تقابلهای دوگانه در جهان طبیعت بهعنوان کتاب تکوین و در قرآن کریم بهعنوان کتاب تشریع، حضوری چشمگیر دارند. از تقابلهای دوگانه در جهان طبیعت با نام تقابل تکوینی یاد میشود؛ تقابلهایی همچون روز و شب، نور و ظلمت، تابستان و زمستان، گرما و سرما و... که با وجودشان، به جهان هستی، حیات بخشیده و ادامه حیات نسل بشر را امکانپذیر کردهاند. ساختار قرآن کریم بهعنوان کتاب تشریع نیز براساس دوگانهها یا تثنیهها و مثنیها شکل گرفته، تا جایی که خداوند متعال قرآن را «متشابهات مثانی» (آیه ۲۳ سوره زمر) و آیاتش را «سبعا من المثانی» (آیه ۸۷ سوره حجر) نامیده است.
بررسی این تقابلهای دوگانه در نهجالبلاغه که «اخالقرآن» لقب گرفته است، فائزه علیعسگری، دانشآموخته مقطع دکترای رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان را بر آن داشت تا رسالهای با عنوان «بررسی نظام تقابلهای دوگانه در نهجالبلاغه» با راهنمایی مهدی مطیع و مشاوره سیدمهدی لطفی، اعضای هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان تألیف کند. ایکنای اصفهان، بهمناسبت هفته پژوهش و بهمنظور معرفی پایاننامههای برتر دانشجویی، گفتوگویی با این دانشجو که سابقه کسب رتبه نهم کشوری در سیزدهمین المپیاد علمی دانشجویی رشته الهیات را در کارنامه خود دارد و از رساله دکترای خود با درجه عالی در شهریورماه سال جاری دفاع کرده، انجام داده است.
علیعسگری ضمن اشاره به اهمیت وجود ساختارهای دوگانه در قرآن کریم گفت: دوگانه بودن ساختارهای قرآنی، نشانهای مهم و دربردارنده معرفتی ژرفانگیز است که بشر هنوز نتوانسته به عمق آن پی ببرد و از آن رمزگشایی کند؛ چه بسا کشف روابط پنهانی که به شکلهای مختلف بین اجزای دوگانه قرآن نهفته است، بتواند سهم جدیدی در جریان معرفت انسان داشته باشد.
وی با اشاره به موضوع پایاننامه کارشناسی ارشد خود که «مفهومشناسی مثانی و ارتباط آن با واژگان مثنی در قرآن» بوده است، اظهار کرد: در رساله دکترا نیز تصمیم بر آن شد که این موضوع در نهجالبلاغه مورد واکاوی قرار گیرد. همه ما میدانیم که امیرالمؤمنین(ع)، شاگرد مکتب قرآن و شارح دقایق و اسرار آن هستند، تا جایی که «قرآن ناطق» لقب گرفتهاند. ساختار نهجالبلاغه نیز در جنبههای مختلف از قرآن کریم بهره گرفته است. شاید بتوان گفت که وجود تقابلها، یکی از قوانین هستی است که قرآن از آن پردهبرداری کرده و نهجالبلاغه نیز آن را بازتاب داده است.
این پژوهشگر در ادامه نهجالبلاغه را اثر برجسته و ادیبانه معرفتی دانست که قابلیت تحلیل با رویکردهای جدید نقد ادبی را دارد تا از این رهگذر، لایههای معنایی جدید از سخنان امام علی(ع) بهدست آید.
وی ادامه داد: در ساختار ظاهری نهجالبلاغه، تقابل بهعنوان یکی از آرایههای ادبی، در خلق تصاویر زیبا و توصیفات ادبی بهکار رفته و با استفاده از آن، تصاویر ملموس و باورپذیری خلق شده است. از دستاوردهای بهکار بردن اسلوب تقابل، آوردن عبارات مزدوج و متقارن است که هم در معنا و هم در موسیقی لفظی و آهنگی، وحدت و انسجام خاصی پدید آورده و یکی از اسباب جذابیت کلام مولا را شکل داده است. از نظر معنایی، واژگان متقابل در نهجالبلاغه، نقش مهمی در ارائه معارف توحیدی و حقایق دینی ایفا میکنند، چراکه به حکم مثل معروف «تعرف الاشیاء باضدادها»، نفوذ کلام در وجه تقابلی، بیشتر و مؤثرتر خواهد بود. حضرت علی(ع) تقابلهای دوگانه را در راستای انتقال مضامین معرفتی و قانونمندیهای هستی به خدمت گرفته و تقابل را مبنای بسیاری از توصیفات خود قرار داده و به کمک آن، به تعلیم مضامین، بیان مفاهیم و توصیف صحنهها و شخصیتها پرداخته و تصاویر بدیع ادبی خلق کرده است. به تعبیر شهید مطهری، حضرت علی(ع) سخن را برای خود سخن و اظهار هنر سخنوری، ایراد نکرده است؛ سخن برای ایشان وسیله بود، نه هدف و درصدد آن نبود تا به وسیله سخن، اثری هنری یا شاهکاری ادبی خلق کند.
