به گزارش ایکنا، چهارمین نشست از سلسله گفتوگوهای انتقادی در باب علوم انسانی با عنوان «ارغنون خرد»، یازدهم خردادماه با حضور خسرو باقری، استاد دانشگاه تهران و مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد.
خسرو باقری، استاد دانشگاه تهران در ابتدای این نشست، گفت: سوال اول این است که ما دانشگاهیان چه تصوری از دانشگاه داریم و مسئولان و مدیران چه تصوری دارند. کسانی که در دانشگاه کار میکنند قاعدتا تصورشان از دانشگاه، محلی برای دانشورزی و پژوهش و آموزش است. در دانشگاه دو کار اصلی وجود دارد؛ آموزش و پژوهش. اگر این تلقی به درستی وجود داشته باشد، باید آموزش و پژوهش اصیل در دانشگاه جریان داشته باشد. تعریف دانشگاه برای یک دانشگاهی، محلی برای آموزش اصیل و پژوهش اصیل است.
وی بیان کرد: آموزش اصیل یعنی آموزشی که با تسلط بر آن دانش انجام شود. این اصالت ایجاب میکند دوجانبگی و تعامل در کار باشد. پژوهش اصیل یعنی پژوهشی که بر حسب علاقه ذاتی و نیازهای اجتماعی و به صورت اورجینال انجام شود، یعنی از ضوابط اخلاقی برخودار باشد. این انتظار و تصوری است که دانشگاهی دارد. از دید مسئولان و مدیران، بسته به اینکه در چه سطحی باشند، انتظاراتشان از دانشگاه متفاوت است و چه بسا تعارض و تناقض داشته باشد. طبیعتا مدیران میخواهند اوضاع تحت ضبط و ادارهشان باشد لذا ممکن است تعارضاتی در انتظاراتشان وجود داشته باشد.
در ادامه نشست، مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی بیان کرد: تصورم از دانشگاه به عنوان یک دانشآموز این است دانشگاه یک نهاد جهانی است و نمیتوانیم خصیصه جهانی دانشگاه را از آن بگیریم. دانشگاه یعنی اجتماع خودگردان دانشمندان. یعنی وقتی دانشمندان در یک نهادی تجمع میکنند و آنجا را اداره میکنند که علم تولید کنند و مسائل بشریت حل شود، این دانشگاه است. دانشگاه یک نهاد بلوغ است، یک نهاد معرفتی است، یک نهادی است که برای خودش صلاحیتهایی لازم دارد تا اسمش دانشگاه باشد. تصور میکنم دانشگاه عقل منفصل جامعه است.
وی افزود: برداشت برخی مسئولان از دانشگاه برداشت متفاوتی است. بنده طی سه دهه مطالعه درباره آموزش عالی، به این نتیجه رسیدم درک برخی مسئولان از دانشگاه این است که جزء نظام اداری کشور است و درکشان ابزاری، زینتی و پرستیژی است. حکومت میخواهد استاد دانشگاه، بازوی اجرایی باشد ولی به نظر من دانشگاه چشم بیناست و میخواهد ذهن نقاد جامعه باشد. متاسفانه فاصله میان درک مسئولان ما و دانشگاهیان ما خیلی زیاد است و باید یک مقدار به هم نزدیک شود.
در ادامه نشست، خسرو باقری با اشاره به اینکه سوال دوم این است؛ مرجعیت علمی دانشگاه چیست و آیا مرجعیت علمی داریم یا نداریم، افزود: آقای دکتر فرمودند دانشگاه چشم جامعه است. کسی که دیدهبان است و از مسافتی مسیر را میبیند، مرجع میشود یعنی باید حرف او برای ما ملاک باشد. بنابراین مرجعیت برای دانشگاه از لحاظ اینکه مکان اندیشهورزی است، ویژگی ذاتی دانشگاه است. منتهی یک دشواری در این قضیه وجود دارد. دیدهبان چیزهایی میبیند که ما نمیبینم لذا وقتی گزارش میکند ما دچار چالش میشویم. به همین خاطر رابطه دانشگاه با مسئولان جامعه پرتنش است.
باقری در ادامه افزود: مرجع یعنی محل رجوع. دانشگاه در مقوله دانش مرجع است و در مسائلی که مستلزم اندیشه است باید سخنش تعیینکننده باشد ولی مسئله این است اقتدار و مرجعیت، گونههای مختلفی دارد؛ ما یک مرجعیت صوری داریم و یک مرجعیت محتوایی. مرجعیت صوری یعنی من به عنوان استاد دانشگاه یک اقتداری دارم که به من داده شده است، این اقتدار ارزش ندارد. خود مدرکی که دانشگاه میدهد اقتدار و مرجعیت صوری است و فاقد ارزش است. مرجعیت محتوایی یعنی استاد سواد و بینشی داشته باشد که به او اعتبار ببخشد. ممکن است در یک دانشگاه به چنین استادی بیمهری شود ولی یک استاد بیسواد را تحویل بگیرند ولی دانشجویان میفهمند کدام استاد باسواد است و کدام استاد بیسواد. پس این مرجعیت محتوایی است که تعیینکننده است. در بحث دانشگاه هم دانشگاه باید محلی برای ارجاع مسائل اجتماعی باشد و او هم به این مسائل پاسخ دهد و مرجعیتش، مرجعیت محتوایی باشد.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: یک تقسیمبندی دیگر مرجعیت عاریتی و مرجعیت مستقل است. مرجعیت عاریتی یعنی یک دانشگاه اعتبارش را از جای دیگر قرض گرفته است. مثلا دانشگاههای ما قبل از انقلاب مرجعیت عاریتی داشتند یعنی یک دانشی خلق شده بود، استاد ما آن را یاد میگرفت و آن مطالب را تدریس میکرد. ما آن دانش را ابداع نکردیم بلکه ابتیاع کردیم. البته این تا یک جایی خوب است ولی عاریتی است. مرجعیت مستقل یعنی دانشگاه خلق دانش کند. یک دانشگاه اصیل در نهایت باید به خلق دانش بینجامد. دانشگاهی که یک نظریه خلق میکند، اصیل است.
