سیره سیاسی امام(ره)؛ ترکیبی از سلوک عملی، حکمت صدرایی و موازین فقهی
کد خبر: 4060730
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۹
مدیر تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) بیان کرد:

سیره سیاسی امام(ره)؛ ترکیبی از سلوک عملی، حکمت صدرایی و موازین فقهی

مدیر تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) ضمن اشاره به زوایای مختلف شخصیت امام خمینی(ره) گفت: امام به یک شخصیتی تبدیل شد که هم جان‌مایه عرفان، هم محتوای فلسفه صدرایی و حکمت و عقلانیت و هم معیارها و موازین و احکام فقهی در حرکت و نهضت او دیده می‌شود.

محمد کاظم تقویدر سالروز ارتحال بنیان‌گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدکاظم تقوی، مدیر تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا به توضیح درباره شخصیت چندبعدی امام راحل و عوامل تأثیرگذار بر سیره سیاسی و اجتماعی ایشان پرداخت.

متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید؛

ایکنا ـ در خصوص عامل انگیزه‌بخش حضرت امام خمینی(ره) در شکل دادن نهضت، تحلیل‌های مختلفی وجود دارد. برخی آن را به سلوک رفتار و سفر چهارم از اسفار اربعه نسبت می‌دهند، برخی نگرش حکمی و فلسفی ایشان را دخیل می‌دانند، برخی به انگیزه‌های فقهی و مسئله احیای دین یا بحث اجرای احکام که به واسطه تحقق حکومت دینی امکان‌پذیر می‌شود، اشاره می‌کنند و برخی به عوامل تاریخی و سیاسی تصریح دارند. به هر حال تحلیل‌ها مختلف است و خیلی‌ها در این زمینه صحبت کردند. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

موضوع بسیار کلیدی را مطرح کردید. برای اینکه مبتلا به این شعر نشویم که «هر کسی از ظن خود شد یار من» باید با یک نگاه منصفانه، واقع‌بینانه و البته تحقیقی و مستند، شخصیت امام(ره) را بشناسیم، بعد ببینیم این رفتاری که از امام بروز کرد، چه علت و ریشه‌هایی دارد. برای اینکه این مطلب را عرض کنم از دو نکته قاعده‌گونه در بیانات آیت‌الله جوادی آملی درباره شخصیت امام بهره می‌گیرم. یکی از شاگردان موفق و عالی‌رتبه حضرت امام، آیت‌الله جوادی آملی است که عموما ایشان را به عنوان سفیر پیام توحید حضرت امام به رهبر وقت شوروی می‌شناسند.

تعبیر ایشان در توصیف و تبیین شخصیت امام این است که حضرت امام یک دهه غیبی داشت و یک دهه شهادت. این حرف یعنی چه؟ اگر ما با امام همراه شویم، ایشان تا 19 سالگی در خمین بود و تحصیلات ابتدایی و مقدماتی از علوم حوزوی را گذراند. بعدا با شنیدن آوازه حوزه‌ نجف که مرحوم حائری محور آن بودند، در عراق به تحصیل پرداخت. از نوروز 1301 که آیت‌الله حائری به حوزه قم هجرت کرد، همه شاگردان و طلاب مدرسه او نیز به قم هجرت کردند. حضرت امام هم به قم مهاجرت کرد و تحصیلات خودش را در دو شاخه علوم عقلی و علوم نقلی با جدیت فوق‌العاده پی گرفت، یعنی هم فقه خواند، هم فلسفه و هم عرفان. در این دوره تحصیل، تدریس و تألیف، شخصیت ایشان شکل گرفت و به قوام رسید.

جمع سالم علوم عقلی و نقلی در شخصیت امام خمینی(ره)

باز می‌خواهم یک تعبیر دیگری از آیت‌الله جوادی آملی در توصیف شخصیت‌های بزرگ وام بگیرم. قبلش عرض کنم که علوم اسلامی در دو شاخه علوم نقلی و عقلی دسته‌بندی می‌شود. برخی عالمان و دانشمندان بر حسب استعداد و علاقه فقط علوم عقلی یا فقط علوم نقلی را می‌خوانند، ولی بعضی هم علوم عقلی می‌خوانند و هم علوم نقلی. تعبیر آیت‌الله جوادی آملی این است، در میان اینهایی که جامع علوم عقلی و نقلی هستند، برخی بین علوم عقلی و نقلی جمع مکسر می‌کنند و برخی جمع سالم. یعنی بعضی جمع واقعی و درست و کامل در شخصیتشان به وجود می‌آورند ولی برخی به این درجه نائل نمی‌شوند.

