علامه حسن‌زاده آملی از فخرفروشی بیزار بود / ذات ممتاز علامه در پذیرش نیکی
کد خبر: 4001388
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۳
آیت‌الله رمضانی:

علامه حسن‌زاده آملی از فخرفروشی بیزار بود / ذات ممتاز علامه در پذیرش نیکی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه علامه حسن‌زاده در پذیرش نیکی و شرف ممتاز بود، گفت: ایشان از انانیت و فخرفروشی بیزار بود و ذاتش پذیرای عزت و شرف بود.

ارسال// علامه حسن‌زاده آملی از فخرفروشی بیزار بود/ ذات ممتاز علامه در پذیرش نیکیبه گزارش ایکنا، آیت‌الله حسن رمضانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، شامگاه هفتم مهرماه در مراسم بزرگداشت آیت‌الله علامه حسن‌زاده آملی که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، گفت: علامه حسن‌زاده آملی سر تا سر عشق و مهربانی به دوستان و نزدیکان داشت و عاشق خدا بود. نمونه بارز آن وقتی صورت گرفت که حیدرآقای معجزه از انسان‌های اهل دل در دوره خود به قم آمده بود؛ ایشان آنقدر به این خانواده ارادت داشت که وقتی خبر تشرف او به قم را شنید بدون فوت وقت سراغ ایشان رفت و او را به منزل دعوت کرد در صورتی که خدمت ایشان رسیدن با ناز تمام و سعبت فوق‌العاده صورت می‌گرفت و نمی‌پذیرفتند و اجازه حضور نمی‎‌دادند.

وی افزود: ما در معیت ایشان به منزل علامه آمدیم و  تا حدود ساعت ده شب در آنجا بودیم و هم فضیلت نماز مغرب و هم عشاء گذشت و نه ایشان نماز به موقع خواند و نه ما و خاطره و مطالب پشت خاطره و مطالب بیان شد و استفاده بردیم؛ بعد از جلسه هم وقتی از آقای معجزه درباره علامه سؤال کردیم تعبیر جالبی به کار برد و گفت: علامه یک کوه عشق به محبوب واقعی است، عشق به آنچه رنگ و بوی او را می‌دهد. علامه با خودنمایی و فخرفروشی و اظهار انانیت میانه‌ای نداشت و از افرادی که انانیت داشتند بیزار بود؛ او فانی در توحید و بیگانه از شرک بود. تمام هستی خود را به پای این شجره فدا کرد و فانی فی الله و باقی فی الله بود و در برابر اساتید و شاگردانش یکپارچه شور و عشق بود.

رمضانی بیان کرد: آیت‌الله فیاضی خاطره‌ای را از برخورد علامه با  آقای قمشه‌ای وقتی که از تهران آمده بودند و مهمان آقای فیاضی بودند نقل می‌کنند؛ علامه، نیم ساعت با عناوین مختلف شاعرانه و عاشقانه استاد خودش را ستایش کرد و اجازه ورود و تشرف به محضر استاد را درخواست می‌کرد؛ چنین برخوردی را کجا سراغ داریم. اگر تعبیر پرستش را نسبت به اساتید به کار ببرم تعبیر دور از واقعیت نیست زیرا پرستش مراتب دارد و تشکیکی است و یکی از مراتب پرستش این است که انسان در برابر استاد خود کرنش داشته باشد.

استاد حوزه علمیه با اشاره به بهره‌گیری علامه از استادان بسیار خوب، اظهار کرد: شخصیت علامه حسن‌زاده آملی چند  قائمه دارد؛ اول اینکه ذات و عین ثابت او ذات و عین ثابت ممتازی بود و قابلیت ویژه‌ای داشت، زیرا پذیرش افراد تفاوت دارد و کسی در حضیض و کسی در توسط و برخی هم در اوج هستند؛ در فضای عرفان نظری این مسئله غیرقابل انکار است و در روان‌شناسی امروز هم این تفاوت استعداد امر پذیرفته شده است ولی اینکه چرا استعدادهای ذاتی افراد مختلف است خودش درس و بحث وسیعی دارد و نمی‌توان آن را به سادگی فهمید.

رمضانی اضافه کرد: در حرم حضرت معصومه(س) ایشان را ملاقات کردم و از بنده پرسید مشغول چه هستید و عرض کردم بحث «نفس الامر» و ایشان چندبار تکرار کردند نفس الامر، نفس الامر؛ چه بحث سنگینی است که اگر حل شود جبر و اختیار و ...هم حل خواهد شد؛ واقعا ذات و قابلیت استاد ویژه بود و همین یکی از عوامل موفقیت او بود. دیگری بهره‌گیری از استادان برجسته مانند علامه شعرانی، علامه طباطبایی و ... در قم و علمای برجسته در تهران و مازندران و احترامی که برای آنها قائل بود همچنین پشتکار و ثبات قدم .

