فلسفه‌ امامت در فرهنگ شیعی / 3 رکن مهم امامت
کد خبر: 3956239
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۲

فلسفه‌ امامت در فرهنگ شیعی / 3 رکن مهم امامت

امام‌جمعه بخش مرکزی یزد با اشاره به اینکه امامت در فرهنگ شیعه غیر از جلوداری در سایر مذاهب است، با اشاره به 3 رکن این کلمه، فلسفه‌های امامت را بیان می‌کند.

فلسفهآیت‌الله سیدمحمدکاظم مدرسی، امام‌جمعه بخش مرکزی یزد، در گفت‌وگو با ایکنا از یزد با اشاره به اینکه امامت در فرهنگ شیعه غیر از جلوداری در سایر مذاهب است اظهار کرد: شیعیان امامت را جایگاه انبیا و خلافت الهی و پیامبر اکرم(ص) به معنی واقعی کلمه می‌دانند.

وی ادامه داد: به تعبیر امام هشتم امامت جلوداری دین است و نظامی برای انسان‌های مسلمان که صلاح دنیا و دین را باید برای مردم در پی داشته باشد و این واژه در فرهنگ اسلامی و شیعی ریشه الهی دارد که باید در دنیا بروز و ظهور پیدا کند. این اصل مهم بر سه رکن علم خدادادی، ملکه عصمت و نصب الهی استوار و دارای فلسفه روشنی است که اولین فلسفه آن تکامل معنوی در کنار رهبران الهی محسوب می‌شود.

مدرسی افزود: بشر راه دشواری را باید طی کند تا به سر منزل مقصود برسد و این راه دشوار نیاز به جلودار و امامی دارد که همیشه به عنوان جلودار او در حرکت باشد درست مثل انقلاب اسلامی که ما نمی‌توانیم به تنهایی بگوییم قانون اساسی داریم و انتخاباتی هم صورت می‌گیرد و تنها بر این مبنا نظام ما کاملاً اسلامی خواهد شد. اگر امامت در نظام اسلامی وجود نداشت، امروز معلوم نبود سرانجام نظام اسلامی به کجا ختم شده بود. 

این استاد حوزه گفت: دومین فلسفه امامت پاسداری از شرایع آسمانی است به نحوی که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «زمین نباید خالی از حجت باشد یا حجت ظاهر یا حجت غیرظاهر تا از شرایع آسمانی پاسداری کند و بر این مبنا حجت الهی باطل نشود.»

وی؛ سومین فلسفه امامت را رهبری سیاسی و اجتماعی امت دانست و ادامه داد: هر جامعه‌ای نیاز به نظامی دارد و هر نظامی نیاز به جلوداری دارد و به هر حال باید جلودار، جلوداری کامل و تام باشد که کمترین خطا از او سر بزند و بالاترین دانش و قوی‌ترین ارتباطات را با خدا داشته باشد.

مدرسی چهارمین فلسفه امامت در فرهنگ اسلامی را لزوم اتمام حجت برشمرد زیرا که باید حجت بر بشر تمام شود، الگو داشته باشد و هر زمان انذارها و تبشیرها برای او وجود داشته باشد، گفت: یکی دیگر از فلسفه‌های امامت عبارت است از اینکه امام واسطه فیض الهی در قالب مادی و معنوی باشد، مثل اینکه قلب واسطه فیض است برای رساندن خوراک به بدن، پیامبر و امام هم واسطه فیض الهی هستند برای همه انسان‌ها و به همه اقشار و گروه‌ها فیض الهی را می‌رسانند.

حکومت در نگاه امیرالمؤمنین

امام‌جمعه بخش مرکزی یزد با اشاره به معنا و مفهوم حکومت در نگاه امیرالمؤمنین اظهار کرد: جمعی از انسان‌ها بر این باور هستند که حکومت وسیله قدرت، قدرت‌نمایی و نفوذ کلام است و جمعی هم حکومت را وسیله امرار و معاش و بالاتر از آن عیاشی و خوش‌گذرانی می‌دانند، اما حکومت از دیدگاه قرآن و اهل‌بیت بویژه علی(ع) یک امانت، پیمان الهی و ودیعه خدایی است به نحوی که در بخش حکومتی نهج‌البلاغه این‌گونه برای ما روشن می‌شود که این شکار و طعمه نیست بلکه این یک امانت الهی است و باید بدانید ناظر دارید و نباید استبداد و دلخواه را ترجیح دهید.

وی با اشاره به خطبه سوم نهج‌البلاغه معروف به «شقشقیه» گفت: امام(ع) در این فراز، دلایل پذیرش بیعت را به وضوح بیان مى‌کند و اهداف خود را از این پذیرش در جمله‌هاى کوتاه و بسیار پرمعنا شرح مى‌دهد و در ضمن روشن مى‌سازد که اگر این اهداف بزرگ نبود، کمترین ارزشى براى زمامدارى بر مردم قائل نبود. «لَولا حُضُور الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِم، وَ لا سَغَبِ مَظْلوم، لاَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها، وَلَسَقیتُ آخِرَها بِکَأسِ اَوَّلِها، وَلاَلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز. اگر به خاطر حضور حاضران و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امّت گرفته که در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى‌افکندم و رهایش مى‌کردم و آخرینش را به همان جام اوّلینش سیراب مى‌کردم.»

وی ادامه داد: سلطه بر دیگران و برای ملت‌ها تصمیم گرفتن و از امکانات طبیعی یک حکومت بهره‌بردن آرزوی اکثر افراد بشر در طول تاریخ بوده و هست. اما کاملترین مرد تاریخ که قدرتی لایزالی دارد، حکومت را نمی‌خواهد مگر برای اینکه حقی را برپا دارد یا باطلی را از میان بردارد و در غیر این صورت حکومت برایش از لنگه‌ای کفش پاره بی‌ارزش‌تر است.

مدرسی افزود: عبدالله بن عباس می‌گوید: وارد شدم در ذی‌قار خدمت امیرالمومنین(ع)، در حالی که کفشش را وصله می‌کرد. به من فرمود؛ ارزش این کفش چقدر است؟ گفتم: ارزشی ندارد، فرمود: سوگند به خدا، این کفش در نزد من محبوب‌تر از زمامداری بر شماست، مگر اینکه حقی را بر پا دارم یا باطلی را از میان بردارم.

انتهای پیام
captcha