به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن آیتالله سیدجعفر سیدان روز گذشته با محوریت تفسیر سوره شمس برگزار شد.
متن جلسه را در ادامه میخوانید؛
در سوره شمس محور مطالب توجه دادن به این است که انسان رستگار انسانی است که از رسیدگی به خودش و پاک نمودن از بدیها و زینت دادن خودش به نیکیها غفلت نکند. در این سوره مبارکه یازده سوگند یاد شده است و بعد اعلام شده است رستگار کسانی هستند که خودشان را از بدیها پاک کنند. بعد بیان میشود آنهایی که خودشان را گرفتار بدی کنند در خسران و زیان هستند. شایسته است اولین مخاطب خود من باشم و از خودسازی و رسیدگی به خود غفلت نکنم که اگر هرچه بشوم ولی خودم را تزکیه نکنم ضرر کردهام. اگر همگان به بهشت بروند و ما به جهنم برویم زیانکاریم و اگر همگان به جهنم بروند و ما به بهشت برویم سود بردیم و رستگاریم. پس باید از توجه به نفع حقیقی خودمان غفلت نکنیم. انسان عاقل کسی است که به نفع خودش کار کند. لازمهاش این است که خیر انسان به دیگران برسد و به همه جهات فردی و جمعی توجه داشته باشد. این محور اساسی سوره شمس است.
«كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا»
بعد خداوند متعال میفرماید قوم ثمود که پیامبرانشان حضرت صالح بود به خاطر طغیانگریشان حضرت صالح را تکذیب کردند و شقیترین خودشان را فرستادند تا شتر صالح را پی کند. «انبعاث» قبول «بعث» است. «بعث» یعنی فرستادن. بنابراین قوم صالح تصمیم گرفتند ناقه صالح را که از دل کوه بیرون آمده بود و آیتی از آیات پروردگار بود به قتل رساندند. شقیترینشان هم قبول کرد این جنایت را انجام دهد.
آن وقت حضرت صالح به این جمع گفتند این شتر، شتر خدا است. این شتر را وابگذارید و او را نکشید و رها بگذارید ولی قوم صالح او را تکذیب کردند و ناقه را پی کردند. وقتی چنین کردند خداوند متعال عذاب را بر آنها مسلط کرد و همه آنها را نابود کرد. در این عباراتی که خواندیم یک سوال مطرح میشود و آن اینکه ارتباط این مطالب با آیات قبل چیست؟ در آیات قبل یازده قسم یاد شد و بعد گفته شد رستگار کسی است که خودش را تزکیه کند. ارتباطی که به نظر میرسد و برخی مفسرین متعرض آن شدند این است که این داستان استشهادی برای مطلب قبل است. در آیات قبل گفته شد بیچاره کسی است که به آلودگی آلوده شود و بعد این داستان به عنوان شاهد ذکر شده است. یک احتمال دیگر این است که برخی اوقات قرآن مطالب مختلفی را به نحو مستقل مطرح میکند، ولی این احتمال ضعیف است.
مطلب بعدی این است که شتر صالح به عنوان «ناقه الله» معرفی شده است. خداوند موجوداتی که نوعی عظمت دارند به خودش نسبت میدهد. این ناقه هم ناقه خاصی بوده و از دل کوه به صورت معجزه خارج شده بود و به همین سبب «ناقه الله» نامیده شده است مثل خانه خدا که آن را «بیت الله» میخوانیم یا آتش دوزخ «نار الله» نامیده میشود. این اضافه اضافه تشریفی است.
مطلب سوم اینکه به اتفاق تاریخ یک نفر ناقه را پی کرد یعنی وقتی قوم ثمود قرارشان بر این شد ناقه صالح را پی کنند فرد بسیار شقی را انتخاب کردند و به او پیشنهاد دادند او هم قبول کرد. در عین حال قرآن صیغه جمع به کار برده است و فرموده است: «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا» در حالی که در آیه دیگری همین فعل به صورت مفرد ذکر شده است. این مطلب را حضرت امیر(ع) در خطبهای کوتاه ولی بسیار مهم توضیح دادند و فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ «فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ» فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِي التِّيهِ» یعنی چون همهشان به این کار راضی بودند خدا به حساب همه آنها گذاشت.
در روایات داریم روز قیامت برخی میبینند در پروندهشان قتل هم هست، به خدا اعتراض میکنند ما آدم نکشتیم. گفته میشود آدم نکشتی ولی یک نفر بیگناه کشته شد و تو راضی بودی لذا در خون او شریک هستی. یک بار امام کاظم(ع) به صفوان جمال گفت تو آدم خوبی هستی ولی کاری کردهای که تو را مستحق دخول در آتش جهنم کرده است. صفوان سوال کرد کدام کار؟ امام کاظم(ع) فرمود شترهایت را به هارون اجاره دادی تا به مکه برود. آیا دوست داری الآن هارون بمیرد؟ صفوان دید اگر الآن هارون بمیرد به شترها نمیرسد لذا گفت الآن نه، برگردد شترها را پسبدهد و بعد بمیرد. امام فرود همین که بقای دشمن خدا را دوست داری به همین مقدار استحقاق دخول در آتش پیدا کردی. صفوان هم شترها را فروخت. پس ما باید روی حب و بغضمان خیلی دقت داشته باشیم.
انتهای پیام