به گزارش ایکنا از قزوین، محسن حقشناس، استاد نهجالبلاغه، در جلسه تفسیر نهجالبلاغه که شامگاه یکشنبه ۲۵ دی ماه در حسینیه امامزاده اسماعیل(ع) شهر قزوین برگزار شد، در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ گفت: تا این قسمت امام در ضرورت و چرایی تقوا سخن گفته و ۱۰ نکته را در این باره بیان فرمود و از این قسمت به آسیبشناسی کار انسان میپردازد.
وی اظهار کرد: چرا انسانها به مقامات معنوی که خدا برای آنها در نظر گرفته نمیرسند؟ مگر نشنیدند که اهل تقوا در عالیترین جایگاهها منزل خواهند کرد؟ «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا، حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا» در حقیقت کامیابی برای اهل تقواست. امام از آسیب اصلی و خطری که وجود انسان را تهدید میکند سخن میگوید، این آسیب چیزی نیست جز تعامل نادرست با دنیا که موجب دوری آدمیان از تقوا میشود.
این استاد نهجالبلاغه تصریح کرد: اگر به تمام محتوای نهجالبلاغه در قالب ۲۴۱ خطبه، ۷۹ نامه و ۴۸۱ حکمت بنگریم، سه سرفصل اصلی در آن مییابیم؛ شناخت خدا، شناخت انسان و شناخت دنیا. بعد از قرآن کریم در سخنان بشری از ازل تا ابد از آدم تا خاتم هیچ منبعی پیدا نمیکنید همچون نهجالبلاغه که خدا را مانند علی(ع) به بشریت معرفی کرده باشد، کسی نتوانسته مانند او پرده از جمال و جلال خدا بردارد؛ دو سه خطبه نهجالبلاغه کمیت همه عقلا را لنگ کرده است مثل خطبه اشباح و خطبههایی که امیرالمومنین در توحید میدانداری کرده است.
وی با بیان اینکه موضوع دوم انسان است، افزود: هیچ مأخذی را مانند نهجالبلاغه پیدا نمیکنید که انسان را معرفی کند؛ فرصتهای انسان، تهدیدهای انسان، کمال انسان، زوال انسان، عظمت وجودی انسان و انسانشناسی تام و جامع و زیبایی انسان.
حقشناس در ادامه گفت: مسئله سوم فضای ارتباطی انسان با خداوند است که هیچ منبعی به اندازه نهجالبلاغه دنیا را به حقیقت آن برای انسان معرفی نکرده چون حضرت به شناخت دنیا و توزیع فرصتها و تهدیدهای مرتبط با آن به شایستگی پرداخته است. به تعبیر دیگر نهجالبلاغه سه عنوان اصلی دارد الهینامه، انساننامه و دیگری دنیانامه است.
این استاد نهجالبلاغه بیان کرد: دنیایی که در نهجالبلاغه حضرت از آن پرده برمیدارد ۲ صورت دارد، ۲ نگاهی که در ظاهر در تضاد با یکدیگر قرار دارند، نگاهی ستایشگرانه، شگفتانگیز و دنیا در آن مطلوب است و نگاه دیگر دنیا را مذموم میداند و مطرود معرفی میکند. در نگاه ستایشگری صفاتی شایسته را بهدنیا نسبت میدهد و با زبانی بلیغ لب به ستایش دنیا میگشاید و تعابیری در وصف آن میآورد که به حقیقت نظیری برای آن نمیتوان یافت.
وی ادامه داد: تعابیری شورانگیز که شوق به دنیا را برمیانگیزد؛ «بهیقین دنیا سرای راستی است برای آن کس که با آن راستی ورزد و سرای سلامتی است برای آن کس که از آن چیزی بفهمد و سرای توانگری است برای آن کس که از آن توشه برگیرد و سرای اندرز است برای آن کس که از آن پند پذیرد». این تعابیر ستایشی در همین حد نمیماند بلکه اوج میگیرد و پله پله مقام دنیا را برتر میبرد و آن را در سطحی توصیف ناشدنی مینشاند، «سجدهگاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان خدا و محل فرود وحی خدا و تجارتخانه اولیای خداست در آن رحمت را به دست آورند و بهشت را سود ببرند».
