رابطه دین و سینما، بیانگر شکلی از رابطه عمیق دین و هنر است. سینما به لحاظ جذابیتها و ظرفیتهای هنری که دارد زمینه مناسبی برای تبیین آموزههای دینی و اخلاقی است، اما بهرهمندی از سینما برای تبیین آموزههای دینی مستلزم سیاستگذاری و برنامهریزیهای مدون فرهنگی، هنری و دینی در این عرصه است که باید مورد توجه دستاندرکاران این حوزه قرار گیرد. خبرنگار ایکنا در اصفهان، درباره رابطه و نسبت دین و سینمای ایران و همچنین میزان تبیین و اثرگذاری آموزههای دینی در سینما، گفتوگویی با آرش حسنپور، پژوهشگر مطالعات سینما و مدرس دانشگاه در حوزه جامعهشناسی دین داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ به نظر شما تاکنون در سینمای ایران چقدر به تبیین آموزههای قرآنی و دینی پرداخته شده و نوع این تبیینها چقدر در جذب مخاطب و تأثیرگذاری بر مخاطب مؤثر بوده است؟
پاسخ به این پرسش غامض است. سؤال در مورد میزان و کمیت است. برای پاسخی عینی و دقیق به این سؤال باید پیمایشی دقیق و جامع در مورد سینمای ایران انجام داد و پژوهشی کلان را سامان داد. در عین حال این ابهام در سؤال وجود دارد که از کدام دوران و چه تاریخی و عصری در سینمای ایران سؤال مطرح میشود. سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی، سینمای متعهدانه و با روحی دینی است. این مهم به خاطر زمینههای فرهنگی و عمیق دینی ــ اسلامی انقلاب ایران است. این گفتمان رخداد انقلاب را نه یک انقلاب سیاسی یا نیمه سیاسی، بلکه تماماً اسلامی معرفی میکرد که هدف اصلی آن تحقق آرمانهای اسلامی و وسیلهای در جهت نیل به تعالی جامعهی انسانی بود. گفتمان اسلام سیاسی دنیا را بدون آخرتسازی و تکوین سوژه مؤمن متعهد انقلابی، عقیم میدانست. انقلاب ایران صرفاً یک انقلاب یا خیزشی سیاسی نبود، بلکه یک انقلاب فرهنگی علیه یک سبک زندگی و شیوه خاصی از تفکر بود، از همین حیث این انقلاب در خود آرمانهای بلند مذهبی و دینی داشت و اسلامی کردن جامعه و نهادهای اجتماعی یکی از اهداف این انقلاب بود.
دین یک نظام معنایی متافیزیکی و چندساحتی است و سینما یک پدیده فنی و مدرن معاصر است که ساحتهای اندیشگانی نیز با آن تلاقی یافته و حاصل تلاقی دین و سینما محصول پیچیده و چندوجهی میشود. دین یک نظام معنایی است که میتواند سینما را محملی برای طرح خود بیابد و سینما در این منظر بدل به رسانه دین میشود
انقلاب اسلامی بر توسعه بُعد معنوی و اخلاقی جامعه تأکید مؤکد داشت. این انقلاب وجوه مختلفی داشته که در رأس آن اهداف ایمانی و فرهنگی و اسلامی قرار میگرفت. بدیهی است یکی از نهادهای مهم فرهنگی جامعه، نهاد سینما است که تلاش دارد تا محصولاتی در این نظام فرهنگی تولید کند که با اهداف و منویات سیاستگذاران فرهنگی انقلاب اسلامی و پایهگذاران آن هماهنگ و متناسب باشد. از همین رو یکی از حوزههایی که در ساخت فرهنگی بهطور کل و سراسری متحول شد و ساخت نهادی آن استحاله یافت، نهاد سینما بود. امام خمینی(ره) با نهاد سینما معارضهای نداشت، بلکه آن را هنری فاخر میدانست ولیکن با فسادآمیز شدن این نهاد و تولیدات دینستیزانه آن مخالف بود. در ابتدای انقلاب دستور داده شد تا نهاد سینما از لحاظهای مختلف و چندگانه پاکسازی شود. تولیدگران، سینماگران، عوامل فنی و بازیگران و همه و همه حال باید یا این عرصه را ترک کرده یا التزام خود را به انقلاب و اسلام اثبات میکردند. فیلمها نیز به شرطی در منطق نوین انقلابی و اسلامی مجوز داشتند که ارزشهای راستین گفتمان حاکمه را نشر و تبلیغ کرده و اشاعه دهند. نظام اسلامی بعد از انقلاب با دو هدف زدودن چهره غربی وارداتی از فرهنگ و جایگزینی عناصر و مؤلفههای اسلامی بهجای آن در برابر سیاستهای فرهنگی رژیم پیشین قرار گرفت و نهادهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صداوسیما و رسانهها و مطبوعات این وظیفه را بر عهده گرفتند و این خطمشی را دنبال کردند.
