به گزارش ایکنا، در هفتههای اخیر موضوع غالب در مسائل منطقه خاورمیانه، تسلط طالبان بر چند شهر و منطقه در افغانستان بوده که باعث شده بار دیگر نگرانیها از به قدرت رسیدن این گروه و یا رخ دادن جنگ داخلی جدیدی در این کشور بیشتر شود.
از سوی دیگر خروج آمریکا از افغانستان باعث شده که بسیاری این اقدام دولت جو بایدن را نوعی ضربه به دولت افغانستان بدانند. در این میان دیروز، چهارشنبه تهران و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، میزبان چند گروه از طالبان و دولت افغانستان بود. برخی عقیده دارند در شرایط کنونی کشورهای همسایه افغانستان تلاش دارند که با نقشآفرینیهای سیاسی جلوی ناامنی بیشتر این کشور را بگیرند.
عبداللطیف نظری، پژوهشگر روابط بینالملل و استاد دانشگاه کابل در گفتوگو با ایکنا نظر خود را در مورد تحولات اخیر افغانستان بیان کرد.
ایکنا - در روزهای اخیر کنترل چند شهر و منطقه به دست نیروهای طالبان افتاده است. دلیل این اتفاقات چیست؟
عوامل مختلفی در پیشرویهای طالبان در روزهای اخیر نقش داشته است.
عامل اول، ناکارآمدی حکومت مرکزی افغانستان است که در برابر طالبان نتوانسته از نظم و انسجام مطلوب برخوردار باشد و اختلاف نظرهایی که درون حکومت در مواجهه با طالبان وجود دارد مزید بر علت شده که این گروه بخشهای بیشتری را تصرف کند.
عامل دوم، در واقع جنگ روانی است که در تصرفات بیشتر طالبان نقش ایفا کرده است. یعنی با توجه به خروج نیروهای خارجی از افغانستان، طالبان به این نتیجه رسیده که آمریکا و ناتو در افغانستان در مقابله با آنها شکست خوردهاند و حکومت افغانستان که وابسته به آمریکا و ناتو بود، تحت هیچ شرایطی توان مقابله با طالبان را نخواهد داشت. از طرف دیگر این مسئله روی روحیه و انگیزه نیروهای امنیتی افغانستان تأثیرگذار بوده و باعث تضعیف روحیه آنها شده که میتوانیم اثرات آن را در پیروزیهای طالبان ببینیم.
عامل سوم، نظم و انسجام نیروهای طالبان است. طالبان با درس گرفتن از گذشته و بیست سال جنگ در برابر آمریکا و ناتو، از توانمندی نظامی برخوردار شده و نظم این گروه پیشرفته شده است. این درحالی است که در طرف مقابل یعنی نیروهای امنیتی افغانستان، این نظم و هماهنگی مشاهده نمیشود. همانگونه که در سطح کنشگران سیاسی در درون حکومت افغانستان شاهد فقدان اجماع نظر سیاسی در روند صلح افغانستان هستیم، در مسائل عملیاتی و جنگی هم این کمبود قابل مشاهده هست. این باعث شده که دولت افغانستان سراسیمه شده و استراتژی مشخصی در مقابله با طالبان نداشته باشد.
ایکنا _ دیروز نمایندگان دولت افغانستان، طالبان با مسئولان ایرانی دیدار داشتند؛ نظر شما در مورد این دیدارها چیست؟
با توجه به مشترکات فرهنگی و تاریخی بین افغانستان و ایران و مرز مشترک طولانی دو کشور و تأثیر تحولات سیاسی متقابل بین افغانستان و ایران، به نظر میرسد که این نشست، فوقالعاده حائز اهمیت است.
افزون بر این تهران، نقش مهمی در روند صلح افغانستان داشته و اگر تهران از روند تحولات صلح افغانستان به هر دلیلی از سوی آمریکا کنار گذاشته شود این مذاکرات به نتیجه نخواهد رسید. نفوذ تهران بر مقامات بلندپایه دولت افغانستان، گروههای سیاسی و جهادی، گروههای قومی غیرقابل انکار بوده و همچنین تماس تهران با طالبان میتواند در روند صلح افغانستان مطلوب باشد. به همین دلایل این نشست میتواند در آینده افغانستان و ایجاد مقدمات یک نشست بزرگتر و جامعتر برای فردای افغانستان مهم ارزیابی شود.
بنابراین به نظر میرسد تهران تلاش دارد که قضیه افغانستان از طریق رسیدن به توافق سیاسی و برونرفت بحران از مجرای سازوکار دیپلماتیک مورد توجه قرار گرفته تا از ویرانی، قربانی شدن مردم افغانستان و آغاز جنگ داخلی جدید جلوگیری شود.
در نتیجه افغانستان هم از این رویکرد جدید جمهوری اسلامی ایران استقبال کرده و از طرف دیگر خروج شورویگونه و غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان باعث شده این کشور در معرض جنگ داخلی و منازعات قومی قرار گرفته و میتواند بر آینده افغانستان زیانبار باشد. به همین دلیل و به مانند گذشته جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند که از چنین جنگی جلوگیری و دو طرف را تشویق به مذاکره و از طریق سازوکار سیاسی، به حل معضل افغانستان کمک کند.