حقشناس خاطرنشان کرد: اما نگاه دوم به دنیا، نگاه نکوهشگری است که این پدیده را متاعی بیارزش و متعفن میبیند که خواستار آن پستترین موجودات هستند ، همانطور که رسولخدا(ص) میفرماید: الدُّنیا جِیفُةُ و طالِبُها کِلاب و از امیرالمومنین(ع) نقل است که بهدرستی که دنیا مردار است و شریکان بر دریدن آن، بسان سگاناند. پس بهراستی اهل دنیا سگانی بانگزننده و درندگان شکارکننده که بعضیها از سر خشم بر بعضی دیگر زوزه میکشند و نیرومندشان ناتوانشان را میخورد.
وی تصریح کرد: در تلقی اول، دنیا ابزاری است برای رسیدن به مرتبه برتر. اینجا محل عبور است نه مکان استقرار. در اینجا فقط باید توسعه آینده را فراهم کرد و خود را برای سفری به دوردست آماده ساخت. پس مرز بهرهبرداری از دنیا و نحوه تعامل با آن مشخص است. کسی که با این تلقی با دنیا برخورد میکند از آن عبور میکند و در عین اینکه بهرههای کافی از آن میبرد آسیبی نمیبیند.
این استاد نهجالبلاغه بیان کرد: اما در تلقی دوم، به جای آنکه دنیا راه باشد، به مقصد بدل میشود. برای کسی که چنین نگاهی دارد فراتر از دنیا بیمعناست و هرچه لذت و خوشی است در همین جا شکل میگیرد. منطق برخاسته از این نگاه میگوید باید در بهرهبرداری از دنیا حداکثر همت خود را به کار گرفت و هر مرز و محدودیتی را شکست. با این منطق دنیا به منزله غایت نهایی انسان تعریف میشود و فلسفه خلقت و حیات او بهره بردن از لذتها و خوش بودن در همین دنیاست. و در پایان راه، چیزی برایش باقی نمیماند که او را به منزل بعدی برساند .صاحبان این نگاهمان زیانکارانی هستند که تمام سرمایه خود را در همین سرای موقت هزینه میکنند و جز خسران نصیبی در آخرت نمیبرند.
وی اشاره کرد: در این بخش از خطبه ۸۳، امام نگاه دوم بهدنیا را بیان می کند و زوایای آن را آشکار میسازد؛ «فَإِنَّ الدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا رَدِغٌ مَشْرَعُهَا» آب گلآلود و آبشخور لغزنده دنیا واژه رَنِق به معنای کدورت و تیرگی است، آب کدر و واژه رَدِغ از ریشه ردغ نیز به معنای لغزنده است. تشبیه امام در اینجا تشبیهی ملموس و طبیعی است. امام با استفاده از این تصویر ملموس، دنیا و پدیدههای مرتبط با آن را به راهی گلآلود و آبشخوری کدر تشبیه میکند. دنیا در حکم رودخانهای است که آبشخور آن تیره و کدر و راه رسیدن به آن آبشخور هم، لغزنده و گلآلود است.
حقشناس خاطرنشان کرد: مراد از مشرع در اینجا شهوات، مقامها، موقعیتها و مواهب دنیوی است. همه این جلوههای دنیوی در حکم راهی هستند برای رسیدن به آب، اما آدمی باید مراقب لغزندگی این مسیر باشد راه نجات از این خطر آن است که او به چارچوب و حدود الهی پایبند باشد و اندازه رعایت کند و هدف خود را در بهرهوری از دنیا رضایالهی قرار دهد.
وی افزود: برای مثال مقام دنیوی به خودی خود بد نیست و حضور آن در جامعه بشری کاملاً ضروری است «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» بیشک برای مردم، از فرمانروای نیکوکاران نابکار گزیری نیست. کسی که به چنین موقعیتی دست مییابد، اگر خود را وقف خدمت به مردم کند و در این راه از منفعت شخصی و بهرهوری نامشروع چشم بپوشد به مصداق یکی از بزرگترین نعمتهای الهی بر جامعه بدل میشود. «اَلسُّلْطَانُ اَلْعَادِلُ ظِلُّ اَللَّهِ فِي اَلْأَرْضِ يَأْوِي إِلَيْهِ كُلُّ مَظْلُومٍ» حاکم عدالتپیشه، سایه خداوند در زمین است که هر ستم دیدهای به او پناه میبرد.
