حوزه و دانشگاه تبدیل به یک نظام آموزشی شده‌اند
کد خبر: 3941258
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۳

حوزه و دانشگاه تبدیل به یک نظام آموزشی شده‌اند

علیرضا واسعی با بیان اینکه حوزه یا نظام سابق آموزشی آن کاملاً قابل تعریف بود و هویت خاص خودش را داشت، اظهار کرد: بنابر دلایلی که می‌دانیم، آهسته‌آهسته یک قرابتی بین نظام آموزش حوزوی و دانشگاهی ایجاد شد و امروزه با دو نظام مواجه نیستیم، بلکه با یک نظام آموزشی مواجه هستیم.

به گزارش ایکنا، نشست «کارآمدی و آینده همکاری علمی حوزه و دانشگاه»، امروز، ۲۵ آذرماه، به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و به صورت مجازی و با سخنرانی غلامرضا بهروزی لک، استاد تمام دانشگاه باقرالعلوم(ع) و عضو شورای علمی گروه آینده‌پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ غلامرضا صدیق اورعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و همکاری علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه فقه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ سید علیرضا واسعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و همکاری علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و محمد شجاعیان، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد. در ادامه متن صحبت‌های علیرضا واسعی را می‌خوانید که با موضوع «تعدد نظام آموزشی حوزه و دانشگاه؛ فرصت یا تهدید» ایراد شده است.

با اینکه گفته شود حوزه به دین و دانشگاه به علم تعلق دارد موافق نیستم و این تفکیک را قبول ندارم و هردو را پایگاه علمی می‌دانم، آن هم بدون چتر ایدئولوژیک که بر هریک از اینها افکنده شده باشد. همچنین به وضع کنونی حوزه و دانشگاه نظر دارم و نه به وضع آرمانی. امروزه با دو نظام آموزشی مواجه نیستیم و حوزه نهادی مستقل از نهاد دانشگاه نیست. ما یک نهاد با نام آموزش و یا دین و یا اقتصاد داریم و در درون اینها ممکن است نهاده‌های مختلفی شکل بگیرد، اما نهاد، عام‌تر است. لذا برای حوزه و دانشگاه نمی‌شود نهاد اطلاق کرد، چون هردو ذیل نهاد آموزش هستند.

آموزش عالی به دنبال نیروسازی است نه انسان‌سازی

نکته دیگر اینکه، آموزش عالی در دانشگاه و حوزه که البته حوزه اعم از آموزش عالی است، چون سطوح اولیه را نیز دارد، به دنبال انسان‌سازی نیستند و آموزش عالی به دنبال نیروسازی است و نه انسان‌سازی. دانشگاه و حوزه و یا اساسا آموزش عالی در همه کشورها به دنبال ساختن انسان نیست و در این مقطع و سطح به نیروسازی می‌پردازند و آموزش عالی، متناسب با نیازهای جامعه تعریف می‌شود. برخلاف آنچه در ایران وجود دارد که خودش یک نوع فعالیت مستقل دیده شده است و فارغ‌التحصیلان آموزش عالی ما به کار جامعه نمی‌آیند.

تعدد این دو مرکز آموزشی را در یک نگاه آرمانی و یا ذهنی، یک نوع توصیف می‌کنم و در نگاه عینی و واقعی به گونه دیگری می‌بینم. مراد از نگاه آرمانی آن چیزی است علی‌القاعده وجود دو مرکز و دو نهاد می‌تواند کارآمدی خود را نشان دهد و بحث دیگر، آن چیزی است که امروز با آن مواجه هستیم و حوزه و دانشگاه فعالیت‌هایی را دارند و پیش می‌روند. در نگاه آرمانی، وجود این مراکز و نظام‌های متفاوت، زمینه رقابت جدی را فراهم می‌کند که مطلوب است. اینکه یک مرکزی یک نوع عمل می‌کند و مرکز دیگر به گونه دیگر، موجب می‌شود تا زمینه رقابت فراهم شود و در عرصه‌های رقابتی، آنچه پدید می‌آید و آنچه نتیجه می‌دهد، از یک مطلوبیتی برخوردار است. در مطالعات تمدنی به اصل تهاجم اشاره می‌شود و می‌گویند تهاجم و تدافع، بنیاد تمدن را می‌سازد و رقابت‌ها هم نوعی هجمه و دفاع است که از این حیث مطلوبیت دارد.

نکته دیگر اینکه، وجود مراکز متعدد، زمینه‌های همکاری را فراهم می‌کند و این همکاری‌ها نیز مطلوب هستند و نمی‌شود از این مسئله غفلت کرد که با تاسیس چنین مراکز متعددی، می‌توان از توانایی‌های پراکنده و موجود در بخش‌های مختلف بهره گرفت. نکته دیگر، بحث هم‌افزایی است. عرصه‌های آموزش بسیار فراخ و گسترده هستند و اگر بتوان از جایگاه‌های مختلفی استفاده کرد، در هم‌افزایی اثرگذار است و همچنین نکته دیگر، عرصه‌سازی است. در جامعه ما، نیروهای جویای دانش فراوان هستند و شاید نتوانند در دانشگاه و محیط‌های دانشگاهی فعالیت خود را داشته باشند و وجود یک مرکز دیگر برای علم‌آموزی و یا تجربه‌اندوزی یا ساختن خویشتن به عنوان نیروی انسانی و نه انسان، نکته‌های مثبت و خوبی است که در این تعدد وجود دارد.