علیعسگری افزود: بنابراین، ساختار ادیبانه معرفتی نهجالبلاغه با رویکردهای جدید نقد ادبی مثل ساختارگرایی و پساساختارگرایی با تمرکز بر تقابلهای دوگانه از نظر معنایی مورد بررسی قرار گرفت. سپس تقابلها در قالب یک نظام ساختاری بررسی و با تحلیل رابطه دوسویه تقابلها، معنای واحدی از متن استقصا شد؛ معنایی که تقابلها در راستای آن در ساختار متن چیده شده تا هدف امام علی(ع) را که هدایت و تربیت انسان است، تحقق ببخشد.
وی ضمن اشاره به روند پژوهش در این رساله اظهار کرد: ابتدا بسامد گسترده تقابلها در ساختار نهجالبلاغه استقصا شد. در این راستا، تقریبا هزار و ۴۸۵ تقابل از متن نهجالبلاغه استخراج و با استفاده از دادههای دو علم معناشناسی و روایتشناسی، بررسی و دستهبندی شد. در ادامه، از میان این تقابلهای دوگانه، ۷۳ تقابل انتخاب شد تا با توجه به دو رویکرد ساختارگرایی و پساساختارگرایی مورد واکاوی قرار گیرد. به همین منظور، با کنار گذاشتن پیشفرضهای ذهنی و با توجه به سیاق و قرائن درونمتنی، ارزش هر یک از ارکان تقابل از نگاه امیرالمؤمنین(ع) بررسی شد؛ نوعی ارزشگذاری که برگرفته از دیدگاه توحیدی، معرفتی و قرآنی ایشان بود.
این پژوهشگر درباره دستاوردهای رساله خود بیان کرد: بررسیها نشان داد که ارکان تقابلها گاه براساس رویکرد ساختارگرایانه قابل تبیین است. مثلا، تقابل زشت و زیبا در ساختار نهجالبلاغه با برتری یکسویه زیبایی بر زشتی انطباق دارد. زیبایی دارای بار معنایی مثبت و زشتی دارای بار معنایی منفی است و بیش از آنکه از زیبایی ظاهر و صوری صحبت شود، به زیبایی باطن پرداخته شده است. زینت دادن نفس به ملکات مرضیهای چون عفاف، ادب، قناعت، صبر و فروتنی نیز همواره مورد تأکید قرار گرفته است.
وی ادامه داد: همچنین در نهجالبلاغه، گاهی تقابلها با رویکرد ساختارشکنانه که همواره جهتگیریهایی به سوی تغییر بار ارزشی تقابلها دارند، منطبق است و این نگاه ساختارشکنانه میتواند افقهای معرفتی جدید بر مخاطب بگشاید. برای نمونه، در تقابل بزرگ و کوچک میتوان دریافت که چه بسا بزرگی که با مقیاس ظاهری بزرگ، در نگاه امام، کوچک و حقیر است. مثلا، ایشان در خطبه ۳۲ میفرماید: «دنیا باید در چشمهای شما کوچکتر از تفاله برگ سلم که با آن پوست دباغی میشود و ریزه مقراض که هنگام قیچی کردن موی بز میافتد، باشد.» در مقابل، چه بسا کوچکی که با وجود جثه ظریف و ریز، خلقتی بزرگ و پیچیده دارد، مثل مورچه که در خطبه ۱۸۵ به خلقت عظیم آن اشاره شده است.
علیعسگری اضافه کرد: تقابل غربت و وطن نیز از این دست تقابلهاست. غربت، واژهایست که بهمنظور ابراز احساس دلتنگی برای وطن یا دوری از عزیزان و دوستان بهکار میرود. احساس غربت وقتی در انسان پدیدار میشود که به شهری دور سفر کرده و برای مدتی طولانی از خانه و کاشانه و شهر خود دور باشد؛ اما امام علی(ع) در حکمت ۵۹ نهجالبلاغه، غربت را به گونهای دیگر توصیف کرده است، آنجا که میفرماید: «بینیازی در غربت، وطن است و نیازمندی در وطن، غربت است.» بر اساس دیدگاه مولا، غربت فقط با هجرت از زادگاه و شهر و دیار به مکانی دور اتفاق نمیافتد، بلکه در وطن نیز ممکن است انسان، غریب محسوب شود و یکی از عوامل غربت او، فقر است. امام علی(ع) فقر را اینگونه تعبیر میکند: «فقیر کسی است که دوست و سرمایهای ندارد.»