این استاد نهجالبلاغه در ادامه گفت: اما این مسیر گل آلود و لغزنده است. یعنی اگر صاحبان مقام از تقوای حقیقی برخوردار نباشند، قدرت را به مثابه شمشیر برنده به کار میگیرند و آن را ابزار تحقق امیال شخصی خود میگمارند. در نظام تحت سلطه حاکم ظالم، نه صداقت میماند و نه امانت و شرف. حاکم همه موقعیت خود را برای اقناع خواسته خویش هزینه میکند و این آب را که برای حیات جامعه ضروری است، گلآلود و نامطبوع میسازد.
حقشناس گفت: حضرت توصیفی دیگر در همین راستا بیان میکند، یُونِق منظرها و یوبق مخبرها؛ واژه یونق هم ریشه با أَنیق به معنای پدیده زیبا و خوش منظر است، یوبق هم از ریشه وبق به معنای هلاک است. امام میفرماید: دنیا پدیدهای است که منظری زیبا و دل فریب دارد، اما وقتی به اندرونش میرسی هلاک کننده است. البته این سخن درباره کسی صدق میکند که مستعد برخورد درست با دنیا نیست و راه تعامل صحیح با آن را نمیداند. پس در ابتدا محو زیباییها و جذابیتهای آن میشود اما به محض درگیر شدن با مواهب مادی وابسته و اسیر شده و به مسیر هلاکت میافتد، در این وقت دنیا در عین زیبایی به آفتی نابود کننده بدل میشود و آدمی را در دام خود اسیر میکند.
وی اظهار کرد: در ادامه امام وصف دنیا را بر همین منوال ادامه میدهد، غرور «حائِلٌ وَ ضَوءُ آفلٌ و ظلُ زائلٌ و سنادٌ مائِل واژه غُرُور» به معنای چیزی است که ظاهری زیبا دارد و انسان را فریب میدهد اما باطن آن دیگر گونه است. حائِل هم در وصف اموری که تغییر و تحول دارند و مدام رنگ عوض میکنند به کار میرود. پس ترکیب غُرورٌ حائِلٌ بهمعنای پدیدهای است که زیباییهای فریبنده و ظاهری دارد اما این زیبایی متغیر و متحول است.
استاد نهجالبلاغه در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ مطرح کرد: «وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» و زندگی دنیا جز کالای فریب نیست. گویا دنیا فریبی است که به سرعت رنگ عوض میکند و تغییر ماهیت میدهد «وَ ضَوءُ آفلٌ و ظلُ زائلٌ و سنادٌ مائِل» واژه آفل از ریشه افول به معنای ناپدید شدن و واژه ضَوء بهمعنای نور است. تعبیر «ضَوءٌآفِلُ» بدین معناست که دنیا امری است درخشنده که درخشندگی و نورانیتش همیشگی نیست و از بین میرود و ناپدید میشود. ترکیب و «ظلُّ زائلٌ» نیز همین معنا را بهعبارت دیگر بیان میکند، دنیا سایهایی است که زوال دارد.
وی گفت: واژه سِناد هم ریشه با سَنَد به معنای ستون و هر آن چیزی است که بدان تکیه شود و عبارت «سَنادٌ مائل» یعنی دنیا در حکم ستونی کج است؛ به ستون کج نمیتوان تکیه کرد، زیرا اطمینانی به صحت و استواری آن نیست و کسی که به چنین ستونی تکیه کند قرار و دوامی نخواهد داشت.
حقشناس خاطرنشان کرد: حضرت امیر(ع) در این بخش از کلام، به جنبهای دیگر از فریب دنیا اشاره میفرماید حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا وَ اطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا این دنیا به نحوی عمل میکند که آنها که از دنیا نفرت دارند، کمکم با آن انس مییابند و انکار کنندگان نیز به تدریج بر آن تکیه خواهند کرد. دنیا حاشیه امنیت برای کسی باقی نمیگذارد، کسانیکه از دنیا میگریزند و آن را انکار میکنند، کم کم اسیر جاذبه دنیا میشوند و به همان چیزی که انکارش میکردند اطمینان مییابند.