به نظر میرسد پس از انقلاب و پس از گذران از بحبوحه انقلاب و سالهای طوفانی دهه شصت و جنگ تحمیلی، رفتهرفته سیاستگذاریهای خاصی در حوزه سینمای متعهد دینی و مذهبی ساماندهی شد و از این سنخ فیلمها حمایت مادی و معنوی بهعمل آمد. سیما فیلم، آیت فیلم، حوزه هنری آستان قدس رضوی، واحد جنگ بنیاد سینمایی فارابی از جمله نهادهای حامی، تسهیلگر و پیگیر تولید محصولات سینمایی ارزشی و اسلامی بودند. در دهههای بعدی یعنی دهه 70 و 80 شمسی، بنیاد سینمایی فارابی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگی شهرداری تهران، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و تهیهکنندگان خصوصی، بهطور مشخص از فیلمهای رسالتمند ارزشی، حمایت مادی میکرد و بهعنوان سرمایهگذار در این فیلمها حاضر به همکاری و حمایت میشد. بههمین دلیل تعداد فیلمهای دینی یا معناگرا در دهه 70 و 80 شمسی رو به فزونی گرفت، گرچه در هر دوران بنابر گفتمان حاکمه تعبیر و تلقی خاصی از سینمای مطلوب و تراز انقلاب اسلامی میشد.
ساحت فیلم دینی نمیتواند امری سفارشی و دستوری باشد، زیرا فیلمساز باید در بُن جان فردی باورمند و متشرع باشد تا بتواند دین را در بوم سینما طرح و رج بزند. همچنین نیاز به یک تیم همکار فنی و متخصص دینشناس و اسلام پژوه است که درعینحال با مقتضیات سینما نیز آشنا باشند
بهطور کل میتوان گفت پس از انقلاب اسلامی حدود پنجاه فیلم با موضوعات و مضامین دینی مستقیم و آشکار تولید شده است. در یک نگاه کلی 40 سال و 50 فیلم مؤید و میانگین هر سال یک فیلم شاخص دینی است و طبیعتاً در سینمای ایران که در سال حدود 150 فیلم تولید میکند این رقمی بسیار ناچیز است.
به نظر میرسد نسبت دین و سینما نسبتی پیچیده باشد. دین یک نظام معنایی متافیزیکی و چندساحتی است و سینما یک پدیده فنی و مدرن معاصر است که ساحتهای اندیشگانی نیز با آن تلاقی یافته و حاصل تلاقی دین و سینما محصول پیچیده و چندوجهی میشود. دین یک نظام معنایی است که میتواند سینما را محملی برای طرح خود بیابد و سینما در این منظر بدل به رسانه دین میشود؛ اما این سؤال که چقدر سینمای ما دینی است یک سؤال مجزا است. سینمای ایران سالیانه سهم محدودی به ساخت فیلمهای دینی میدهد، زیرا ساحت فیلم دینی نمیتواند امری سفارشی و دستوری باشد، زیرا فیلمساز باید در بُن جان فردی باورمند و متشرع باشد تا بتواند دین را در بوم سینما طرح و رج بزند. همچنین نیاز به یک تیم همکار فنی و متخصص دینشناس و اسلامپژوه است که در عین حال با مقتضیات سینما نیز آشنا باشند. این نیروها در دهههای اخیر کمتر در سینمای ایران بهصورت تخصصی تربیت یافتهاند و لازم است نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی در این زمینه اهتمام جدیتری داشته باشند. همچنین لازم است برای تبیین آموزههای قرآنی از نخبگان دانشگاهی در حوزه جامعهشناسی دین، اسلامپژوهی و شیعهشناس و روانشناسان دین نیز بهره برده شود و محصول سینمایی حاصل یک تشریک مساعی، همکاری بینارشتهای و همگرایی معرفتی باشد تا در جان مخاطب اثر و نفوذ کند.
