به گزارش ایکنا «درخت گردو»، ششمین فیلم محمدحسین مهدویان در مقام کارگردان است. این فیلمساز جوان با کارهای خود نشان داده که سینما را به لحاظ فنی میشناسد، برای همین موضوعاتی را که در کارش مدنظر قرار میدهد، زبانی شیوا و تأثیرگذار دارند. برای مثال در «ایستاده در غبار» چهرهای از شهید متوسلیان میبینیم که در کمتر فیلم دفاع مقدسی شاهدش هستیم. البته امتیاز کار تنها به داشتههای فنی کارگردان خلاصه نشده، بلکه فیلمنامه کارهای مهدویان نیز از ظرفیتهای خوبی بهره میبرند. شخصیتها در کارهای مهدویان سیاه یا سفید مطلق نیستند، بلکه هر کدام رگههای خاکستری در خود جای دادهاند. این اتفاق را بهوضوح در سریال جدید مهدویان «زخم کاری» هم شاهد هستیم.
درخت «گردو» داستان پدر است که خانواده خود را در بمباران شیمیایی سردشت از دست میدهد، اما نوع روایت این تراژدی بهاندازهای تأثیرگذار و غمبار است که نمیتوان آن را فراموش کرد. البته عدهای معتقدند برخی سکانسهای فیلم بسیار تلخ و آزاردهنده است اما وقتی قرار است درباره فاجعه سردشت حرف بزنیم باید آنچه رخ داده را به صورتی عیان بیان کنیم. بهترین مثال در این رابطه سکانسی است که پیمان معادی کودکان شیمیایی شده خود را به حمام میبرد اما دردی که دیدن این صحنه به تماشاگر منتقل میکند میتواند گوشهای از رنج قهرمان قصه را بیان کند.
درباره «درخت گردو» یک نکته مهم وجود دارد. عمده کارهایی که در ژانر دفاع مقدس وجود دارد آثاری هستند که روایتشان بارها تکرار شده اما در ساخته مهدویان، گویشی جدید از دفاع مقدس را میبینیم. درباره بومیسازی این فیلم هم باید امتیاز خوبی به کار داد، چون آنچه روی پرده میبینیم عیناً همانی است که در جغرافیای فیلم شاهدش هستیم.
مهدویان میزانسنهای بسیار خوبی برای کارش انتخاب کرده همچنین دکوپاژهای وی از کیفیت بسیار خوبی بهره بردهاند. تسلط فیلمساز روی صحنههای پر بازیگر و شلوغ، دیگر امتیاز کارگردان است که در کارهای گذشته مهدویان هم دیده میشود.
چینش بازیگری «درخت گردو» کیفیتی سینوسی دارد. پیمان معادی بازی شگفتانگیز دارد و برای آن نیز بهحق سیمرغ بهترین بازیگر را دریافت کرده است اما مهران مدیری در نقشش آنچنان که باید جا نیفتاده است، البته مهدویان خواسته با انتخاب او نوعی قالبشکنی از مدیری داشته باشد اما این بازیگر بهاندازهای در ذهن تماشاگر بهعنوان کمدین نقش بسته که مخاطب نمیتواند کاراکتر جدید را باور کند. بازی بچهها از خوب بالاتر است یعنی نمیتوانی باور کنی چنین نقشآفرینی توسط کودکان رخ میدهد، بنابراین این امتیاز را هم باید از توانایی مهدویان منبعث دانست.
رویکرد مستندگونه فیلم در برخی سکانسها بار دیگر از دلبستگی فیلمساز به این سبک فیلمسازی میگوید. نگاه مستندگونه در برخی سکانسها، واقعپذیری فیلم را بیشتر کرده، برای همین تماشاگر گاهی اوقات فراموش میکند با اثری نمایشی روبهروست. درضمن نماهای بزرگ عمدتاً شلوغ و پر از جزئیات، کاملاً از قدرت کارگردانی حکایت میکنند که در بازسازی دقیق گذشتهای که حتی آن را به چشم خودش هم ندیده، تبحرش را به رخ میکشد. حضور پررنگ و اثرگذار کارگردان، در سکانسهای حمام و پاشیدن آب روی افراد آلوده، در استانداردی بسیار بالا کاملاً به چشم میآید و نمونههای شاخص دیگری از امضای شخصی مهدویان پای فیلمهایش محسوب میشود. تصاویر اسلوموشن نیز، اگرچه ممکن است به مذاق برخی از منتقدان خوش نیاید، اما ابداً آزاردهنده و تصنعی هم نیست و روی فضای خاص اثر نشسته است.
تنها نقدی که میتوان برای این کار برشمرد نریشنی است که مینا ساداتی برای «درخت گردو» دارد. این فیلم زبانی گویا دارد پس نیازی به نریشن نیست. درضمن این شکل روایت، نوعی افسانهسرایی را برای فیلم به وجود میآورد به همین جهت شاید تا حدی از واقعنگری کار به این واسطه کاسته شود.
بحث بعد به اکران این فیلم مربوط میشود. «درخت گردو» اگر در شرایط عادی روانه پرده میشد، اتفاقات خوبی را رقم میزد زیرا همیشه چنین فیلمهایی با تماشاگر خوبی مواجه میشوند اما شرایط کرونایی به اکران فیلم ضربه زد، هرچند اگر قیاسی بین این فیلم و دیگر آثار روی پرده داشته باشیم متوجه میشویم کار توانسته نسبت به دیگر تولیدات به موفقیت خوبی دست پیدا کند.
در انتها برای «درخت گردو» میتوان دو رویکرد را صادق دانست. ابتدا اینکه فیلم به لحاظ ساختار سینمایی یک کار درخشان در سینمای فاجعه است و به لحاظ حسی نیز میتوان کار را اثری ملی عنوان کرد که در آن غم و اندوه یک ملت دیده میشود. با این توضیح، ساخته جدید مهدویان را میتوان دارای زبانی جهان نیز دانست، چون چنین کارهایی بهواسطه داشتن پیام انسانی، مخاطبشان تنها به داخل کشور خلاصه نمیشود. بهترین مثال در این رابطه «فهرست شیندلر» است. این کار توانسته بابیان یک تراژدی عظیم مخاطبی جهانی داشته باشد، اتفاقی که برای «درخت گردو» نیز بهشرط داشتن پخشکننده رخ دهد.