در ادامه فراستخواه به مسئله مرجعیت دانشگاه پرداخت و گفت: مسئله مرجعیت دانشگاه چهار مولفه دارد. یک بعد مرجعیت دانشگاه معرفتی است یعنی یک دانش موثقی در این نهاد وجود دارد. اهلیتی در این نهاد است که انتظار داریم علم معیاری را ارائه دهد. پس اولین بعد مرجعیت علمی این است که به لحاظ معرفتشناختی مرجعیت داشته باشد. اقتدار و مرجعیت علمی که استاد برای دانشجو دارد معرفتشناختی و اخلاقی است. بنابراین بعد دوم مرجعیت، مرجعیت اخلاقی است، یعنی منش و فضائل علمی استاد. یکی از این فضائل، اعتماد است. جامعه به دانشگاه اعتماد دارد. طبق تحقیقات من بالاترین اعتماد جامعه به اهل علم و دانش است ولی متاسفانه بیاعتمادی دارد گسترش پیدا میکند و گریبان اهل فکر و فرهنگ را هم میگیرد. من سوال میکنم؛ الان منزلت دانشگاهیان چقدر است؟ دانشگاهیان چقدر در جامعه نفوذ دارند؟
وی افزود: سومین بعد مرجعیت علمی، کارکردی است، یعنی علم مفید. البته علم فقط با کارکرد عملی سنجیده نمیشود. برای سنجش این مسئله ببینید جامعه چقدر به دانشگاه سفارش میدهد؟ دانشگاه چقدر تاثیر اجتماعی دارد؟ دانشگاه چقدر پاسخگویی اجتماعی دارد؟ چهارمین مولفه مرجعیت هم سرآمدی و مزیتی است. مرجعیت وجود مشکک است و کم و زیاد میشود. مرجعیت در یک سطحی محلی است، در یک سطحی ملی و در یک سطحی جهانی است. الان دانشگاههای ما مرجعیت جهانی و ملی ندارند. اگر این چهار مولفه محقق شود، مرجعیت تجربهشده خواهیم داشت در حالی که الان مرجعیت مورد انتظار داریم و مرجعیت دانشگاه را مشاهده نمیکنیم.
در ادامه باقری گفت: من گفتم مرجعیت ویژگی ذاتی دانشگاه است. امر ذاتی نمیتواند همراه خود شی نباشد. اگر شما مرجعیت را نمیبینید، یعنی دانشگاه نیست. در نتیجه اینطور نیست که بگوییم دانشگاه داریم چرا مرجعیت ندارد، اگر دانشگاه مرجعیت نداشته باشد، یک جسد است. البته اگر بدبینانه نگاه نکنیم یک نفسی در دانشگاههای ما میآید. کسانی هستند که دارند تلاش میکنند و کارهایی انجام میشود منتهی این جسم باید چالاک باشد، اگر یک گوشه افتاده باشد کاری از آن برنمیآید.
وی تاکید کرد: مرجعیت دانشگاه صفر نیست ولی ضعیف است. این ضعف از کجا برمیخیزد؟ یک دلیلش این است که برخی مسئولان اعتمادی به دانشگاه ندارند و از اول انقلاب نسبت به دانشگاه بدبینی داشتیم چون میگفتیم دانشگاه غربی است و ما خودمان علوم اسلامی داریم. ما پاسخ سوالهای اجتماعی را نباید از دین بخواهیم. ممکن است در دین یک کلیت بنیادین وجود داشته باشد ولی از ریشه خالی که میوه به دست نمیآید. این ریشه باید تغذیه شود. پس ما مرجعیت علوم انسانی را در ایران مخدوش کردیم یعنی گفتیم اینها غربی هستند. هنوز این زخم بر هم نیامده است.
در ادامه نشست، فراستخواه تصریح کرد: دانشگاه یک نهاد مسخر است. دانشگاه را کرخت کردیم. نگذاشتیم راه خودش را برود و به جامعه کمک کند. اولین مشکلی که در حوزه مرجعیت به وجود آمده، مشکل معرفتشناختی است. هنوز در ایران مشخص نشده ساحت علم چقدر حجیت معرفتشناختی دارد، ساحت ایدئولوژی چقدر حجیت دارد، ساحت سیاست چقدر حجیت دارد، ساحت دین چقدر حجیت دارد، ما چه چیزهایی را از دین بپرسیم، چه چیزهایی را از علم بپرسیم، ایدئولوژی برای چیست، سیاست برای چیست، علم برای چیست.
وی تأکید کرد: متاسفانه علم هم مستعمره استعمار سیاست شده و دانشگاه قلمرو مستعمراتی است. این یک مشکل معرفتشناختی است که از اول ندانستیم از دین باید چه بخواهیم، از علم چه بخواهیم. سوء تفاهم میان عقل، ایدئولوژی، سیاست و علم و دانشگاه برقرار است. در این شرایط اگر ما صحبت از مرجعیت علم کنیم تعارف است. مشکل دوم این است که دانشگاه استقلال نهادی ندارد و حتی برخی دانشگاهها حقوق کارکنان خود را نمیتوانند بپردازند. ما چقدر برای علم هزینه میکنیم که بحث از مرجعیت میکنیم. ما کی برای سیاستگذاری به دانشمندان مراجعه کردیم؟
انتهای پیام