ایکنا ـ فکر میکنید در میان سینماگران امروز، چقدر دغدغه تبیین آموزههای قرآنی از طریق برجسته است؟
منظور از سینماگران کدام است؟ آیا منظور مؤلفان یعنی نویسندگان سینمایی است؟ آیا فیلمسازان مدنظر است یا بازیگران یا تهیهکنندگان؟ در هر صورت اینکه چه میزان این دغدغه وجود دارد نیازمند انجام تحقیق است، اما بر اساس نمودها و مصادیق میتواند تخمینها و حدسهای محتاطانه به زبان آورد.
نهاد و سازمان فرهنگ و سینمای قبل از انقلاب و تولیدات آن در راستای مدرنسازی جامعه فراهم ساخته و زمینه را برای سنتزدایی از فرهنگ سنتی جامعه فراهم میساخت. در این وضعیت تاریخی اساساً امر بهعنوان سینمای دینی بهعنوان یک دستور کار از بالا قابلتصور نبود و آنچه تحت عنوان مضمونپردازی دینی و مذهبی در فیلمهای قبل از انقلاب میدیدیم ناشی از تعلقخاطرهای فیلمسازان و سینماپردازان به مفاهیم زیست جهان سنت بود
سینمای قبل از انقلاب فاقد سازمان و نهادهای جهتبخش و هدایتگر به لحاظ سیاستگذاری دینی و مذهبی بود. نهاد و سازمان فرهنگ و سینمای قبل از انقلاب و تولیدات آن در راستای مدرنسازی جامعه فراهم کرده و زمینه را برای سنتزدایی از فرهنگ سنتی جامعه فراهم میکرد. در این وضعیت تاریخی اساساً امر بهعنوان سینمای دینی بهعنوان یک دستور کار از بالا قابلتصور نبود و آنچه تحت عنوان مضمونپردازی دینی و مذهبی در فیلمهای قبل از انقلاب میدیدیم ناشی از تعلقخاطرهای فیلمسازان و سینماپردازان به مفاهیم زیست جهان سنت بود. آنان بیش از آنکه به سینمای دینی سروشکل بدهند، اخلاقیات سنتی را در فیلمها مضمونپردازی و تصویر میکردند. پس از انقلاب اسلامی نوعی انقلاب فرهنگی در تمام شئون و ارکان و سازمانهای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایجاد شد و رخ نمود که نتیجه آن شکلگیری یک دستگاه فرهنگی متناسب با نظام سیاسی و اسلامی موجود و متحقق بود. این دستگاه فرهنگی موظف شد اهداف فرهنگی و دینی نظام سیاسی را در جهت اعتلای دینی و مذهبی آحاد جامعه و دینیسازی تمام ساحتهای اجتماع و فرهنگ و کلیت جامعه محقق کند. از همین رو از همان دهه نخست انقلاب سازمانهای ویژه ایجاد شدند، بودجههایی تخصیص یافته شد و نیروهای مؤمن و متعهد به انقلاب و اسلام بهکار گماشته شدند یا بهتدریج پرورش یافتند تا منویات و آرمان ایجاد یک جامعه سراسر اسلامی را پیادهسازی کنند. از همین رو تولیدات دینی در مدیومهای مختلف و متکثر حسب علایق و وابستگیهای فیلمسازان شکل گرفت و برای نمایش به مخاطبان عرضه شد؛ اما بین وضع مطلوب، آرمانی و وضع موجود همواره شکافی قابل اعتنا وجود دارد.
در حال حاضر به نظر میرسد این دغدغه در سینمای ایران جدی نیست. اولاً به نظر میرسد اسلام پژوهان و دینشناسان و جامعهشناسان دین پیوندی با جهان سینما از حیث همکاری نهادی و حضور در تیمهای رسانهای ندارند. در ثانی تولید فیلمهای دینی و ارزشی برای تهیهکنندگان شاید بازدهی اقتصادی و سودرسانی آنچنانی نداشته باشد، بنابراین تهیهکنندگان و فیلمسازان بیشتر سعی میکنند سراغ حوزههایی برای فیلمسازی بروند که ضریب ریسک کمتری داشته باشد.
