دلایل مخالفت امیرالمومنین(ع) با توزیع نابرابر بیت‌المال در حکومت اسلامی
کد خبر: 4095855
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۳
محمدرضا یوسفی شرح داد:

دلایل مخالفت امیرالمومنین(ع) با توزیع نابرابر بیت‌المال در حکومت اسلامی

حجت‌الاسلام محمدرضا یوسفی ضمن اشاره به اینکه پیامبر(ص) اموال را مساوی توزیع می‌کرد ولی خلیفه دوم و سوم به توزیع نابرابر روی آوردند، به بررسی این موضوع و آثار اجتماعی آن پرداخت.

به گزارش ایکنا، جلسه بازخوانی خطبه 142 نهج‌البلاغه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی، دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه مفید، روز گذشته، 8 آبان به صورت مجازی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

خطبه 142 خیلی کوتاه است و در حقیقت دنباله خطبه 126 نهج البلاغه است. بنابراین اگر بخواهیم این خطبه را متوجه شویم باید خطبه 126 را مرور کنیم. داستان از اینجا شروع می‌شود که وقتی پیامبر(ص) می‌خواست اموال را توزیع کند مساوی تقسیم می‌کرد. ابوبکر هم همین رویه را داشت ولی عمر آن را نابرابر را تقسیم کرد ولی دو معیار کلی برای تقسیم نابرابرش داشت. بعد از آن نوبت به عثمان رسید. عثمان روابط را به هم ریخت و به مسیر دیگری رفت. وقتی نوبت به امیرالمومنین(ع) رسید و ایشان ‌خواست به سیره پیامبر(ص) عمل کند مشکل بود، چون اموال حدود بیست سال نابرابر توزیع می‌شد و تعداد زیادی رانت‌های کلان می‌بردند. به همین خاطر خیلی‌ها با این کار مخالفت کردند.

باید توضیح دهیم چرا عمر یک مرتبه این مساوات را به هم زد و منطق نامساوات را دنبال کرد. مسئله دیگر این است چرا در زمان پیامبر(ص) اموال به مساوات تقسیم می‌شد. در اینجا دو نکته مطرح می‌شود؛ یکی اینکه پیامبر(ص) برای خودش دلیل شرعی داشت و می‌خواست عدالت ایجاد کند و از سوی دیگر در جامعه فقر وجود داشت و می‌خواست این فقر را رفع کند. حالا فرض کنیم منطق نامساوات درست است. بحث بعدی این است چه معیاری برای نابرابری وجود دارد و شما روی چه حسابی به یکی بیشتر می‌دهی و به یکی کمتر می‌دهی.

عمر برای خودش دو معیار در نظر گرفته بود؛ یکی شرافت و یکی سبقت در اسلام. منظور از شرافت، قرابت به رسول خدا(ص) بود. همین جا کارش مشکل پیدا می‌کرد چون اهل بیت(ع) نزدیکترین افراد به رسول خدا(ص) بودند و از سوی دیگر امیرالمومنین(ع) با دستگاه خلافت مخالف بود. اگر عمر به او بیشتر می‌د‌اد جبهه مقابلش را تقویت می‌کرد. با این معیار قریش نسبت به دیگر اقوام، عرب نسبت به عجم و آزاد نسبت به بنده مقدم می‌شد. معیار دوم او سبقت در اسلام و مجاهدت در اسلام بود، لذا بدریون را مقدم کرد. این تقسیم‌بندی دومی بود که عمر مطرح کرد.

نقد و بررسی دو معیار خلیفه دوم

سوال این است؛ آیا این دو معیاری که او گذاشته بود با اصول دینی و اخلاقی و معیارهای قرآنی سازگاری دارد یا خیر؟ معیار اول، شرافت بود. خب قریشی بودن یا عرب بودن نشان شرافت نیست و معیار اسلام، تقوا و نزدیکی به خداوند است. پیامبر(ص) هم بارها فرموده بودند که عرب شرافتی بر عجم ندارد، سفید شرافتی نسبت به سیاه ندارد. راجع به معیار دوم که سبقت در اسلام است، این معیار در زمان خود رسول خدا(ص) هم مطرح شد ولی پیامبر(ص) فرمود دلیل اینکه شما مسلمان شدید اجر اخروی است که باید از خداوند طلب کند، نه بهره‌مندی دنیوی. امیرالمومنین(ع) هم در دوره خلافت خودشان این مطلب را مطرح کردند.

