مختارنامه‌ای مکتوب با روایتی داستانی
کد خبر: 4079666
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۸
مکتوب محرم/ چابُکسوار

مختارنامه‌ای مکتوب با روایتی داستانی

مسلم ناصری در «چابکسوار» سعی می‌کند از نگاهی بی‌طرف مختار ثقفی را در مقابل مخاطب بنشاند؛ در همین راستا هم شجاعت و ایستادگی مختار را می‌ستاید و او را مصداق آیه «اشداء علی الکفار...» می‌بیند و هم قدرت‌طلب بودن او را تایید می‌کند.

رمان چابکسوار

به گزارش خبرنگار ایکنا، عاشورای سال 61 و قیام امام حسین(ع) برآیند اتفاقات متعددی بود که از آن جمله می‌توان به ارسال نامه هزاران کوفی به امام حسین(ع) و دعوت از ایشان به کوفه اشاره کرد. هرچند گردش روزگار و وعده و وعید یا تهدید ابن زیاد این جمع هزار نفره را پراکنده کرد و عده‌ای را خانه‌نشین، عده‌ای را زندان و عده‌ای را در گروه مقابل حضرت  قرار داد؛ نهایتا 72 نفر در کربلا در رکاب حضرت سیدالشهدا(ع) جنگیدند و شهید شدند.

پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش و بعد از مدتی که کمی آب‌ها از آسیاب افتاد، عده‌ای که محبت حضرت سیدالشهدا(ع) را در قلب خودپنهان نگه داشته بودند، به نحوی از انحا سکوت خود را شکستند و با انجام قیام‌هایی به خونخواهی شهدای کربلا ایستادند.

«مختار بن ابی عبیده ثقفی» مشهور به مختار که در دهه اخیر به‌واسطه پخش پرتعداد سریال مختارنامه تقریبا در نزد عموم شخصیتی شناخته شده است، یکی از همین افراد است که در واقعه عاشورا در زندان ابن زیاد گرفتار بوده اما بعدها قیام بزرگی در خونخواهی حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفای ایشان رقم می‌زند، انتقام سختی از قاتلان سیدالشهدا(ع) می‌گیرد و مایه شادی اهل‌بیت(ع) می‌شود.

مختار سقفی شخصیتی مهم، جذاب و تأثیر‌گذار در تاریخ، به‌ویژه در تاریخ اسلام و تشیع است که سال‌ها مورد اختلاف بسیاری از اهالی تاریخ بوده است؛ برای عده‌ای سفید، برای برخی خاکستری و برای گروهی حتی شخصیتی سیاه است.

شیعیان و ایرانیان با توجه به جنبه انتقام‌گیری مختار از دشمنان اهل بیت(ع) و مسببان شهادت امام حسین(ع) و یاران او توجه خاصی به این شخصیت تاریخی دارند و همین امر باعث ایجاد علاقه نسبت به او در دل‌های آنان می‌شود؛ لذا آثاری و منابعی که جزئیات و اطلاعات بیشتری درباره او داشته باشد، در میان مردم مخاطب ویژه‌ای دارد.

مسلم ناصری در رمان «چابکسوار» دست روی همین نقطه از علاقه و نیاز مردم گذاشته و به سراغ این شخصیت بحث برانگیز و زمانه و چگونگی زیست او رفته است.

ناصری در «چابکسوار» سعی می‌کند از نگاهی بی‌طرف مختار را در مقابل مخاطب بنشاند؛ در همین راستا هم شجاعت و ایستادگی مختار را می‌ستاید و او را مصداق آیه «اشداء علی الکفار...» می‌بیند و هم قدرت‌طلب بودن او را تایید می‌کند.

رمان «چابکسوار» از روایت سفر اتفاقی نویسنده این داستان به عراق و آشنایی او با یک کتابفروش دوره‌گرد آغاز می‌شود که از طریق او به کتابی قدیمی و کمیاب دست پیدا می‌کند که در آن روایتی از قیام مختار گفته شده است. نویسنده قصد دارد این کتاب را با خود به ایران بیاورد، اما در اتفاقی و با از راه رسیدن بعثی‌های عراق، ناچار می‌شود کتاب را در جایی پنهان کند. در ادامه ناچار می‌شود برای یادآوری کتاب به ذهن خود مراجعه کند؛ او حاصل این تلاش را در ادامه در قالب داستان زندگی‌ مختار بیان می‌کند.

رمان «چابکسوار» در سه بخش اتفاق می‌افتد. در هر بخش راوی قصه عوض می‌شود و هر راوی زبان مختص به خودش را دارد و از ماجرای دستگیری مختار در آستانه قیام عاشورا در کوفه تا ماجرای شهادت وی پس از قیامش علیه عاملان حادثه عاشورا را روایت می‌کند.

نویسنده در «چابکسوار» ضمن اینکه تلاش کرده به تاریخ پایبند باشد، از فرم داستان و خیال‌پردازی و شخصیت‌پردازی که لازمه یک رمان موفق است، نیز غافل نبوده است؛ درنتیجه مخاطب در این رمان با تصویرسازی‌های خوبی مواجه می‌شود؛ طوری که همانند دیدن یک فیلم، صحنه‌ها را واقعی و ملموس حس می‌کند.

در بخشی از رمان «چابکسوار» و در روایت ماجرای شهادت مختار می‌خوانیم:

«تیزی خنجری را دید. خنجر درخشید. درست شبیه هلال ماه بود. همان ماهی که در کودکی به پدرش نشان داده و پرسیده بود چرا باریک و تیز است. پدر در جوابش  خندیده بود. صدای پدر را می‌شنید: مراقب باش به آن دست نزنی که پوست نازک و لطیفت خونی نشود.   و او در عالم کودکی دست بلند کرده بود؛ ولی نتوانسته بود هلال ماه را بگیرد. از پدر خواسته بود او را روی شانه هایش بگذارد تا هلال سفید را بگیرد. صدای خنده پدرش را می‌شنید که او را بر شانه‌های ستبرش گذاشته بود و با هم می‌دویدند و گلویش سوخت».

همچنین، رمان «چابکسوار» به قلم مسلم ناصری، در ۴۲۴ صفحه و به همت انتشارات کتابستان معرفت چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

انتهای پیام
captcha