وی به نوع دیگری از تقابلهای دوگانه در نهجالبلاغه اشاره کرد و گفت: در مواردی نیز ارکان تقابلها با یکدیگر عجین شده و برخلاف نگاه ساختارگرایانه، راه را برای ارزشگذاری و پارادوکس هم این و هم آن، باز کرده است. مثلا، امام علی(ع) در خطبه ۱۰۳ میفرماید: «شادی و سرور دنیا با غم و اندوه آمیخته است.» یا در توصیف خدا در خطبه ۹۶ چنین بیان کرده است: «سپاس مخصوص پروردگاری است که اول است و چیزی قبل از او نبود و آخر است که هیچ چیز بعد از او نخواهد بود.» در نمونهای دیگر از این نوع تقابل، مولا در خطبه ۱۰۵، رسول خدا(ص) را بشیر و نذیر معرفی کرده است. بشارت و انذار، دو اصل مهم تربیتیاند و بخش مهمی از انگیزههای تربیتی و حرکتهای اجتماعی را تشکیل میدهند، اما برقراری تعادل میان این دو بسیار ضروری است، چنانکه اگر تشویق و امید از حد بگذرد، باعث جرئت و غفلت است و اگر بیم و انذار، بیش از اندازه باشد، موجب یأس و ناامیدی و خاموش شدن شعلههای عشق و تحرک میشود.
این پژوهشگر افزود: در موارد دیگری نیز مشاهده میشود که مولا درصدد یکسانسازی ارزش دوسویه تقابل نبوده، بلکه هر دو رکن تقابل را نفی کرده و تعادل را برگزیده است. مثلا، در حکمت ۳۳ به میانهروی در بخشش اینگونه سفارش میکند: «سخاوتمند باش، ولی نه در حد اسراف؛ میانهرو باش، ولی سختگیر نباش.» اسراف آن است که انسان چیزی را بیش از حد و در غیر مورد آن مصرف کند و در مقابل، اینکه کسی در مصرف چیزهایی که لازمه زندگیست، کوتاهی کند، مقبوض است.
وی اضافه کرد: علاوه بر موارد بالا، نوع دیگری از تقابلها در متن نهجالبلاغه یافت شد که در نوع خود، قابل توجه بودند؛ تقابلهایی که برخلاف معنای قاموسی آنها، در مقابل یکدیگر بهکار رفتهاند و با عنوان تقابلهای خاص مورد بررسی قرار گرفتند. برای مثال، در معنای قاموسی، گناه در تقابل با ثواب قرار گرفته، اما کاربرد گناه در مقابل تقوا در نهجالبلاغه، قابل توجه است. حضرت علی(ع) در خطبه ۱۵۷، تقوا را یکی از لوازمی دانسته که از ارتکاب گناه جلوگیری میکند. تقوا، همان احساس خداناظری است و اینکه انسان در همه حالات، خدا را ناظر کردار خود ببیند و به کنترل نفس خود همت گمارد. تقوا باعث بهوجود آمدن روحیه و ملکهای میشود که انسان را از گناه باز میدارد.
علیعسگری ضمن اشاره به ترسیم نظام تقابلها در فصل انتهایی این رسانه گفت: با تحلیل ساختارگرایانه روابط دو سویه بین قطبهای متقابل و نوع ارتباط آنها با یکدیگر، بهویژه قطبهای همتراز در ساختار نهجالبلاغه، شبکهای از روابط منسجم بهدست آمد که در قالب یک نظام ساختاری تبیین شد. در این نظام، همه اعضا در راستای نقش اصلی که هدایت و تربیت بشر است، به ایفای نقش پرداخته و معنای واحدی ارائه میکنند؛ معنایی که در میان کثرتهای به ظاهر متفاوت و مختلف، نوعی وحدت آفریدهاند. حضرت علی(ع) در پرتو این تقابلها به این نکته مهم اشاره میکند که انسان باید به این بینش و معرفت دست یابد که لازمه حیات، وجود تقابلهاست و برقراری تعادل، تکامل، کثرت، تنوع و زیبایی، مستلزم وجود دو قطب و دو نیروی متقابل در جهان هستی است. در غیر این صورت، زندگی رنگ واحد و یکنواخت به خود میگرفت و این امر، اختلال در جهان هستی را به دنبال داشت. اگر انسان نسبت به تقابلها و تضادهای هستی، بینش و معرفت درستی بیابد، تقابلها در نظر او به ناگزیری برای رشد تبدیل میشود و با پذیرش آنها، میتواند سادهتر به کمال برسد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام