3 روایت خواندنی متفاوت از نهمین امام شیعیان
کد خبر: 4118964
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۳
حضرت جوادالائمه(ع) به روایت رمان

3 روایت خواندنی متفاوت از نهمین امام شیعیان

«من و آقای همسایه»، «یک خوشه انگور سرخ» و «مرا با خودت ببر» عنوان سه رمان با محوریت زندگی حضرت امام جواد(ع) است که هر کدام از زاویه‌ای به زندگی، زمانه و کرامات حضرت جوادالائمه(ع) پرداخته است.

حضرت جوادالائمه به روایت رمان

به گزارش خبرنگار ایکنا، آشنایی با حضرات معصوم(ع) از دریچه ادبیات همیشه لذت‌بخش‌تر و البته تاثیرگذارتر از آشنایی با ایشان از دریچه تاریخ و نقل مستقیم روایت‌ها بوده است.

هرچند حضور امام معصوم(ع) در داستان و پرداختن به زندگی ایشان در قالب رمان کار بسیار سخت، زمان‌بر و همراه با محدودیت‌هایی است، اما در چند سال اخیر نگارش این دست رمان‌ها بیشتر مورد توجه نویسندگان قرار گرفته و شاهد انتشار رمان‌هایی با محوریت و زندگی برخی حضرات ائمه(ع) به ویژه امام حسین(ع)، حضرت امام رضا(ع) و امام جواد(ع) هستیم.

به مناسبت میلاد با سعادت نهمین امام و پیشوای شیعیان، حضرت جوادالائمه(ع)، نگاهی کوتاه به چند اثر ادبی داریم که در یکی دو ساله اخیر با موضوع و محوریت فرزند معصوم امام رضا(ع) منتشر شده است.

ماجرای کمک پنهانی آقای همسایه 

«من و آقای همسایه» نوشته علیرضا متولی که در سال 1400 منتشر شده، داستان دختری هفده‌ساله به نام افسانه است که پدرش را به دلیل بیماری از دست می‌دهد و زندگی‌اش دچار تلاطم می‌شود.

فشار اقتصادی هر روز به افسانه بیشتر می‌شود و او تصمیم می‌گیرد در مقابل این مشکلات بایستد و در این بین عاشق پسری به نام امین می‌شود که به مسجد رفت و آمد دارد.

باوجود تمام مشکلات زندگی، افسانه احساس می‌کند کسی پنهانی به او کمک می‌کند که افسانه نامش را «آقای همسایه» می‌گذارد.

رمان «من و آقای همسایه» با توجه به حدیثی از حضرت جوادالائمه(ع) پیش می‌رود. اتفاقاتی هم که در بستر داستان رخ می‌دهد، وقایع را به آن حدیث مرتبط می‌کند و افسانه، حضور معنوی حضرت امام جواد(ع) را به واسطه همسایگی با مسجدی به همین نام حس می‌کند.

درونمایه رمان «من و آقای همسایه» را توسل تشکیل می‌دهد و شبهاتی درباره توسل به امامان معصوم(ع)، اسراف، کمک به همنوع، احترام به بزرگترها و... در قالب گفت‌وگوها در داستان مطرح و پاسخ داده می‌شود.

خویشتنداری، تعهد، وفاداری، احترام به والدین، گذشت و ... از مفاهیم ارزشمند کتاب است. اشتباهات رایج در امر به معروف، مدیریت احساسات در رابطه میان دختر و پسر، از مسائل محتوایی قابل توجه در این کتاب است.

حضرت جوادالائمه به روایت رمان

رمان «من و آقای همسایه» به قلم علیرضا متولی در ۲۶۸ صفحه و شمارگان دو هزار نسخه به همت انتشارات آستان قدس رضوی(به‌نشر) منتشر و در بیستمین دوره جایزه قلم زرین به عنوان اثر برگزیده در حوزه داستان کودک ‌و نوجوان معرفی شده است.

 همچنین کتاب «من و آقای همسایه» در پنجمین دوسالانه هنر چاپ و طراحی کتاب نشان «شیرازه»، عنوان برترین طراحی گرافیک جلد کتاب با تصویر را به خود اختصاص داد.

روایت زندگی امام جواد (ع) از زبان قاتل ایشان

«یک خوشه انگور سرخ» عنوان رمانی به قلم فاطمه سلیمانی ازندریانی است که نویسنده در آن با نگاه به زندگی امام جواد (ع)، «ام‌فضل»، دختر مأمون خلیفه‌ عباسی، همسر امام جواد(ع) و قاتل حضرت را به عنوان راوی کتاب انتخاب کرده و سعی کرده با نگاهی تازه به نقش ام‌فضل، به عنوان یک شخصیت منفور و در عین حال ترسو و ناتوان در انتخاب میان خیر و شر، روایتی دست اول از زندگی امام هشتم و نهم شیعیان بیان کند.

داستان «یک خوشه انگور سرخ» از زمانی شروع می‌شود که امام جواد(ع) به دعوت یا اجبار مأمون وارد بغداد می‌شود و تا اندکی قبل از شهادت ایشان ادامه پیدا می‌کند، یعنی داستان با تردیدهای ام‌فضل برای مسموم کردن حضرت جوادالائمه تمام می‌شود. البته در خلال داستان برگشت‌هایی هم به کودکی امام جواد(ع) داریم.

