زیارت را به دل باید رفت و تذکره آن را جز به لطف و توفیق ممکن نباشد؛ باز هم همچون همیشه بی آن که شایستهاش باشیم و یا عملی در خور در پرونده اعمال خویش داشته باشیم، دعوتنامهای برای حضور در سرزمین خورشید ما را به خود خواند؛ خبر بس بهجتآفرین بود و در عین حال، ناباورانه! هر چه بود گویی همه چیز دست در دست هم داد تا بی آن که حتی ملزومات اولیه سفر آماده باشد، در کوتاهترین زمان ممکن همه چیز به طرفة العینی فراهم گردد.
هر چند سعی بر آن داشتیم که هر روز واگویهای از آنچه بر دل گذشت، را به رشته تحریر در آوریم و تصویری از مشاهدات عینی و ادراکات قلبیمان را تقدیم نگاهتان نماییم، با این حال، در این بخش تلاش داریم تا نکاتی که در حاشیه این سفر رقم خورد را تحریر نماییم.
۱. در فرودگاه امام خمینی(ره)
هر چند به موقع به فرودگاه امام وارد شدیم، و زمان قابل توجهی برای بستهبندی وسایل و ملزومات رسانهای مصروف شد، مهمترین چالش در حین دریافت کارت پرواز، عدم ثبت نام فیلمبردار گروه اعزامی در لیست پرواز بود؛ امری که نهایتا با خرید بلیط لحظه آخری البته به قیمتی تقریبا دو برابر قیمت خرید یک روز قبل از سفر میسور گشت و به هر حال، اعضای گروه جملگی عازم مقصد شدیم.
بیشتر بخوانید:
۲. در فرودگاه نجف؛ بدو ورود
پس از بررسی کارت واکسیناسیون کرونا در بدو ورود، وارد سالن بار شدیم؛ اتفاق عجیب آن که علیرغم ثبت کلیه بستههای تحویلی در فرودگاه امام، چمدان یکی از اعضای گروه اعزامی در فرودگاه نجف یافت نشد و پس از صرف تقریبا دو ساعت و رفت و آمدهای مکرر به بخشهای مختلف فرودگاه، نهایتا به ثبت گزارش مفقودی ختم شد که تا این لحظه علیرغم پیگیریهای ما، هیچ خبری واصل نشده است.
۳. سلام از محل وادی السلام
عراقیهای مهماننواز مثل همیشه سر وقت در خروجی هتل با خودرویی مجهز در انتظار ما بودند و همچون همیشه استقبالی گرم از هیئت اعزامی به عمل آورند. با این حال از آن جا که مقرر بود به محض ورود به عراق به کربلا برویم از همراه عراقی گروه درخواست کردیم از جادهای عزم کربلا نماید که حتی الامکان سلامی از دور به حضرت سیدالاوصیاء(ع) بنماییم. ایشان نیز در کمال احترام این خواسته را اجابت کرده و از مسیر خیابان مشرف بر بحر النجف، امکان سلامی از دور را به آن آستان مقدس فراهم ساختند.
گذار از قبرستان پر راز و رمز وادی السلام در عین آن که فرصتی شد تا تذکر و تنبهی بر نفس پدید آید، زیارت قبور شهدای هیئت الحشد الشعبی و مزار شهید مجاهد و همراه صادق انقلاب اسلامی، شهید ابومهدی المهندس، همرزم مومن و دلاور فرمانده شهید محور مقاومت، حاج قاسم سلیمانی (رحمة الله علیهما) فراهم آید. مکانی نورانی با سنگفرشی سفیدفام که در خود پیکرهای مطهر جمعی از فرماندهان مقاومت را در آغوش گرفته بود.
۴. در مسیر کربلا
از نجف تا کربلا را هیچ ناپیوستگی نباشد و شانه به شانه هم، مواکب حسینی با تنوعی بی شمار از اسامی، مواکبی را نمایان میسازند که چشم انتظار زائران حسینی در مراسم پیاده روی اربعین حسینی هستند.
