دی‌ به شکل مجازی برگزار شد.

در ادامه متن جلسه را می‌خوانید؛

بحث هشتم ما اختلاف نهادهای تفسیر در تفسیر قرآن است. یکی از نهادهای تفسیر اهل بیت(ع) هستند. گاه روایات در تفسیر یک آیه اختلاف دارند. باید چه کرد؟ بحث ما در اختلاف احادیث کلی نیست، ولی در روایات تفسیر اختلافاتی را می‌بینیم.

شخصی از امام سؤال کرد که معنای «ثُمَّ ليَقْضُوا تَفَثَهُمْ» چیست؟ امام فرمودند که یعنی اخذ شارب کنند و ناخن بگیرند. شخص گفت که شما به فرد دیگری جواب دیگری دادید و فرمودید که منظور از این آیه، لقای امام است. امام نفرمودند که من نگفتم یا تو اشتباه می‌کنی، منتها جوابی دادند که خیلی درس‌آموز است. فرمودند که شما به حد او برسید تا آن مطالب را برای شما هم بگویم. جالب است، زیرا دو سطح از بیان وجود دارد. انسان گاهی در حج تقصیر می‌کند و مو یا ناخن خود را کوتاه می‌کند، چنانکه وقتی انسان خدمت امام برسد، اگر آلودگی داشته باشد، از او زدوده می‌شود. اینجا یک نظام حلقوی درست می‌شود. در روایت داریم: «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام». اگر امام پشت حج نباشد، حج به نتیجه نمی‌رسد. اینگونه پازلی درست می‌شود که هر چیزی در جای خودش قرار می‌گیرد.

کسی که می‌خواهد قرآن را تفسیر و از روایات استفاده کند باید به این نکته توجه کند. شخصی نقل می‌کند که خدمت امام صادق(ع) بودم و مردی از آیه‌ای سؤال کرد. دیدم جعفر بن محمد جوابی داد. شخص دیگری آمد از همان آیه سؤال کرد و امام طور دیگری جواب داد. آن شخص می‌گوید که ناراحت شدم. انگار قلبم با چاقو ریش‌ریش شده بود. سپس شخص دیگری آمد از همان آیه سؤال کرد و امام جواب دیگری فرمودند. راوی می‌گوید که چیزی ابراز نکردم ولی امام فرمودند که خداوند کار را به جناب سلمان تفویض فرمود و گفت که می‌خواهی اعطا کن و می‌خواهی نزد خود نگه دارد. همین رفتار را با نبی مکرم فرمود: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». آنچه به رسول خدا(ص) تفویض شد به ما هم تفویض شده است. این جمله یعنی به ما علم تفسیر داده شده است و ما از این علم بهره می‌بریم و بخشی را می‌دهیم و بخشی را نمی‌دهیم. ظرفیت افراد را نگاه می‌کنیم و به افراد متفاوت می‌دهیم. همچنین شرایط تقیه را مراعات می‌کنیم. این‌طور نیست که ممنوع از رعایت شرایط تقیه باشیم، چون به شرایط تقیه نگاه می‌کنیم در جایی ممکن است فرمان دهیم و در جایی نهی کنیم.

این اختلاف در نهاد تفسیر وجود دارد، ولی نباید اسباب گمراهی شود. مفسر باید بتواند این اختلافات را جمع کند. مثلاً تشخیص دهد که کدام روایت از روی تقیه صادر شده و کدام روایت از روی تقیه صادر نشده است و این می‌تواند بحث جدیدی باشد.

شأن معنادهی به آیات

گاهی از تعبیر روایات استفاده می‌شود که اهل بیت(ع) یک شأن معنا دادن به آیات داشتند. یک تفسیر داریم که کشف است. یک تفسیر معنا کردن است. آیا از روایت قبل می‌توانیم استفاده کنیم معنادهی هم جزء شئون امام است. مثلاً یک آیه مثل مواد خام در اختیار ما قرار داده شده که آن را معنا می‌کنیم و خدا این کار را به ما واگذار کرده است. این بحث قابل تعقیب است و می‌تواند یکی از وجوه جمع بین اختلاف روایات تفسیری باشد. من فقط تلنگر زدم، اگر کسی روی این موضوع کار کند خوب است.

