ما فراموش‌شدگانیم
کد خبر: 4078814
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۳
به‌مناسبت سالروز بازگشت آزادگان

ما فراموش‌شدگانیم

آزادگان سرافراز میهن اسلامی که طی دوران اسارت خود با سلاحی چون تقوا، چشم بر سختی‌ها و ظلم زمانه بستند، امروز متفق‌القول هستند که جزو اقشار فراموش‌شده جامعه هستند.

۲۶آزاده رضا نظرنژاد مرداد سالروز ورود آزادگان به کشور، فرصتی مناسب برای مرور رشادت‌های این دسته از رزمندگان اسلام است که با جان‌فشانی و ازخودگذشتگی خود برای تاریخ این مرزوبوم ماندگار شدند صلابت، ایثار و رشادت را با الهام از مکتب سیدالشهدا(ع) به‌عنوان نماد حریت و آزادگی در پرتو ارزش‌های ناب اسلام و انقلاب اسلامی معنا نمودند. در دوران هشت سال دفاع مقدس حدود ۴۳ هزار نفر از رزمندگان ایران به اسارت دشمن درآمدند که سهم استان قزوین ۶۶۶ آزاده است.

به همین مناسبت ایکنای قزوین، به سراغ آزاده سربلند، رضا نظرنژاد رزمنده سال‌های دفاع مقدس رفته است تا ضمن تشکر از رشادت‌های ایشان از روزهای اسارت برایمان بگوید.

این آزاده قزوینی، سال ۶۵ در ۱۹ سالگی در عملیات کربلای ۴ به اسارت نیروهای بعث عراق درآمد و پس از تحمل چهار سال اسارت، در روز پنجم مرداد سال ۱۳۶۹ به آغوش میهن بازگشت. وی فرزند دوم خانواده است و پدر جانبازش به دلیل جراحات جنگی و موج انفجار، سال ۸۱ به جمع دوستان شهیدش پیوست.

نظرنژاد دانش‌آموز دبیرستان شهید مطهری در خیابان بلاغی قزوین بود و در ۱۷ سالگی راهی جبهه‌ حق علیه باطل شد. سال ۶۳ در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) مأموریت او با شهادت شهید مهدی زین‌الدین هم‌زمان شد. پس از یک سال در سال ۶۴ در لشکر عاشورا در خط پدافندی هویزه در منطقه هورالعظیم شرکت داشت و جزو گردان خط‌شکن بسیجی ام‌الرصاص بود که در ۱۹ سالگی جزو اسرای مفقودالاثر شد.

رضا نظرنژاد، رزمنده دوران دفاع مقدس، در گفت‌وگو با ایکنا اظهار کرد: عملیات کربلای ۴ لو رفته بود و ما به اسارت دشمن درآمدیم و تقدیر این‌گونه رقم خورد که ۴ سال از جوانی من در اردوگاه ۱۱ صلاح‌الدین شهر تکریت سپری شود که یکی از مخوف‌ترین اردوگاه‌های کشور عراق بود و هزار تن از رزمندگان اسلام در آن به اسارت درآمده بودند.

نظرنژاد گفت: هم‌زمان با من عزیزالله فرجی‌زاده، مصطفی کردی، حاج حسین صباغی، اسفندیار حاجی پور و حاج حمزه صابری فرد نیز اسیر شدند. اسارت ما ۴ مرحله داشت، ابتدا در کمربندی بصره ۱۳ روز و ۱۴ شب را گذراندیم که به‌واقع بدترین روزهای عمرم محسوب می‌شوند چراکه اسرای زخمی را روی‌هم انباشته بودند که صدای ناله‌های دردناک آن‌ها تا آسمان می‌رسید و بسیاری از اسرا به دلیل جراحت شدید در بصره به شهادت رسیدند. مرحله دوم، ۵ روزی بود که در سازمان استخبارات عراق بودیم، یکی از مکان‌های وحشتناک که سرلشگر خلبان، شهید حسین لشگری سالیان سال در سلول انفرادی آن اسیر نیروهای بعثی صدام بود.