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه یاد انسان‌های صالح و سالک و فانی و باقی فی الله، دل را زنده می‌کند، اظهار کرد: از دید ایشان علم و عمل جوهر و انسان‌ساز هستند، ایشان مثالی می‌زد و می‌فرمود اگر یک فرد فاضل دانشمندی را با کارت دعوت به مجلسی دعوت کنند او اگر بخواهد دم در بنشیند اجازه نمی‌دهند و به صدر مجلس می‌برند و حتی برای او صلوات هم می‌فرستند ولی برای یک فردی که مثلا در بازار بار مردم را جابجا می‌کند اگر کارت دعوت هم بفرستند او اگر بخواهد دم در بنشیند کسی مانع نمی‌شود و کسی برای او صلوات نمی‌فرستد، این تفاوت برای چیست؟ یا مبنا دارد یا بی مبناست و اگر مبنا دارد رمز و رازش در این است که این فرد 50 سال درس خوانده و زحمت کشیده و تهذیب نفس کرده و آن فرد درس نخوانده و شاید در تهذیب نفس نکوشیده است. بنابراین این تشخص و شخوص مبنا دارد.

مراد از شراب طهور در قرآن

رمضانی ادامه داد: از ایشان درباره می و شراب طهور و خال و لب و ... پرسیدند و فرمود من از خودم نمی‌گویم و از قرآن می‌گویم؛ «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»؛ امام صادق(ع) درمورد شرابا طهورا فرمود: ای یطهرهم عن کل شیء سوی الله؛ یعنی شراب طهور شرابی است که چیزی جز وجود خدا در انسان باقی نمی‌گذارد. فردی در درس، آقا را رنجاند چون آقا چند روزی دیر به درس می‌آمد، آقاسیدی که در جلسه بود به ایشان گفت آقا اگر قرار است 8 و 15 تشریف بیاورید به ما هم بگویید همان ساعت بیاییم؛ علامه سکوت طولانی کرد و رنگ چهره‌اش سفید و دستش می‌لرزید و این سکوت بر جلسه حاکم شد و بعد از مدتی مظلومانه فرمود آقا من نامه فدایت شوم برای شما نفرستادم، اگر وقت با شما جور است تشریف بیاورید و اگر نه تشریف نیاورید و باز مدتی سکوت کرد و وقت خواندن کتاب فرمود احتمال بدهید من وقتی برای درس می‌آیم کسی جلوی مرا بگیرد و سؤالی بپرسد و مجبور شوم پاسخ دهم؛ این امام صادق(ع) است که فرمودند اگر امری را از برادر مؤمن خودت دیدی تا 70 توجیه، آن را توجیه کن و اگر قانع نشدید  به نفس خودتان عتاب کنید که چرا بعد از 70 بار توجیه، قانع نشده است.

استاد حوزه علمیه اظهار کرد: ایشان فردای آن روز تشریف نیاوردند و درس به مدت یکسال تعطیل شد؛ روزی دیدم عکس آقاسیدی که در جلسه به علامه عتاب کرد، روی دیوار زده شده است، دلم سوخت و فوراً خدمت علامه رفتم و عرض کردم ایشان را حلال کنید از دنیا رفته‌اند؛ فوراً و بدون مکث فرمود حلال کردم و هیچ دلخوری از او در دل ندارم. پس باید قضیه علم و عمل جوهرند و انسان‌ساز را باید جدی بگیریم؛ این فرمایش علامه برخلاف نظر کسانی چون ابن سیناست که آن را کیف می‌دانند و نه جوهر.

رمضانی گفت: امام صادق(ع) در مورد علم فرموده‌اند که علم نوری است که خداوند در دل هر کسی بخواهد می‌تاباند، این حقیقت نوریه که عقل، عاقل و معقول است اگر به وجود کسی تعلق گرفت او را بزرگ کرده و رشد می‌دهد و نفس ناطقه فربه می‌شود؛ انسان باید معدات را انجام دهد تا این فیض به او برسد؛ عمل هم صورتش مانند علم است که انسان می‌خواند و می‌نویسد، عمل آن شاکله‌ای است که ملکه شده است؛ مانند خیاط و هنرمند که خیاطی و هنر در وجود او ملکه شده است. مثنوی گفته است: جانور فربه شود از راه نوش/ آدمی فربه شود از راه گوش/ جانور فربه شود لیک از علف/ آدمی فربه زعز است و شرف

عزت و شرف؛ صفات بارز آیت‌الله حسن‌زاده

وی افزود: عزت، عدم انفعال و نفوذناپذیری در برابر گناهان است؛ انسان باید در برابر گناهان و بدی نفوذپذیر نباشد و شرف هم پذیرا بودن خوبیهاست؛ در روایت بیان شده است که «شرف المؤمن بصلاته فی اللیل». نقل است که آقای خدایی کتابی نوشته بود و به یکی از آقایان تفکیکی داده بود تا بر آن تقریظ بنویسد، ایشان دیده بود خدایی از اشعار مثنوی زیاد استفاده کرده است، به او گفته بود به شرطی تقریظ می‌نویسم که اشعار مثنوی حذف شود و آقای خدایی هم آن را حذف نکرد؛ مثنوی را نمی‌توان به سادگی کنار زد و اشعار آن بسیار شیرین و زیباست. به تعبیر شیخ بهایی، مثنوی معنوی مولوی/ هست قرآنی به لفظ پهلوی/ من نمی‌گویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر ولی دارد کتاب/

انتهای پیام
captcha