گاهی در برابر امتیازاتی که به جانبازان و رزمندگان دادیم، در همین زمینه سوالاتی پیش می‌آید و برخی معتقدند این با منطق امیرالمومنین(ع) و پیامبر(ص) سازگاری ندارد. شاید بگوییم کسی که می‌جنگد نسبت به کسی که در جنگ شرکت نمی‌کند فرصت‌هایی را از دست می‌دهد و این موجب بی‌عدالتی است. براین اساس ما باید برایشان فرصت برابر فراهم کند و توانمندی آنها را بالا ببریم که بتوانند رقابت کنند.

عمر اواخر عمرش فهمیده بود اشتباه کرده است. به همین جهت گفت اگر من از این ضربه نجات پیدا کنم دوباره مساوات را برقرار می‌کنم. حالا اینکه می‌توانست یا نمی‌توانست بحث دیگری است. عثمان که آمد منطقش نه شرافت بود، نه سبقت در اسلام و نه عدالت؛ بلکه روی قرابت فامیلی خودش یک حکومت رانتی و فاسد ایجاد کرد. در نتیجه فقر و تبعیض در جامعه زیاد شد و جامعه از نظر اخلاقی هم سقوط کرد. با توجه به این مشکلات مردم معترض شدند.

مخالفت با منطق مساوات

امیرالمومنین(ع) که آمد مساوات را برقرار کند. طبیعی بود کسانی که بیست سال متنعم بودند و رانت خورده بودند، با این کار مخالفت کنند. در تاریخ طبری نقل شده است شخصی به نام عبدالرحمن از روسای قبائلی بود که طرفدار حضرت علی(ع) بود. بعد که حضرت مساوات را برقرار کرد او جزء مخالفین ایشان شد. کسی از او پرسید چرا با علی مخالفت کردی؟ آن شخص گفت من طرفدار ایشان بودم تا زمانی که مساوات برقرار شد و منافع بزرگی از دست من رفت. به همین جهت برخی شیعیان به امیرالمومنین(ع) پیشنهاد کردند برای جلوگیری از شورش، شما همان شیوه نابرابری را اجرا کن بعد به مرور زمان این نابرابری‌ها را بردار. حضرت از این پیشنهاد ناراحت می‌شود و این خطبه را می‌خواند.

حضرت اینجا چند جواب می‌دهد؛ اولا این کار ظلم است چون اینها اموال عمومی است که کسی برایش زحمت نکشیده و برای همه است و همه در آن برابر هستند. دوم اینکه این اسراف است، یعنی داریم به افرادی پول بیشتر می‌دهیم که فایده‌ای ندارند و این اسراف است. مسئله سوم بحث قیامت است. فردای قیامت از شما می‌پرسند چرا عده‌ای گرسنه بودند ولی به اشراف و بزرگان سهم بیشتری دادی؟ پس هم از نظر دنیوی و هم از نظر اخروی باید عدالت را برقرار کرد.

با توجه به این مباحث امیرالمومنین می‌فرمایند: «وَ لَيْسَ لِوَاضِعِ الْمَعْرُوفِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ مِنَ الْحَظِّ فِيمَا أَتَى إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ وَ مَقَالَةُ الْجُهَّالَ مَا دَامَ مُنْعِماً عَلَيْهِمْ مَا أَجْوَدَ يَدَهُ، وَ هُوَ عَنْ ذَاتِ اللَّهِ بَخيلٌ، مواضع المعروف: فَمَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا، فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ، وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ، وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْأَسِيرَ وَ الْعَانِيَ، وَ لْيُعْطِ مِنْهُ الْفَقِيرَ وَ الْغَارِمَ، وَ لْيَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الْحُقُوقِ وَ النَّوَائِبِ ابْتِغَاءَ الثَّوَابِ، فَإِنَّ فَوْزاً بِهَذِهِ الْخِصَالِ شَرَفُ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ دَرْكُ فَضَائِلِ الْآخِرَةِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ» یعنی براى كسى كه نابجا به ناكسان نيكى كند بهره‌اى جز ستايش فرومايگان، تعريف سركشان و اشرار، و سخنان جاهلان بد گفتار ندارد، و اينها نيز تا هنگامى كه به آنها بخشش مى‌كند ادامه دارد. دست سخاوتمندى ندارد آن كس كه از بخشش در راه خدا بخل مى‌ورزد. آن كس كه خدا او را مالى بخشيد، پس «بايد» به خويشاوندان خود بخشش نمايد، و سفره مهمانى خوب بگستراند، و اسير آزاد كند، و رنجديده را بنوازد، و مستمند را بهرمند كند، و قرض وامدار را بپردازد، و براى درك ثواب الهى، در برابر پرداخت حقوق ديگران، و مشكلاتى كه در اين راه به او مى‌رسد شكيبا باشد، زيرا به دست آوردن صفات ياد شده، موجب شرافت و بزرگى دنيا و درك فضائل سراى آخرت است.»

انتهای پیام
captcha