در عین حال سیاستگذاری روشن و مدون و ثابتی در حوزه نهادی در زمینه حمایت از فیلمهای ارزشی و دینی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای فرهنگی وجود ندارد و تغییر دولتها به تغییر دستورالعملهای حمایتی و نهادهای ذیربط منجر شده و همین امر همکاری بین بدنه سینما و سازمانهای حامی را دشوار میکند. همچنین مسئله دیگر به خاستگاه فیلمسازان و ارزشهای فرهنگی آنان برمیگردد. به نظر میرسد بدنه فیلمسازان سینمای ایران یک تلقی سکولار و شخصی از حوزه دین و دینداری داشته و از همین حیث برای خود و سینما رسالتی دینی قائل نیستند و ترجیح میدهند به دغدغههای شخصی عرفی خود بپردازند.
ایکنا ـ به نظر شما، شیوه و نوع تبیین آموزههای قرآنی در سینما باید چگونه و براساس چه سازوکارهایی باشد تا بتواند اثرگذاری لازم را بر مخاطب داشته باشد؟
اثرگذاری فرایندی دوسویه است. در فرایندهای ارتباطی این پیشفرض را نداریم که رسانه یکسویه مخاطب را واجد معنا و پیام میکند. پس رسانه باید متعهد و حامل پیام دینی و روشن باشد و مخاطب نیز باید این نیازمندی را در خود حس کرده و علاقهمند به این جذب و پیگیری باشد تا فرایند انتقال پیام بهواسطه رسانه کامل شود. به نظر میرسد برای محقق شدن این اثرگذاری باید از عامهپسندسازی دین جهت خوشایند همگان پرهیز کرد. به بیانی دیگر باید از نگاه گیشهای و سودساز به سینمای دینی اجتناب کرد و حساب مقوله سرمایه و بازگشت آن را از محتواهای خاص دینی و مذهبی جدا کرد.
به نظر میرسد بدنه فیلمسازان سینمای ایران یک تلقی سکولار و شخصی از حوزه دین و دینداری داشته و از همین حیث برای خود و سینما رسالتی دینی قائل نیستند و ترجیح میدهند به دغدغههای شخصی عرفی خود بپردازند
در حقیقت دین یک روح و کلیت و نظامی دارد که نباید وقتی به ساحت سینما وارد میشود به اصطلاح رسانهای شود. در حقیقت ما نیازمند رسانه دینی و نه دین رسانهای هستیم (سینمای دینی بهجای دین سینمایی). رسانه دینی در رئوس برنامههای خود ملتزم به القای روح و فرم دینی است. برای اثرگذاری سینما و فیلمهای دینی بر مخاطب، لازم است در نگارش فیلمنامه و استفاده از عناصر فنی و فرمال سینمایی از کاربرد عناصر و مؤلفههای کلیشهای و تکراری شعاری پرهیز شود. لازم است گفتوگویی میان دین و مسائل روز جامعه و جامعه جوان ایرانی ایجاد شود تا میزان کاربردپذیری فیلم و رسانه سینما بیش از پیش افزایش پیدا کند. همچنین یک نیازسنجی دقیق از مخاطبان سینمای ایران صورت گیرد و مسائل دینی و پرسشهای آنان و سؤالات روز ایشان مورد پیمایش و تفحص قرار گیرد؛ آنگاه بر اساس این نیازسنجی عالمانه تیمهایی متشکل از حوزه هنر، علوم انسانی و علوم قرآنی گردهمآیند و فرایند ساخت فیلمهای سینمایی یا تلویزیونی را کلید بزنند.
مؤلف سینمایی که خود تعلقی به جهان تدین ندارد، پرواضح است که قادر نیست فیلمی دینی بسازد و حتی اگر فیلمی دینی بسازد در آن توفیقی به دست نخواهد آورد. در مقام کلی دینپژوهی که دلمشغولی سینما دارد باید دانش سینما را به دست بیاورد و این مدیوم پیچیده و روزآمد را بشناسد. سینماگر صاحب دلمشغولیهای دینی نیز باید زیروبم تحولات اجتماعی و تغییرات فرهنگی و احوالات دینی و مذهبی جامعه معاصر پویای ایرانی را بداند تا دستاورد نهایی کیفیات و گیرایی لازمه را برای تأثیرگذاری بر مخاطب داشته باشد.
انتهای پیام