حضرت امام در این دوره‌ای که خودسازی علمی و اخلاقی می‌کنند، هم جامعیت بین علم و عمل دارد، هم به تهذیب نفس اهتمام دارد، هم استعداد و علاقه و پشتکار تحصیل علوم عقلی را دارد و هم علاقه تحصیل علوم نقلی. ایشان در حکمت متعالیه شاگرد فیلسوف بزرگ، رفیعی قزوینی است. در عرفان شاگرد عارف بزرگ آیت‌الله شاه‌آبادی است. در درس‌های علم فقه و اصول شاگرد شیخ محمدتقی خوانساری و میرزا علی یثربی است و در مقطع خارج و اجتهاد به مدت 10 سال از درس فقیه بزرگ آیت‌الله حائری بهره برده است. پس حضرت امام یک شخصیت جامع علم و عمل است که هم در عمل و خودسازی و هم در عرصه علوم نقلی و عقلی موفق بود و همه اینها را در وجود خود جمع کرد. جمعش هم جمع کامل و بی‌نقص و به تبعیر آیت‌الله جوادی آملی جمع سالم بود.

تعبیر اولی که از استاد بزرگ جوادی آملی وام گرفتم، تعبیر دوران غیب و دوران شهادت است. حضرت امام که در دوره غیب خودش، در دوره پرداختن به خود چنین توفیقی را به وجود آورد که هم حکیم و هم فقیه شد، هم فقه و هم حکمت متعالیه را در وجود خوش فعلیت بخشید، هم عرفان نظری را در وجود خودش تجسم بخشید، هم اهل عرفان عملی بود و سالک واصل بود؛ چنین شخصیتی با این جامعیت و کمالات علمی و عملی در دوره‌ها و برهه‌های بعدی عمرش بروز و ظهور اجتماعی و سیاسی پیدا کرد. امام در دهه 30، کرسی تدریس با چند صد شاگرد در حوزه قم برگزار می‌کند. در دهه 40 در مقابله با استبداد داخلی و استعمار خارجی نهضتی را شکل می‌دهد و رهبری می‌کند که این نهضت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر می‌شود.

ترکیب فقه و فلسفه و عرفان

در مقابل پرسشی که شما مطرح کردید، یعنی اینکه آیا امام با سرمایه حکمت متعالیه و بینش فلسفه صدرایی بینش اجتماعی پیدا کرد و حرکت سیاسی کرد یا اینکه با مبانی فقهی دست به چنین اقدامی زد یا اینکه چون راه پر خوف و خطری در پیش بود، باید یک انسان خودساخته جان خودش را فدا کند و چون امام(ره) سالک صادق بود و مقامات عرفان علمی را طی کرده بود دست به این اقدام زد، لذا امام با سرمایه‌های سلوکی و طی اسفار اربعه توانست وارد این میدان شود یا اینکه بینش فلسفی صدرایی به او این امکان را داده بود یا اینکه بینش فقهی که پیدا کرده بود او را به این توانمندی رساند، باید عرض کنم من اینگونه می‌بینم که امام از این علوم مختلف و از علم و عمل خودش به یک شخصیتی تبدیل شد که هم جان‌مایه عرفان در اقداماتش دیده می‌شود، هم محتوای فلسفه صدرایی و حکمت و عقلانیت را در اقداماتش شاهدیم و هم معیارها و موازین و احکام فقهی در حرکت و نهضت او دیده می‌شود.

با این توصیف اگر کسی بگوید چون امام فیلسوف صدرایی بود، موفق شد این تحولات اجتماعی و سیاسی را ایجاد کند، به نظرم سخنش ناتمام و ناقص است. اگر کسی بگوید سرمایه حرکت امام مقامات معنوی او بود، سخنش ناتمام است. اگر کسی بگوید چون امام فقیه بود و نفوذ اجتماعی داشت و نظریه ولایت فقیه را با بینش فقهی مطرح کرد، انقلاب را رهبری کرد و نظام جمهوری اسلامی را برقرار کرد این سخن هم ناتمام است. امام از فقه و فلسفه و عرفان معجونی ساخت و آن‌ها را چنان در جان خودش هضم کرده بود که یک انسان الهی با بینش فلسفی، عقلانی و روح و جان مهذب و بینش فقهی شده بود.

ایکناـ پس از نظر شما علوم و کمالات گوناگون در شخصیت امام(ره) متحد شده بود و در اثر جمع همه اینها بود که امام خمینی(ره) به حرکت سیاسی و اجتماعی پرداخت؟

بله؛ یکی از کتاب‌های مهم و معروف امام شرح چهل حدیث است. حضرت امام در شرح حدیث بیست و چهارم این کتاب که شرح حدیثی از پیامبر(ص) است که مرحوم کلینی این حدیث را در کتاب کافی نقل می‌کند و ترجمه روایت چنین است: «علم سه دسته است: آیه محکمه، فریضه عادله، سنت قائمه» یعنی علم اصول دین، علم اخلاق و علم به احکام، می‌فرمایند: «انسان به طور اجمال و کلی دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اول، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت». بعد می‌فرمایند: «برای هر یک از اینها کمال خاصی و تربیت مخصوصی است و عملی است مناسب با نشئه و مقام خود و انبیاء متکفل دستور آن اعمال هستند. پس کلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم، یعنی علمی که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیه و علمی که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است و علمی که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس است».