۵. در کربلا
با ورود به کربلا و گذار سریع از ایست بازرسی های پرشمار عراقی، به مجمع سیدالشهداء الخدمي وارد شدیم؛ ساختمانی نوساز، زیبا و با کارکنانی بسیار محترم و خدمتگزار؛ محل اقامت در فاصله بسیار کوتاه تا حرم ابی الفضل العباس قرار داشت و همین نزدیکی موجب میشد تا گاه و بی گاه بر حضرتش سلامی از جنس ارادت تقدیم نماییم.
۶. نخستین مقصد خبری
حضور در ساختمان دارالقرآن عتبه حسینیه نخستین مقصد خبری گروه اعزامی بود؛ ساختمانی قدیمی در خیابان رأسالشریف عتبه حسینی، با کارکنانی با صفا و خلوص و صمیمتی بسیار، چنانچه بودن در کنار ایشان هیچ حالتی از غربت را به آدمی راه نمیداد. برادرانی چون محمد و نبیل با روی گشاده و سادگی مومنانه که در همه حالات همراه ما بودند.
۱. دانشگاهی برای دختران
نخستین برنامه گروه اعزامی در روز دوم سفر بازدید از دانشگاه جامعة الزهراء للبنات عتبه حسینیه بود؛ بازدیدی که با حضور در مراسم تعویض پرچم عزای حسینی در دانشگاه همراه بود؛ مراسمی در نهایت سادگی و البته با احترامات کامل و حضور مسئولان دانشگاه و هیئتی از عتبه حسینیه. مصاحبه با رئیس دانشگاه الزهراء(س)، بارقههای امید برای عراقی پیشرفتهتر را در اذهان پدید آورد؛ دانشگاهی با ۳۰۰۰ دانشجو و در محیطی بسیار زیبا و دلنشین و البته مدرن. رئیس دانشگاه که خود شخصیتی علمی داشت از عمق ارادت و علاقه دیرینه خانواده خود نسبت به امام خمینی(ره) حتی در دوره رژیم بعث سخن به میان میآورد.
۲. مجمع الاقسام
آستان عتبه عباسی نیز همچون آستان حسینی، مراکز تخصصی فراوانی دارد که فرصتی شد تا از مجمع علمی قرآنی آن بازدیدی داشته باشیم و از تلاشها برای کتابت و نشر اولین قرآن عراقی اطلاع یابیم.
۳. خیابان احساس
پایان بخش دومین روز حضور در کربلای معلا، با یک ابتکار عمل گروه همراه شد؛ بر آن شدیم تا از موکبداران عراقی در گروههای مختلف سنی این سوال را بپرسیم که «امام حسین را چگونه یافتید که این چنین عاشقانه زندگی خود را وقف زوار ابو سجاد(ع) کردهاید؟» پاسخها و واکنشها خارج از حد تصور ما بود چنانچه گذر زمان و سختی ناشی از جابجایی ادوات ضبط و تصویربرداری را از یاد بردیم و خود نیز مشتاقانه در پی شکار لحظات این عاشقانه بودیم. شبی بود به یادماندنی.
۱. مشاوری از جنس اخلاص
نخستین دیدار سومین روز گروه اعزامی خبرگزاری ایکنا به کربلا، با دیدار با مشاور تولیت و مسئول خدمات و امنیت عتبهحسینیه آغاز شد؛ چهرهای آرام و چشمانی با نفوذ داشت. به آرامی سخن میگفت و هر از گاهی که از عشق و ارادت خود از سالار شهیدان سخن میگفت، بغض گلویش را میفشرد و گاه، قطراتی از اشک را از گوشه چشمانش میربود تا برصورتش روان نباشد. مصاحبهای نسبتا طولانی با بغضهای پر تعداد در قسمتی از حرم شریف حسینی.
دیدار و گفتوگو با مدیر جوان و زباندان روابط عمومی آستان نیز از دیگر برنامه های روز سوم بود؛ جوانی خوش سیما، بادانش و سخنوری قابل تحسین و البته با قدرت ارتباطی بالا که طبعأ لازمه کارش نیز برخورداری از همین روحیات و توانمندیها بود.