بحث نهم تطبیق یا انحصار است. ذیل روایات، تطبیق و تمثیل فراوان داریم. از همان ابتدای قرآن می‌توانید این موارد را پیدا کنید. آیه می‌فرماید: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ». روایت می‌گوید که منظور از غیب، حضرت مهدی(عج) است. آیه می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». روایت می‌فرماید که منظور از اولوالامر امام علی(ع) تا حضرت مهدی(عج) است. آثار زیادی در فهم آیات و معارف دین و اجتهاد و احکام وجود دارد. آیا اینها از باب مثال است یا از باب تطبیق. برای اینکه به اهمیت این بحث پی ببریم توجه کنید که این بحث در مورد آیه «اطیعوا الله» چقدر اثر دارد. اگر بگوییم اولوالامر دوازده امام است و به غیر ائمه سرایت ندهیم، دیگر نمی‌توانیم بگوییم هرچه برای امام است برای غیر امام هم هست. ممکن است بگوییم این روایات از باب مثال است و افرادی که صالح باشند هم چنین مرتبه‌ای خواهند داشت. همچنین در تطبیقاتی که از حضرات معصوم داریم، برخی نشانه‌ها انحصار دارد.

دوگانه تمثیل و انحصار

گاهی اوقات نبود انحصار معلوم است؛ اما در مواردی انسان شک می‌کند یا لااقل برخی شک می‌کنند که باید اصل را بر تطبیق و انحصار یا تمثیل قرار داد. مثلاً درباره آیه «اولوالامر» این روایت می‌آید که رسول خدا(ص) فرمودند که ایشان جانشینان من و امامان مسلمین بعد از من هستند. تا اینجا حصری درنمی‌آید. بعد حضرت می‌فرمایند که اول ایشان علی(ع) و سپس حسن(ع) و حسین(ع) تا هم‌نام من محمد(ص) است. اگر کسی بگوید این حصر اضافی است درست نیست، چون روایت آغاز و انجام دارد و عدد ارائه می‌کند. ضمنا در آیه «اطیعوا الله» امر به اطاعت مطلق است. در اطاعت مطلق، مطاع باید معصوم باشد. به نظر می‌رسد در این موارد وضعیت معلوم است. پس گاهی اوقات روایات بیانگر انحصارند، ولی گاه انسان احساس می‌کند که روایت تمثیل است؛ مثل «یومنون بالغیب». گاه انسان دچار تردید می‌شود. اصل اولی عدم انحصار است و انحصار دلیل می‌خواهد. لذا اشکالی ندارد که قرآن را بر مصادیق جدید تطبیق دهیم.

بدین ترتیب سیلی از اشتباهات برطرف می‌شود. فخر رازی ذیل همین آیه می‌گوید شیعیان گفتند که منظور از غیب مهدی(عج) است. بعد می‌خواهد جواب شیعه را بدهد و می‌گوید که تخصیص مطلق بدون دلیل باطل است. کسی باید به فخر رازی بگوید که مگر شیعه تخصیص زده است؟ فخر رازی مهدویت را قبول دارد و برای آن از قرآن و روایات دلیل می‌آورد، ولی فکر کرده است که شیعه خواسته غیب را به مهدی(عج) اختصاص دهد. مثال دیگر آیه تطهیر است. در آیه تطهیر هم قرینه بیرونی و هم قرینه داخلی بر انحصار داریم؛ لذا اهل بیت، اهل بیت نبوت است نه اهل بیت نبی و شامل پیامبر می‌شود، ولی شامل همسران پیامبر نمی‌شود.

انتهای پیام
captcha