چهارشنبه گذشته 13 بهمن پخش مجموعه تلویزیونی «معمای شاه» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی از شبکه اول سیما به پایان رسید؛ مجموعهای که هم در روند تولید و هم در زمان پخش آن از رسانه ملی با اما و اگرهای فراوان، نقدهای نوعاً تند مواجه شد هرچند که گروه سازنده این سریال از همان ابتدا بیتفاوت نسبت به موضع منفی برخی منتقدان بر اساس تعهدی که نسبت به ساخت این مجموعه به رسانه ملی داشت، کار را به سرانجام رساند.
در جریان پخش این مجموعه تلویزیونی از رسانه نیز طیفهای گوناگونی از مخاطبان و منتقدان مجدداً نسبت به نحوه روایت تاریخی این مجموعه تلویزیونی ایراداتی وارد کردند که البته به شکل کلی باید این دست انتقادات را در دو بخش تقسیمبندی کرد؛ یکی گروهی از منتقدان که نسبت به منابع مورد استفاده برای این روایت تاریخی اشکالاتی وارد کرده و بهویژه برخی از مقاطع سریال را چندان منطبق با واقعیت نمیدانستند. دیگر دیدگاه اینکه به فرض تطابق نعل به نعل بودن روایات تصویر شده در این مجموعه تلویزیونی، چه اصرار و الزامی است که این امر با صرف هزینهای هنگفت تصویر شود و مخاطبان بر روی صفحه گیرندههای تلویزیونی خود با روایتی مواجه شوند که بارها و بارها آن را شنیده، در منابع مکتوب تاریخی خواندهاند و یا پای صحبتهای شاهدان عینی در جریان وقایع آن دوران قرار گرفتهاند؟
عوامل سازنده مجموعه تلویزیونی «معمای شاه» البته تا حدودی نظر دستهای از منتقدان که نسبت به منابع تاریخی مورد استفاده در این سریال ایراداتی وارد کرده بود، تأمین کردند و از قسمتهایی به بعد پیش از عنوانبندی آغازین هر قسمت از این مجموعه، شاهد فهرست شدن مجموعه از اسامی منابعی بودیم که گویا در جریان مطالعه و پژوهش و روند شکلگیری فیلمنامه از آنها استفاده شده بود اما در مورد بخش دوم انتقادات هیچگاه شاهد پاسخ روشنی از سوی عوامل سازنده سریال نبودیم که بتواند تا اندازهای توجیهی باشد بر روند روایت تصویری این مجموعه تلویزیونی.
اتفاقاً اکنون که از پایان پخش این مجموعه تلویزیونی در حال فاصله گرفتن هستیم با نگاهی منصفانه میتوان به نقد پیرامون جنبههای روایتی و دراماتیک آن پرداخت و به این مسئله یقین پیدا کرد که به طور قطع باید بیشترین نقاط ضعف در مورد این سریال را از این منظر مورد بررسی قرار داد که «معمای شاه» در بهرهگیری از منابع کمترین خطایی را داشته است و البته درست این سریال از جایی ضربه میخورد که به ویژه در فرایند نگارش فیلمنامه گروه نویسندگان به درستی قادر به این امر نبودند تا دادههای تاریخی حاصل از مطالعه منابع را با فرم و ساختار دراماتیک تبدیل به روایتی قابل قبول در نظرگاه مخاطبان کنند.
اگر قرار باشد عین روایت تاریخی که در بسیاری از کتابها و اسناد معتبر پیرامون تاریخ معاصر ایران و مقارن با دوره پهلوی اول و دوم در قالب تصویر بازنمایی شود و هیچ شخصیت و محمل روایتی حاصل خلاقیت نویسنده و کارگردان که ظرفیتی را فراهم نماید تا وقایع مستند تاریخی در امتداد آنها روایت شود، به نظر میرسد که این روند تنها کپیبرداری از برخی صحنههای تاریخ معاصر است که اتفاقاً فیلم واقعی آنها در آرشیو بهویژه صدا و سیما در حال نگهداری است.