ام فضل از همان آغاز با بیان ابعادی از فاجعه‌ شهادت امام جواد(ع)، زبان به سخن می‌گشاید. او که نقشی کلیدی در این فاجعه داشته، با گفت‌وگویی درونی با خود به تشریح وقایع می‌پردازد؛ اما آنچه در مرکز قصه قرار گرفته، ماجرای ازدواج امام معصوم با دختر مأمون است. ام‌فضل تمایلی به این ازدواج ندارد. او گرچه محمدبن‌علی را از هر لحاظ انسانی کامل و واجد صفات پسندیده می‌داند، اما از نزدیک شدن به خاندان پیامبر با چنین وصلتی به‌شدت هراس دارد. در گفت‌وگوهای بسیاری که با پدرش می‌کند، تلاش دارد او را از چنین پیوندی برحذر دارد. او معتقد است گرچه نسب خلفای عباسی به عموی پیامبر می‌رسد و از این جهت خویشاوندی دوری میان آن‌ها برقرار است، اما آن‌ها از سلاله‌ روشنی‌اند و با تاریکی‌هایی که در کارنامه‌ عباسیان ثبت شده همخوانی ندارند. مأمون به دخترش تأکید می‌کند که این ازدواج راهی برای آشتی خاندان علی(ع) و بنی‌عباس است که سال‌هاست مقابل هم قرار گرفته‌اند. ام‌فضل گویی از پیش عاقبت چنین کاری را می‌داند، تأسف می‌خورد و به اکراه تن به وصلت با فرزند پیامبر خدا می‌دهد.

نویسنده در «یک خوشه انگور سرخ» با رویکردی متفاوت وارد بخشی از زندگی آدم‌هایی شده که فجایع تاریخی بزرگی را رقم زده‌اند و کوشش داشته با جست‌وجو در وجوه مختلف شخصیتی آن‌ها تصویری جامع از این بخش از تاریخ اسلام برای خوانندگان‌اش به نمایش بگذارد. تصویری که تا به حال کمتر به آن پرداخته شده است. او از نگاه بانیان تاریک‌ترین وقایع تاریخی به مسئله پرداخته و درون آن‌ها را در معرض دید همگان قرار داده تا با نگاهی کامل‌تر به قضاوتی درست‌تر درباره‌ تاریخ بپردازند.

سه روایت خواندنی متفاوت از نهمین امام شیعیان

در بخشی از رمان «یک خوشه انگور سرخ» می‌خوانیم:

«در قصر ولوله‌ای برپا بود. حضرت خلیفه از شکار برگشته بود؛ دست پر. اما گویی حادثه‌ای رخ داده بود که همه برآشفته بودند و دور نبود که آتش درونشان قصر را به آتش کشد. عمویم معتصم، غضبناک بود. با شلاق تن و بدن غلامان را نوازش می‌کرد. ناسزا و دشنام بود که نثارشان می‌شد. زنان همه به حرم پناه برده بودند و کودکان هر کدام کنجی را برای استتار تصاحب کرده بودند. من اما کنجکاو بودم بدانم این همه خشم معتصم از چیست.

پشت ستونی پنهان شدم و از آنجا عمویم را نظاره کردم. صورتش انار رسیده‌ در حال ترکی بود که سرخی‌اش تن و بدن غلامان بخت‌برگشته را به خون نشانده بود. شلاق را بر تن غلامان فرود می‌آورد و به کسی دشنام می‌داد. مخاطبش اما غلامان نبودند. با خود سخن می‌گفت، یا فریاد می‌زد که صدایش به جایی بیرون از قصر برسد؟ نمی‌دانستم...»

انتشارات کتاب نیستان رمان «یک خوشه انگور سرخ» به قلم فاطمه سلیمانی ازندیانی را در 200 صفحه چاپ و روانه بازار کتاب کرده است.

لازم به ذکر است «یک خوشه انگور سرخ» در دومین جشنواره رضوی، عنوان برگزیده را در بخش داستان به خود اختصاص داده است.

تاریخ به روایت رمان

رمان «مرا با خودت ببر» اثر حجت‌الاسلام مظفر سالاری، تاریخ به روایت رمان و روایتی پرحادثه از دوران امام جواد(ع) است که داستانی عاشقانه دارد و درباره سه شخصیت بزرگ تشیع در زمانه نهمین امام شیعیان گفت‌وگو می‌کند. طبق گفته نویسنده درونمایه «مرا با خودت ببر» این است که امام آگاهی دارد و به تمام کارهای افرادی که اطراف ایشان هستند، اشراف کامل دارند.

«مرا با خودت ببر» قصه مردی جوان به نام ابراهیم(ع) است که عاشق دختری در دمشق شده است. در دل این داستان ما با برهه‌ای از زندگی یکی از ادبای بزرگ شیعی، ابن سکیت اهوازی که از یاران امام جواد (ع) بوده است، آشنا می‌شویم که نویسنده به خوبی توانسته با روایت بخشی از زندگی ابن سکیت، علاوه بر ادامه سیر داستان خواننده را با این شخصیت بزرگ آشنا کند. سرآخر ابن سکیت به دستور متوکل عباسی به جرم علاقه به اهل بیت (ع) به شهادت می‌رسد.

حضرت جوادالائمه به روایت رمان

در این رمان در کنار روایت داستان جذاب عاشقانه ابراهیم و دختری که در دمشق زندگی می‌کند، به مسائل زندگی امام‌جواد(ع)، امامت رسیدن حضرت در هفت سالگی، دوران امامت حضرت امام‌جواد(ع) در زمان حکومت مأمون و معتصم و نحوه شهادت حضرت توسط ام‌الفضل همسر ایشان پرداخته می‌شود.

«مرا با خودت ببر» در قالب رمان به نویسندگی مظفر سالاری و با طراحی گرافیکی مهدی بادیه‌پیما در ۲۴۵ صفحه توسط منتشر شده است.

انتهای پیام
captcha