اصلاح اجتماعی علامه حکیمی مبتنی بر آموزه‌های سنت و قرآن است
کد خبر: 4027990
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۴۰۰ - ۰۱:۴۴

اصلاح اجتماعی علامه حکیمی مبتنی بر آموزه‌های سنت و قرآن است

محمدجواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی اجتماعی معتقد است که علامه حکیمی آن چیزی که از جامعه معرفی می‌کند یک نظام معرفتی مبتنی بر سنت و قرآن است.

محمدجواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی اجتماعیبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی، محمدجواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی اجتماعی، شامگاه گذشته 21 دی‌ماه در اولین ویژه‌برنامه بزرگداشت عالم و متفکر برجسته محمدرضا حکیمی، با موضوع «بررسی اندیشه اجتماعی عالم و متفکر برجسته استاد حکیمی» که به همت پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد با مشارکت مجمع عالی حکمت اسلامی به صورت مجازی برگزار شد، اظهار کرد: زیست مرحوم علامه حکیمی را زمانی‌ که می‌خواهیم بررسی کنیم باید در دو حوزه اندیشه اجتماعی و زیست اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم، چرا که این دو حوزه هم با هم در ارتباط هستند و هم اینکه باید به صورت جداگانه بررسی شوند.

وی بیان کرد: ما در بسیاری از مواقع کمتر شاهد این هستیم که یک فردی زیست اجتماعی و اندیشه اجتماعی او هماهنگ و منطبق با یکدیگر پیش رود اما این در حالی است که مرحوم حکیمی این‌گونه بودند و از این‌رو ویژگی مهم مرحوم ایشان این است که ایشان اندیشه اجتماعی را پیگیری می‌کردند و هدف غایی این اندیشه اجتماعی ایشان نیز در حقیقت اصلاح اجتماعی بود و تمام آثار و زندگی ایشان نیز بر همین مبنا استوار بود و از طرفی نیز زیست اجتماعی ایشان منطبق با همان اندیشه اجتماعی بود که ایشان داشتند.

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی بیان کرد: نکته بسیار مهمی که در خصوص شخصیت علامه حکیمی باید مورد توجه قرار داد این است که اساساً یکی از رویکردهای مهم دین، بحث اصلاح اجتماعی است و برای رسیدن چنین اجتماعی ما باید اندیشه اجتماعی داشته باشیم. برخلاف حوزه جامعه‌شناسی که ممکن است حوزه محدودی را پیگیری کند اما اندیشه اجتماعی یک ساحت کلی است که چهار حوزه اصلی فرهنگ، سیاست، تعلیم و تربیت و اقتصاد را پوشش می‌دهد که قرار گرفتن این چهار حوزه، اندیشه اجتماعی را به یکدیگر پیوند می‌دهد و در نهایت نیز امر اجتماعی را می‌سازد.

استادی اضافه کرد: در حقیقت این امر اجتماعی می‌تواند فضایی را ایجاد کند که یک نیروی اجتماعی برای حرکت جامعه رو به جلو را به وجود آورد. امر اجتماعی نقطه‌ای است که موقعیتی را ایجاد می‌کند که تولید نیروی اجتماعی برای حرکت اجتماعی رو به جلو را انجام می‎دهد و همواره مبتنی بر اراده اجتماع و پیوند مردم با یکدیگر است و به عبارتی نیز ما نمی‌توانیم وقتی از امر اجتماعی سخن می‌گوییم در این صورت حوزه سیاست، اقتصاد و تعلیم و تربیت را نادیده بگیریم.

وظیفه علامه حکیمی مدل‌سازی نبود

وی ادامه داد: مرحوم علامه حکیمی یک اندیشه اجتماعی داشتند که تمام چهار حوزه‌ اصلی که به آن‌ها اشاره شد را پوشش می‌دهند، با یکدیگر هماهنگ می‌کنند و به نوعی فضایی را ایجاد می‌کنند که نیروی اجتماعی، جامعه را به سمت غایتی که اندیشه اجتماعی پیش‌بینی کرده است حرکت دهد. بنابراین مهم‌ترین ویژگی علامه حکیمی در تمام آثارشان این است که بتواند یک نیروی اجتماعی را برای حرکت جامعه به سمت غایت نهایی معرفی کنند و در اختیار جامعه قرار دهند. البته این الزاماً وظیفه ایشان نبوده که بتوانند این مقوله‌ها را به مدلی تبدیل کنند بلکه این مسئله مربوط به حوزه حکمرانی است.

استادی تأکید کرد: بنابراین ما باید تعریف دقیقی از اندیشه اجتماعی داشته باشیم، آن اندیشه اجتماعی که امر اجتماعی می‌سازد و متفاوت با جامعه‌شناسی است، حوزه‌های زمینه‌ای را پوشش می‌دهد و همواره به دنبال اصلاح اجتماعی است، به گونه‌ای که ایشان در مجموعه «الحیاة» خود اندیشه اجتماعی را در همان چهار حوزه اصلی برنامه‌ریزی کرده‌اند.