باید به این نکته توجه داشت که کار هنری در زمینه سینما و یا حتی سریالسازی از جایی آغاز میشود که شخص نویسنده و کارگردان با استفاده از اطلاعات و منابعی که در دست دارد اقدام به روایتی متفاوت از امری واقع نماید که بر بستر درام یعنی قصهای زاییده تفکر و تعقل او شکل گیرد وگرنه که اگر قرار باشد تنها با استفاده از ابزاری همچون تصویر، روایت خطی از تاریخ داشت که باید گفت براین اساس چندان اتفاق خاص هنری به وقوع نپیوسته است.
«معمای شاه» حتی با فرم و ساختار کنونی که اصرار دارد همچنان حالت مستندگونه خود را حفظ کند باز نتوانسته روند روایتی خود را بر یک اصل واحد تا به آخر پیش ببرد و مثلاً یا دانای کل را منظر روایت خود قرار دهد، یا روایتش را مبتنی بر شخص اول قرار دهد یا بر اساس منطق روایتی شخص ثالث که در آن فردی زندگیش در متن روایت، کوران حوادث واقع میشود، به انجام برساند و به این واسطه روایتی مشوش و شلخته از تاریخ معاصر را در طول پخش از رسانه ملی در پیشگاه مخاطب قرار داد.
این مجموعه تلویزیونی «الف ویژه» رسانه ملی حتی با وجود آنکه سعی در بازسازی وقایع تاریخی که نمونه مستند آنها همانطور که اشاره شد غالباً در آرشیو موجود است باز در مقاطعی توان بازسازی آنها را نداشته و به جای تجزیه و تحلیل تصویری آنها هر جا که اصطلاحاً ناتوان از روایت تصویری است، برای تحلیل اوضاع موجود چند نفر را در داخل کافهای به جان هم میاندازد که با خواندن بریده روزنامهها به اظهارنظر و عقیده در مورد حوادث و رویدادها بپردازند و یا با ایفای نقشی که بازی آن را محمد ابهری از چهرههای باسابقه مجموعههای تلویزیونی به عهده دارد و هیچگاه مشخص نمیشود در روند داستانی سریال چه نقشی دارد، با روشن کردن آپاراتی در یک اتاق تاریک، پناه به آرشیو تصویری مستند از وقایع آن زمان میبرد.
باید گفت که اتفاقاً «معمای شاه» در مقاطعی که به روایتی از زندگی خانواده دکتر وزیری به عنوان نمایندهای از مردمان آن روزگار میپردازد، گویا موفقتر عمل کرده و به درام به عنوان اصل و اساس منطق روایی یک مجموعه تلویزیونی و یا یک سریال داستانی نزدیکتر میشود چرا که همان قاعده مرسوم در روایت نمایشی تاریخی یعنی نگاه به موضوعات از منظری شخص ثالث را رعایت کرده است و ای کاش مجموعه اتفاقات تاریخ معاصر حول مناسبات شخصیتهای موجود در این خانواده روایت میشد تا بر اساس کشش دراماتیک به عمل آمده و پرهیز از روایتی تخت و یکطرفه که تنها کسالت را برای مخاطبان به واسطه تکراری بودن سوژه تاریخی آن که بارها و بارها آن را نشنیده، خوانده و یا دیده است، شاهد مجموعهای قابل تحملتر برای عرضه به مخاطب تلویزیونی بودیم.
قصد مقایسه این مجموعه تلویزیونی با موارد مشابه را نداریم چراکه شیوه روایت هر کارگردانی از مقاطع تاریخی بهویژه معاصر به جهانبینی و دغدغههای او و برداشتی که از رخداد آنها به وجود آمده است بازمیگردد اما اگر محمدرضا ورزی و سایر عوامل سازنده و در رأس آنها گروه پژوهشگر و فیلمنامهنویس بهموازات تحقیقات خود در مورد حوادث و رویدادهای مقطعی از تاریخ معاصر به فکر پرورش شخصیتهای نمایشی و روند تحولی آنها در رهگذر رویدادهای مستند تاریخی بودند اتفاق خوبی را در زمینه سریالسازی تاریخی شاهد بودیم؛ اتفاقی که شاید در رسانه ملی در مجموعه «کیف انگلیسی» گذشت و در شبکه نمایش خانگی «شهرزاد» سرآمد آنها بود و در آنها شاهد بودیم که در بستر درام و قصه، اطلاعاتی در مورد وقایع تاریخی به مخاطب داده شده و تنها روایت محض تاریخی ملاک نظر قرار نگرفت.
امیرسجاد دبیریان