این علوم کدام است و امام این علوم را چگونه تبیین می‌کند؟ حضرت امام می‌فرماید: «اما علومی که تقویت و تربیت عالم روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال و علم به عوالم غیبه تجردیه، از ملکوت اسفل و ملائکه ارضیه و جنود حق جل و علا، و علم به انبیاء و اولیاء و مقامات و مدارج آن‌ها، و علم به کتب منزله و کیفیت نزول وحی و تنزل ملائکه و روح، و علم به نفاصیل آنها و بالجمله علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن و متکفل این علم پس از انبیا و اولیا، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.

و علومی که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خلقیه است یعنی علم به محاسن اخلاق، مثل صبر، شکر، حیا، تواضع، رضا، شجاعت، سخاوت، زهد، ورع و تقوی و دیگر از محاسن اخلاق و علم به کیفیت تحصیل آن‌ها، اسباب حصول آن‌ها، مبادی و شرایط آن‌ها و علم به قبایح اخلاق از قبیل حسد، کبر، ریا، حقد، غش، حب ریاست و جاه، حب دنیا و نفس و غیر آن و علم به مبادی وجود آن‌ها و علم به کیفیت تنزه از آن‌ها و متکفل این نیز پس از انبیاء و اوصیاء (ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضات و معارفند.

و علومی که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است، علم فقه و مبادی آن، علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن که متکفل آن علمای ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیاء و اوصیاء(ع) و باید دانست که هر یک از این مراتب ثلاثه انسانیه که ذکر شد به طوری به هم مرتبط است که آثار هر یک به دیگری سرایت می‌کند، چه در جانب کمال یا طرف نقص.»

هم با کبر فردی مخالف است با استکبار اجتماعی

در اندیشه و در بینش اسلامی و الهی حضرت امام(ره)، فلسفه از عرفان جدا نیست، فقه از عرفان و فلسفه جدا نیست، بلکه اینها حقیقتی است که زوایا و وجهه‌های متنوعی دارد و انسان مسلمان که خدای متعال با فرستادن انبیاء می‌خواهد این انسان را تربیت کند و به کمال برسد، هم به فقه نیاز دارد، هم به اخلاق نیاز دارد و هم به فلسفه و عرفان نظری نیاز دارد تا بینش و معرفت او یک معرفت توحیدی و خداشناسانه باشد و هستی را از او و به سوی او ببیند. در چنین نگاهی باید بگوییم چون حضرت امام عارف و فیلسوف بود و همه کمالات علمی و عملی را در شخصیت خودش محقق کرده بود، موفق شد چنین ظهور و بروزی داشته باشد و به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی چنین شهادتی داشته باشد.

با این توصیف شما می‌بینید امام(ره) همانطور که با کبر فردی مخالف است با استکبار اجتماعی هم مخالف است، همانطور که به تحکم و خودرأیی در حوزه فردی مخالف است با استبداد اجتماعی و سیاسی هم مخالف است. حضرت امام(ره) برای مبارزه هم کاملا فقیهانه و در چارچوب موازین فقهی حرکت می‌کند. لذا در زندگی سیاسی امام اجازه ترور نمی‌بینید، بلکه مبارزه ایشان یک مبارزه اصلاح‌طلبانه است، مبارزه ایشان یک مبارزه خشونت‌پرهیز است و هیچ وقت دستور خشونت و کشتار نمی‌دهد.

ایکناـ لطفا جمع‌بندی خودتان را از این بحث بفرمایید.

نگاه بنده به شخصیت امام خمینی(ره) به اندازه‌ای که مطالعه کردم، اینگونه است؛ امامی که یک عمر در حال مجاهدت در عرصه اجتماعی بود، یک عالم با موفقیت‌های بسیار است. شما موسوعه 50 جلدی ایشان را ببینید که فقط 40 جلد آن آثار قلمی ایشان است. من در میان بزرگان ندیدم کسی در عرفان مصباح‌الهدایه داشته باشد، در فقه کتاب البیع داشته باشد. کمتر کسی است این توفیق را داشته که کتاب‌های سنگین عرفانی بنویسد و در کنارش نیز تحریرالوسیله که یک دوره کامل فقه فتوایی است، بنویسد. همه این توفیقات ناشی از شخصیتی است که تحقق‌یافته معارف عرفانی، حکمی، فلسفی، کمالات اخلاقی و تسلط بر موازین فقهی است.

انتهای پیام
captcha