عبور از تونل مرگ

این رزمنده آزاده ادامه داد: در مرحله سوم، ۵۵ روز به سلول‌های الرشید منتقل شدیم، آنجا بود که بسیاری از زخم‌ها و جراحات رزمندگان عفونت کرده بود و هیچ انسانی نبود تا به فریاد و ناله‌های اسرای ایرانی ترتیب اثر دهد. آخرین مرحله که بعثی‌ها بسیار برایش تبلیغ کرده و فضا را متشنج‌تر می‌کردند عبور از تونل مرگ بود.

نظرنژاد افزود: اردوگاه صلاح‌الدین ۲۵ کیلومتر بعد از شهر تکریت بود، در ورودی آن پس از عبور از هفت‌خان رستم، به ستون نیروهای بعث می‌رسیدیم که با کابل و چوب و اشیای فلزی بر پیکر اسرا می‌تاختند و در هر مرحله ۵ اسیر را در این دالان وارد می‌کردند تا جای سالم در بدنشان نماند و متأسفانه پنج نفر از اسرا در دالان مرگ، به جهت شدت ضرباتی که بر سروصورتشان وارد شده بود، چشم خود را از دست دادند. اردوگاه صلاح‌الدین مخفی بود، هیچ ورودی و خروجی به نظر نمی‌رسید، اسرای جدید ۲ ماه در قرنطینه بودند و هیچ اخباری ردوبدل نمی‌شد. هر زمان عملیاتی انجام می‌شد و نیروهای بعثی مغلوب رزمندگان اسلامی می‌شدند به آسایشگاه ریخته و عُقده‌های خود را بر سر اسرای مظلوم، زخمی و بی‌دفاع خالی می‌کردند و آن زمان ما متوجه می‌شدیم که پیروزی عملیات نصیب رزمندگان سپاه اسلام شده است.

تحمل اسارت به یاد حضرت زینب(س)

وی انگیزه و قوت قلب تحمل دوران سخت اسارت را مرور مصائب اهل‌بیت(ع) و صبوری‌های حضرت زینب(س) در دوران اسارت آل‌الله عنوان کرد و افزود: در اردوگاه قرآنی داشتیم که در طول آسایشگاه می‌چرخید و هرکسی ۲۰ دقیقه قرآن را می‌خواند. کوچک‌ترین فعالیت علمی نداشتیم. از زرورق سیگار برای انتقال پیام یا ثبت جزوه استفاده می‌کردیم که گاهی با بی‌احتیاطی اسرا آن‌ هم از بین می‌رفت.

این رزمنده آزاده اشاره کرد: در آن سال‌ها عباس خاکساران، قاری قرآن بود که به سبب تلاوت قرآن بارها او را در حوض انداخته و با کابل جای سالم در بدنش باقی نگذاشتند و یا فرج‌زاده که به‌حق شهید زنده است، ۲ هزار ضربه کابل در یک روز بر بدنش نواختند و در کل اسارت بسیار شکنجه شد.

نظرنژاد در مورد فضای کوچک آسایشگاه بیان کرد: در اردوگاه صلاح‌الدین، دارای چندین سلول بود که بالغ‌بر ۱۰۰ نفر در هر آسایشگاه حضور داشتند. به‌اندازه یک پتوی چهارتا شده و حتی قدری کوچک‌تر به هرکسی فضا اختصاص می‌یافت و اسرا در آن زمان به‌سختی می‌توانستند خود را در این آسایشگاه جا داده و بخوابند.

این رزمنده آزاده در خصوص تغذیه رزمندگان در دوران اسارتشان بیان کرد: صبحانه آش شوربا بود، کاملاً مایع با چند برنج، که برای آزار اسرا، پس از توزیع صبحانه ما را به محوطه باز زیر باران و برف می‌بردند و با ایجاد گردوخاک، درنهایت آش سرد شده‌، یک جرعه غذایمان را هم به کاممان تلخ می‌کردند. برای وعده ناهار نیز غالباً ۷ قاشق برنج سهم هر اسرا بود که با آب گوجه، آب پیاز، آب کلم یا آب بادمجان پخته می‌شد و در زمان تنبیه از مقدار آن نیز کاسته می‌شد.

نظرنژاد ادامه داد: شب‌ها به‌عنوان شام به‌اندازه نوک انگشت، گوشت به هرکسی می‌رسید یا برای ۱۰۰ نفر سه مرغ آماده می‌کردند که در زمان خوردن باید کرم‌ها را از داخل غذا جدا می‌کردیم. روزانه ۷ سطل آب به هر آسایشگاه برای ۱۰۰ نفر اختصاص می‌یافت، که شهردار آن روز باید آن را برای آشامیدن، وضو گرفتن، رفع حاجت و نظافت جیره‌بندی می‌کرد.