ایکنا _ برخی عقیده دارند که اقدام دولت آمریکا در خروج از افغانستان به نوعی ضربه به دولت کابل بوده است. نظر شما چیست؟
اصولاً استراتژی آمریکا در خروج غیرمسئولانه از افغانستان ایجاد بیثباتی در این کشور است. به نظر میرسد که طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا، که هدف آن تجزیه کشورهای بزرگ منطقه از جمله ایران، افغانستان، ترکیه و پاکستان است همچنان روی میز بوده و این خروج باعث شده که تجزیه قدرت در افغانستان شکل گیرد.
در این شرایط گروههای قومی و سیاسی و فرماندهان جهادی در هر نقطه مسلط شده و شاهد یک نظام ملوکالطوایفی در افغانستان خواهیم شد. این مسئله میتواند بدبینی و بیاعتمادی را بین گروههای قومی و اجتماعی در افغانستان تقویت کرده و مقدمه تجزیه این کشور شود. تجزیه کشورهای منطقه میتواند اهداف ژئوپلتیک آمریکا را فراهم و زمینه سلطه این کشور بر کشورهای خاورمیانه را تثبیت و فراهم کند.
بنابراین به باور من آمریکاییها به عمد خروج از افغانستان را در دستور کار خود قرار داده تا هم دولت مرکزی افغانستان تضعیف شود و هم زمینه فروپاشی داخلی و هم بستر منازعه در سطوح داخلی فراهم شود.
به همین دلیل، هدف آمریکا بیثباتی افغانستان است. زیرا در صورت بیثباتی این کشور زمینه رشد و توسعه گروههای تروریستی مانند داعش محیا و این گروه میتواند در راستای اهداف ژئوپلتیک آمریکا حرکت کند. این گروه در آسیای میانه میتواند ناامنی ایجاد و به نوعی حیاط خلوت روسیه را برهم زده، در قفقاز و چچن نفوذ کرده، از اقلیت اویغور در چین سربازگیری و منطقه سینکیانگ را ناامن کند.
مهمترین هدف آمریکاییها این است که به رقبای خود (چین، روسیه و ایران) از طریق ناامنی در افغانستان ضربه زده و هزینههایی را بر این سه کشور تحمیل کند. به خصوص از طریق داعش بتواند ناامنی را به درون این کشورها بکشد. این میتواند نوعی انتقامگیری از رقبای منطقهای و بینالمللی آمریکا باشد.
در کنار اینها، وجود یک دولت ضعیف در کابل میتواند به اهداف آمریکا بیشتر کمک کند. با این تفاسیر آمریکاییها یک طرح چندجانبه را از خروج غیرمسئولانه از افغانستان دنبال میکنند.
ایکنا _ دلیل کمرنگ بودن نقش سازمان ملل در بحران افغانستان چیست؟
متأسفانه شاهد برخوردهای دوگانه از سوی این سازمان در افغانستان بودهایم. غیراز اینکه سازمان ملل همواره ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی آمریکا بوده، رویه انفعالی این سازمان باعث شده که سازمان ملل در تاریخ تحولات معاصر و پایان بحران افغانستان نتواند نقش مثبتی بازی کند.
به نظر میرسد که سازمان ملل بیشتر نگاه انفعالی به روند صلح افغانستان داشته و بیشتر به عنوان بازوی سیاست خارجی آمریکا اعمال نقش کرده است. با توجه به نفوذ آمریکا در سازمان ملل امید زیادی وجود ندارد که در آینده، این سازمان بتواند نقش مهمی را در پایان بخشیدن به جنگ افغانستان داشته باشد و مردم هم چندان نگاه مثبتی به نقش سازمان ملل در پایان درگیریهای این کشور ندارند.
ایکنا _ چه آیندهای را برای دولت افغانستان با توجه به شرایط پیش آمده متصور هستید؟
دولت افغانستان در نهایت ناگزیر است از طریق توافق سیاسی با طالبان، زمینه گذار مسالمتآمیز قدرت را فراهم کند. زیرا تداوم جنگ به معنای آسیب دیدن بیشتر مردم افغانستان، نابودی زیرساختها و زمینهسازی برای مداخله کشورهای خارجی بار دیگر فراهم میشود. بنابراین فشارها بر دولت در حال افزایش است که از طریق توافق سیاسی و آغاز مذاکره با طالبان بتواند به نوعی به دولت شراکتی تن دهد. یا اینکه زمینه تغییر مسالمتآمیز را در افغانستان فراهم کند. بدون شک طالبان خواستههایی مانند آزادی زندانیان و تغییراتی در قانون اساسی دارد.
به نظر میرسد که دولت افغانستان در نهایت به دلیل فشارهای بینالمللی وادار خواهد شد با طالبان به توافقی سیاسی دست پیدا کند تا قدرت در این کشور بین گروههای مختلف تقسیم شود. با توجه به بالا بودن دست طالبان در تحولات میدان جنگ افغانستان، به نظر میرسد طالبان در آینده بخش اصلی قدرت یا بخش کلیدی قدرت در این کشور بوده و پایان جنگ در افغانستان جز از این طریق ناممکن است.
برداشت من این است که آینده افغانستان از طریق دولت مشارکتی مد نظر قرار گرفته و چارهای جز توافق سیاسی وجود نداشته و دیر یا زود این توافق به وجود خواهد آمد. نتیجه این توافق تغییر وضعیت سیاسی افغانستان است.
گفتوگو از محمدحسن گودرزی
انتهای پیام