وی افزود: با این سخن امام است که عمق حدیث معصوم بیشتر آشکار میشود، آنجا که فرمود: حبالدنیا راس کل خطیئه، دنیا دوستی ریشه تمام خطاها و گناهان است. وابستگی و دلبستگی به دنیا به تدریج در جان آدمی نفوذ میکند و انس و الفت به مواهب دنیوی در دل مینشیند. از پس این ارتباط قلبی و عملی باورهای قبلی مبتنی بر رد دنیا به کناری میرود و از ارزش و اعتبار میافتد.
این استاد نهجالبلاغه گفت: امام مهار سخن را به سمتی دیگر میکشد و تشبیهی چند وجهی را در قالب چند عبارت هماهنگ مطرح میفرماید قمصت بارجلها؛ واژه «قَمص» به حالتی اطلاق میشود که اسب ۲ دستش را بلند کرده بر روی ۲ پای خود میایستد آنگاه آن ۲ را به جلو میافکند، در این حال، سوارِخود را از عقب پرت میکند و بر زمین میزند. گویا دنیا به اهل خود، همانها که با آن انس پیدا کردند و از او مطمئن شدند، اجازه سوار شدن میدهد اما همین که سوار شدند، سوار خود را بر زمین میکوبد.
وی اظهار کرد: در ادامه کلام امام میخوانیم: وقنصت باحبلها واژهی قَنصَت از ریشه قَنَص به معنای صید کردن است و قناص، صیاد معنا میدهد. اَحبُل هم جمع حَبل بهمعنای ریسمان است. یعنی این دنیا با بندهای خود آدمی را شکار میکند مراد از این بندها که دام آدمی میشوند همان لذتهای مادی و کششهای نامشروع است.
حقشناس بیان کرد: در ادامه آمده است «واقصدت باسهمها» واژه اَسهُم جمع سَهم به معنای تیر است. یعنی دنیا مشتاقان خود را با تیرهای خود هدف میگیرد. امام سپس میفرماید: و اعلقت المراء اوهاق المنیه واژه مَنِیَّه بهمعنای مرگ اَوهاق جمع وَهَق به معنای کمند و طناب است. به فرموده امام، دنیا پس از اینکه سوار خود را از روی مرکب به زمین انداخت و در برابر او دام افکند و او را اسیر خود کرد و با تیرهای خویش پی در پی او را هدف گرفت، کمند مرگ را در گردن انسان سفت و محکم میکند.
وی خاطرنشان کرد: امیرالمومنین در عبارت پیش رو پایان کار چنین انسانی را در این دنیا را به تصویر میکشد قائدة له الی ضنك المضجع و وحشة المرجع و او را بهسوی خانه گور که جایگاه تنگ و بازگشتگاهی دلهره آور است هدایت میکند. امام به زمانی اشاره میکند که انسان را در مضجع خود تنها میگذارند؛ همان جایی که انسان را از آن برگشتی نیست واژه مَضجَع یعنی جایی که آدمی پهلویش را بر آن میگذارد؛ که در اینجا یعنی قبر.
این استاد نهجالبلاغه یادآوری کرد: حضرت تا اینجا این چهره دوم دنیا را که برخاسته از نگرش غلط و تعامل ناموزون ما به این دنیاست هشدار داد توضیح داد و پایانش را شرح کرد حالا جای این است که چشم انسان باز شود وقتی این گونه شفاف و روشن، از زبانحضرت علی(ع) گفته میشود انتظار میرود که درس بگیریم اما خود حضرت جملهای میگوید که بند دل انسان پاره میشود پس از ارائه چنین تصویری از تعامل دنیا به ساکنان خود، امام به نکته عجیبی اشاره میکند و کَذلک الخَلَفُ بِعَقبِ السَّلف و به همین ترتیب آیندگان به روش پیشینیان عمل میکنند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: دنیا با کسانی که چنین روشی را در پیش میگیرند، دقیقاً به همین شیوه عمل میکند. نحوه برخورد دنیا با گذشتگان، حقیقتی است که پیش روی همه نسلهای بشری است و آنها احوال پیشینیان خود و سرنوشت ایشان را دیدهاند. پس شرط عقل آن است که انسان چشم بگشاید و خطا را از صواب تشخیص دهد و نحوه برخورد خود را با دنیا عوض کند.
انتهای پیام