به گزارش ایکنا، متن یادداشت حجتالاسلام والمسلمین علی نصیری، استاد سطح خارج حوزه علمیه به شرح زیر است:
پیش از شروع نوشتار، قابل تاکید است که به حسب حضور مستمر حدود 20 ساله در دانشگاهها آن هم با عنوان هیئت علمی گروه معارف و تالیف سه عنوان کتاب به عنوان متن درسی دروس معارف، نمیتوان ادعا کرد که این پیشنهادها از طرف کسی مطرح میشود که از دروس معارف و حال و هوای دانشجویان و دانشگاهیان از آگاهی لازم برخوردار نیست؛ و لا ینبأک مثل خبیر.
دانستنی است که در حال حاضر 14 واحد درسی در زمینههای؛ تفسیر قرآن و نهجالبلاغه، اخلاق، تاریخ، اندیشه اسلامی انقلاب اسلامی و دانش خانواده به صورت انباشته و یکجا در مقطع کارشناسی در سراسر دانشگاههای کشور به استثنای دانشکدههای الهیات تدریس میشود.
ملاحظات
۱. تمرکز دروس معارف در مقطع کارشناسی از جهات ذیل دچار اشکال است:
یک؛ اساتید دروس معارف که چه بسا در رشتههای تخصصی خود دارای تضلع و احاطه علمیاند، به عنوان اساتید دروس عمومی و نازل معرفی میشوند و هیچگاه وجهه علمی آنان برای دانشجویان آشکار نمیشود.
دو؛ عدم امکان تدریس در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا عملا بستر ارتباط و تعامل علمی اساتید دروس معارف با بدنه علمی و اجرایی دانشگاه را فراهم نمیآورد. از این جهت نگاه سایر اساتید و مدیران دانشگاه به اساتید دروس معارف تا سطح اساتید ورزش و ادبیات فارسی تنزل میکند.
سه؛ این امر از زمینههای فعالیت علمی اساتید دروس معارف کاسته و افزون بر کم رونق شدن چهره علمی آنان، راه ارتقاء به مراتب برتر متعارف دانشگاهی (دانشیاری و استادی) را با دشواری همراه میسازد.
چهار؛ تجربه حضور اساتید هیات علمی در دانشگاههای متناسب با رشتههای تحصیلی و امکان همراهی دانشجویان با اساتید در سه مقطع: کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا ارتباط استاد و دانشجو را از یک ارتباط سطحی و گذرا به ارتباطی عمیق و ماندگار تبدیل میکند. این مزیت مهم در برنامه کنونی دروس معارف وجود ندارد.
پنج؛ مباحثی همچون اخلاق به خاطر اهمیت و تاثیرگذاری میبایست تا مقطع دکترا دنبال شود. بلکه از آن جهت که در دو مقطع ارشد و دکترا زمینه ورود فارغالتحصیلان به بازار کار و خدمت در اجتماع سریع تر فراهم میشود، استمرار این دست از مباحث در مقاطع تحصیلات تکمیلی ضروریتر به نظر میرسد.
۲. حسب تجربه سالها حضور در دانشگاه و محتوای دروس، تدریس برخی از مباحث در مقطع کارشناسی را لازم و مفید نمیدانم. دروس تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی را از این جمله هستند.
۳. به طور کلی پیشبینی 14 واحد درسی در مقطع کارشناسی را به دلایل مختلف به ویژه با توجه به ضرورت توزیع دروس در مقاطع تحصیلات تکمیلی مناسب نمیدانم.
پیشنهاد نهایی نگارنده به شرح زیر است
یک؛ دروس معارف اسلامی به سه درس اصلی: تفسیر قرآن، مباحث اعتقادی و مباحث اخلاقی معطوف و منحصر شود و سایر دروس و مباحث از حوزه دروس معارف کنار گذاشته شوند. مباحثی همچون؛ تفسیر نهجالبلاغه، انقلاب اسلامی، تاریخ اسلام و ... به صورت دروس اختیاری ارایه شود یا از طریق برگزاری کنفرانسها، سمینارها و کارگاههای آموزشی دنبال شود. دلایل این پیشنهاد در جایی دیگر قابل بحث و گفتوگو است.
دو؛ 14 واحد کنونی دروس معارف اسلامی در سه مقطع: کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا به صورت زیر توزیع شوند؛
هشت واحد مقطع کارشناسی
چهار واحد مقطع کارشناسی ارشد
دو واحد مقطع دکترا
سه؛ مباحث تفسیری، اعتقادی و اخلاقی بسان سایر متون آموزشی متناسب با سه مقطع: کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا تنظیم شوند. در مقاطع ارشد و دکترا تناسب متون آموزشی با رشتههای تخصصی رعایت شود. به عنوان مثال برای دانشگاههای پزشکی متون تفسیری، اعتقادی و اخلاقی متناسب با مقتضیات این رشته تنظیم و تدوین شود.
دروس معارف از نظر نوع برنامهریزی آغازین، سرفصلها، متون، روش جذب اساتید و چگونگی ارایه آنها با اشکالات زیادی روبرو است و از این جهت به خانه تکانی اساسی نیاز دارد.
وضعیت کنونی ارایه این دروس نه تنها کمکی به آگاهی، تعمیق باورها و ارزشها در محیط دانشجو و دانشگاه نمیکند، بلکه به استناد شواهدی گاه بسترساز فاصله گرفتن از دین و ارزشهای دینی شده است. انشاء الله که این پیامدها محدود باشد.
دروس معارف شبیه همان پخش دعای کمیل در شبهای جمعه در چند سال اول انقلاب شده است که آنقدر سرد و بی فروغ شد که دیگر از همه برنامههای صدا و سیما کنار گذاشته شد. باید هاضمه مخاطب را شناخت و میل و کشش او را دانست و الا به قول مولوی از قضا سرکنگبین صفرا فزود، میشود و سخن شیرین در کام تلخ مینماید.
40 سال است از ضرورت زهد، عدالت، مردمی بودن و پاکدستی و ... در همین دروس معارف سخن گفتهایم. پرسش دانشجو چرایی عدم کاربست آنها در عمل است. اگر قرار باشد به همه نیازهای علمی دینی دانشجویان پرداخته شود، باید همان رشته الهیات را در سایر رشتهها راهاندازی کنیم. ضمنا به خاطر داشته باشید که دانشجویان ما از مقطع ابتدایی تا دبیرستان با بسیاری از این مباحث آشتی و آشنایی دارند. از این جهت معتقدم که در سه مقطع دانشگاه توجه اصلی این دروس باید بر روی تربیت متمرکز شود و نه تعلیم و تعلیم در مرحله دوم اولویت است.
بر این اساس در دروس معارف بسان روش قرآن باید روی تذکر و تذکار تاکید کرد؛ یعنی یادآوری معارفی که پیش از فراگرفتهاند، اما چندان در اندیشه و منش آنان خودنمایی نکرده است. به نظر این ناچیز در دروس معارف اسلامی در هر سه مقطع، باید آشتی دادن عمیق دانشجویان با قرآن به عنوان ماناترین کتاب هدایت، تحکیم باورها و نهادینه کردن در رفتارها و مجسد ساختن آموزههای اخلاقی با ارایه الگوها و راهکارهای عملی و کاربردی به عنوان هدف اساسی و اصلی مطمح نظر قرار گیرد.
انتهای پیام