اما در نگاه واقعی می‌خواهم بحث را دنبال کنم؛ یعنی باید دید این تعدد نظام آموزش و یا مراکز آموزشی حوزه و دانشگاه، آیا فرصتی ایجاد کرده یا تهدید است؟ آیا تهدیدی برای حوزه است یا تهدیدی برای دانشگاه و یا برای کلیت جامعه است؟ این تعدد را به صورت ملموس نمی‌بینیم. یک زمانی حوزه یک نظام آموزشی مستقلی داشت و دارای سازوکار آموزشی و مواد و منابع درسی متفاوت بود و شیوه درسی متفاوتی داشت. همچنین مراتب ترفیع و ارتقایش نیز متفاوت بود و اساسا یک نظام مستقل محسوب می‌شد. همان چیزی که سالیان سال تجربه شده بود و دنبال می‌شد و یک نظام متفاوتی محسوب می‌شد. البته با دغدغه‌هایی که برای آن دیده شده بود و حوزه به دنبال این بود که با این فرایند و ترتیباتی که اتخاذ کرده بود، نیروهایی بسازد که بتواند برای اصلاح امور دینی جامعه به‌کار آیند.

نظام آموزشی در حوزه و دانشگاه

حوزه و یا نظام آموزشی حوزه، یک نظام کاملا قابل تعریفی بود و هویت خاص خودش را داشت، اما بنابر دلایلی که می‌دانیم، آهسته‌آهسته یک قرابتی بین نظام آموزش حوزوی و دانشگاهی ایجاد شد و امروزه با دو نظام مواجه نیستیم، بلکه با یک نظام آموزشی مواجه هستیم. البته در برخی موارد این مسئله مطلوب بوده است و روش‌های علمی و اثبات مدعا در علوم جدید وارد عرصه‌های حوزوی شده است و در حوزه با همان سبک و سیاق و نوع مواجهه‌ای رو‌به‌روییم که در مجامع دیگر در آموزش عالی مواجه هستیم که قابل تامل است. مقوله دیگر، بحث نظم‌پذیری است که در نظام آموزش ضرورت داشت. اما در حوزه و نظام آموزشی حوزه این مورد توجه نبود، تا جایی که در اوایل انقلاب و در برنامه‌های رسمی نیز اعلام می‌شد که حوزه یعنی بی‌نظمی و این را به مثابه یک ویژگی برجسته می‌دیدند. البته موافق با این تعبیر نیستم و آنچه در حوزه بوده یک نظم پنهانی بوده است، اما به نحوی که در محیط‌های آموزشی نوین آن نظم دنبال می‌شد، در حوزه دنبال نمی‌شد.

بحث آیین‌نامه‌ها و داشتن برنامه نیز مقوله بعدی است و نکته دیگر، مقوله طبقه‌بندی دانش‌ها است. رویکرد تخصصی که در دانشگاه دنبال می‌شد به نحوی شد که حوزه نیز به آن تن داده و به آنها عمل می‌کند، اما این نکات آهسته‌آهسته نظام آموزش عالی ما را یکی کرده است و نظام متفاوتی را در حوزه نداریم. نوع ادبیات حوزوی متفاوت است و نوع ارتباطات بین طلبه‌ها با یکدیگر و اساتید متفاوت است و ساختمان و پوشش متفاوتی دارند، اما برای تفاوت نظام آموزش کافی نیست. امروزه عملا با نظام واحد آموزشی سروکار داریم، اما با تعدد مراکز و مدیریت. دانشگاه در یک سیستم تعریف‌شده بالا به پایین دنبال می‌شود، اما در حوزه این سیستم کاملا متفاوت و متمایز و طور دیگری است و در نهاد دولت قرار نگرفته است. از این حیث یک مدیریت مستقلی محسوب می‌شود.

اما این تعدد مراکز آهسته‌آهسته خطراتی را برای حوزه‌ داشت که ماموریت متفاوتی داشته است و این را نمی‌توانیم از حوزه جدا کنیم. ماموریت حوزه این نیست که در ادارات و سازمان‌ها و مراکز علمی و دانشگاهی حضور داشته باشد، بلکه ماموریت حوزه مشخص است که ممکن است برای رسیدن به آن، مسیرهای متفاوتی داشته باشد. در نگاه خودم این وضعیت پیش‌آمده را تهدیدی برای حوزه می‌دانم. یکی از آنها بحث هضم حوزه در دانشگاه از حیث برنامه درسی، مواد درسی، ساختار و سازمان ارتقا و ارج‌گذاری است. در حوزه ارتقای یک طلبه و دانش‌آموز را با این منطق امروزی دنبال نمی‌کردیم و ارزشمند بود، اما امروزه مشابه همان چیزهایی شده که در آموزش عالی دنبال می‌شود. از همه اینها بدتر، مقوله مدرک‌گرایی است و یک نوع رقابت در پیش افتادن این مسائل است. مقوله بعدی نیز بحث دور شدن از ماموریت اصلی است.

انتهای پیام
captcha