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به اینکه برخی از افراد بر این باور هستند که علامه حکیمی چگونه مدل‌سازی کرده و آیا توانسته این کار را انجام دهد یا خیر، اظهار کرد: در پاسخ به پرسش این دسته از افراد باید گفت که مگر علامه حکیمی با داشتن چنین اندیشه‌ای بناست که مدل‌سازی کند؟ در حقیقت مبانی معرفتی را که در اندیشه اجتماعی بسازد و امر اجتماعی و سپس جامعه اسلامی را ایجاد کند به ما معرفی کرده است.

جامعه‌سازی قرآنی در نگاه علامه حکیمی

وی با بیان اینکه مرحوم علامه حکیمی، جامعه‌سازی که منظور جامعه‌سازی قرآنی است را مورد توجه قرار می‌دهند، گفت: در حقیقت آن چیزی که ایشان برای جامعه معرفی می‌کنند یک نظام معرفتی است که می‌تواند جامعه ایده‌آل و نهایی را برای ما فراهم آورد. در کتاب جامعه‌سازی قرآنی نیز ایشان برای داشتن چنین جامعه‌ای به سیاست، حاکمیت، اقتصاد و معیشت، سلامت، عدم تبعیض ناروا در زندگی مردمان، قضاوت و تواضع و ادب قاضیان، ادب مأموران نظامی و انتظامی، برخورد سالم مأموران اداری و... اشاره می‌کنند و به نوعی ایشان می‌گویند آن چیزی که می‌تواند این زندگی را ایجاد کند دو حوزه قرآن و سنت است.

استادی ادامه داد: ایشان در کتاب جامعه‌سازی قرآنی اشاره می‌کنند که ما در انقلاب اسلامی به دنبال ویران کردن فضای فاسد و ساختن جامعه سالم بر اساس مبانی قرآن کریم هستیم که در حقیقت این کار وظیفه محققین و پژوهشگران در حوزه سیاست و... است که بتوانند از آن، مدل‌های اجرایی را استخراج کنند و هیچ‌گاه مدل‌سازی وظیفه ایشان نبوده که ایشان بخواهند چنین کاری را انجام دهند.

وی خاطرنشان کرد: پس اندیشه مرکزی مرحوم علامه حکیمی این است که بتوانند معرفتی را که آمیخته به اندیشه زمینی نباشد بلکه اندیشه‌ای که مبتنی بر قرآن و سنت باشد را به عنوان مبانی معرفتی با رویکرد اندیشه اجتماعی و اصلاح جامعه و ساخت یک جامعه قرآنی در اختیار ما قرار دهند که همواره مثال‌های متعددی نیز در این راستا فرموده‌اند. در واقع ما نیازمند یک دستگاه اجتهادی هستیم که بتواند اهداف کلان دین را محقق کند. مرحوم علامه حکیمی اشاره می‌کنند که اگر فقهای ما در ماورای قرون زندگی کنند جوامع ما نیز در ماورای قرون خواهند بود، از این‌رو اگر مجتهدین ما بتوانند در ورای تحولات جامعه حرکت کنند آن جامعه نیز جامعه موفقی خواهد بود.

علامه دین را پدیده الهی اجتماعی می‌دانستند

استادی بیان کرد: جالب است که علامه حکیمی دین را یک پدیده الهی اجتماعی عنوان می‌کنند و سه حوزه فرد، جامعه و حاکمیت را بیان می‌کنند و در خصوص این سه حوزه نظریات خود را ارائه می‌دهند. از این‌رو باید ببینیم که از جامعه اسلامی که مرحوم حکیمی به آن اشاره می‌کنند، دین چه تعریفی از این سه حوزه دارد و در حقیقت دین کدام حاکمیت را می‌پذیرد. در حقیقت نظامی می‌تواند جامعه دینی، اسلامی و قرآنی را ایجاد کند که بتواند عامل به عدل باشد و این اتفاق به کمک اجتهاد رخ خواهد داد و به عبارتی در دوران غیبت اجتهاد چیزی است که می‌تواند به عنوان یک قوه فعال کمک کند که این سه حوزه گفته شده شکل گیرد، با یکدیگر پیوند برقرار کنند، کارکرد داشته باشند و به سمت جلو پیش روند. اما آیا دستگاه‌های معرفتی ما توانسته است این اجتهاد پویا، کلان و معقول را ایجاد کند؟ دستگاه‌های اندیشه‌ای حوزه‌های علمیه ما چقدر به آیات و روایت توجه کرده‌اند تا بتوانند به این دستگاه کمک کنند؟ همچنین دستگاه اجتهادی ما تا چه حد می‌تواند به لحاظ اخلاقی ارتباط این سه حوزه را برقرار کند؟

وی در پایان تأکید کرد: از این‌رو به نظر می‌رسد که یکی از خلأهای موجود این است که ما دستگاه اجتهاد را آن‌گونه که باید، نتوانسته‌ایم فعال کنیم و آن را به نوعی محدود به برخی از موضوعات کرده‌ایم. پس باید نیاز است که مجتهدین فراتر از تحولات جامعه خود حرکت کنند و با یک رویکرد اجتهادی از آن مبانی استفاده و در نهایت نیز پیوند این سه حوزه را برقرار کنند.

انتهای پیام
captcha