وی بیان کرد: سه خلبان در سلول ما بودند. سرگردِ خلبان که قرآن با ترجمه به همراه خود داشت، روزی آن را باز کردم متنی به چشمم خورد که «اسارت عالم برزخ این دنیاست» که بعدها بارها قرآن را دوره کردم بامعنی، اما دیگر آن متن را ندیدم. بله اسارت، عالم برزخ این دنیاست با این تفاوت که بعد از برزخ اسارت فرصتی برای توبه و بازگشت وجود دارد اما در برزخ آخرت دیگر هیچ فرصتی برای جبران کوتاهی‌ها نیست.

نظرنژاد خاطرنشان کرد: سال آخر اسارتم یعنی سال ۶۹ از طرف مهدی ابریشم‌چی مرد شماره ۲ سازمان منافقین، برای بچه‌ها پیغام رسید که هر کسی تمایل دارد می‌تواند با پیوستن به این گروهک، اقامت کشورهای اروپایی را گرفته و از این فضا نجات یابد و زندگی خوبی برای خانواده خود رقم بزند، اما علی‌رغم انتظار آنان، غالب اسرا تن به این پیشنهادات سخیف ندادند.

این آزاده سرافراز زمزمه‌های آزادی اسرا و حس و حال خود برای آزادی را این‌گونه تشریح کرد: دیگر دل و دماغی برای آزادی از آن شرایط نداشتیم زیرا بسیاری از دوستان و هم‌رزمان ما به شهادت رسیده بودند، انگیزه‌ای برای بازگشت وجود نداشت. نه از اسارت ناراحت بودم و نه از آزادی‌ام خوشحال شدم. اخبار شهادت رفقا و جانبازی‌هایشان روحیه‌ای برای من باقی نگذاشته بود. از هر کس سراغ می‌گرفتم، آدرسش در مزار شهدا بود.

وی با اشاره به جانبازی خود گفت: در حین عملیات از ناحیه سر و صورت مجروح شدم و در حال حاضر جانباز ۳۰ درصد هستم. ۲ سال پس از آزادی از اسارت، در سال ۷۱ پس از پایان اسارت با دختر یکی از اقوام ازدواج کردم که ثمره این ازدواج، یک دختر و یک پسر است. در حال حاضر دخترم دوره تخصصی دندانپزشکی را طی می‌کند و پسرم علاوه بر مهندسی کامپیوتر، در حال سپری کردن دوره خلبانی است.

اسرا فراموش شده‌اند

این رزمنده سال‌های دفاع مقدس با انتقاد از بی‌مهری مسئولان گفت: مسئولان هیچ تماس تلفنی یا پیامکی با رزمندگان و آزادگان ندارند و این زحمت را به خود نمی‌دهند که حتی از زنده بودن یا مردن ما مطلع شوند. ما فراموش شده‌ایم. روزی خواهد رسید که باید فانوس به‌دست در شهر به دنبال یک رزمنده یا آزاده بگردند تا از آن دوران برایشان روشنگری کند. 44 هزار آزاده در کشور داشتیم که شاید نیمی از آن‌ها دیگر در قید حیات نیستند و مابقی نیز سن بسیار بالایی دارند.

این آزاده سرافراز ابراز ناراحتی کرد و گفت: اما مسئولان دیگر عادت کردند فقط در انتهای کار با یک شعارنوشته بگویند با نهایت تأسف و تأثر عروج عاشقانه رزمنده دفاع مقدس را تسلیت عرض می‌کنیم.

نظرنژاد در پایان گفت: باید به برخی از عملکردها انتقاد کرد که حتی در نامه‌ها و پیام‌ها، نام آزاده یا جانباز را حذف می‌کنند. هر جانبازی نمی‌تواند آزاده باشد اما هر آزاده‌ای به‌واسطه دوران اسارتش جانباز هم هست. در نامه‌نگاری‌ها حداقل آزاده و جانباز را در کنار هم استفاده کنید و حذف نکنید.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۲/۱۲/۱۰ - ۲۰:۰۲
0
0
ایشان دوست صمیمی بنده بود
خدا نگهدار باشد
captcha