۲. هدایایی که قوت قلب شد
هر چند در تدارک برای مصاحبه با مسئولان ارشد عتبه حسینیه و عباسیه بودیم، در حاشیه مراسم پرچمگردانی در حرم امام حسین(ع)، به ناگاه با نائب امین العام عتبه حسینیه مواجه شدیم که در پایان مراسم دعوت ما را در همان مکان مقدس و روبروی قتلگاه سیدالشهداء(س) پذیرفت.
پایان بخش دیدارهای این روز، دیدار با مدیر رادیو عتبه حسینیه بود؛ از تلاشهایش برای ترویج شعائر حسینی گفت و از دشواریهای کار رسانه. با این همه، در پایان با هدیههای بینهایت ارزشمند اعضای گروه را به فرحت زایدالوصفی فراخواند آن هنگام که بستههایی بسیار کوچک اما فوق العاده ارزشمند از تربت کربلا، برداشت شده در فواصل نزدیک به قبر مطهر سیدالشهداء(س) را ما هدیه نمود؛ هدیهای به یاد ماندنی که توتیای چشمان و قوت قلوبمان شد.
آخرین سلام
صبح زود فرصتی پیش آمد تا قبل از ترک نجف، برای نخستین بار فارغ از دغدغه کاری به زیارت حضرت ابوالفضل العباس(ع) رفته و دقایقی راز دل با حضرتش واگویه کنیم. زیارتی کوتاه ولی دلنشین و به یادماندنی! قبل از حرکت صدای زنگ تلفن همراه یکی از دوستان ما را دوباره بر خوان نعمت حسینی میهمان نمود و انگشترهایی با نگینهایی از سنگ حرم حسینی زیور دستان نیازمندمان شد.
آخرین سلام همیشه تلخ است و جانکاه و تنها امید به بازگشت و تجدید دیدار تنها دلیل آرامش قلب است.
بازگشت به نجف در گرمترین روز تابستانی که بنا به اعلان استانداری آن به علت گرمای فوقالعاده هوا تمام ادارات دولتی آن تعطیل شده بود، روزی گرم و سخت را نوید میداد.
در بدو ورود به نجف، در ساحة العشرین و همجواری مرقد شهید محراب، آیتالله سید محمد باقر حکیم، میهمان روحانی فاضل و از اهالی کوی قلم شدیم که با علاقهای زاید الوصف، اهتمام بر تراث حوزه علمیه نجف داشت و دیوارهای ساختمان محل کارش، مشحون از تصاویر علما و مخطوطات اسلامی بود؛ دیداری جذاب از این حیث که بدون حمایتهای دولتی حجم قابل توجهی از اصدارات و اسناد را در حوزه تاریخ نگاری حوزه نجف گردآوری کرده بود و به نظر در نوع خودنمونه کم نظیری از یک اقدام فرهنگی بود.
بازگشت به عتبه علویه و بازدید از صحن با شکوه حضرت زهرا (س)، ما را به دارالقرآن حرم میرساند. فضایی در عین زیبایی و راستگی، از تجملات در آن پرهیز شده بود؛ فضایی که همچون دیگر اماکن و ادارات آستانهای مقدسه در عراق از بدو ورود مفروش است که شاید همین ویژگی یکی از وجوه تمایز فرهنگ سازمانی ایران و عراق باشد.
زیارت مسجد کوفه و اماکن و بقاع متبرکه شیعی آن آستان و نیز کسب اطلاع از فعالیتهای قرآنی آن حسن ختام برنامههای گروه اعزامی بود. دیگر لحظه لحظه بر جمع زائرین و مجاوران حرمها افزوده میشود و در شب جمعهای دیگر دیدار عراقیها با امام و پیشوایشان تجدید میشود. خیابانها در ازدحام خودروها، و زائران به سوی حرم مطهر علوی در حرکت هستند.
هنوز در دل سوادی یک زیارت دارم، شاید «سحرم دولت بیدار به بالین آمد»...
گروه اعزامی ایکنا به عتبات مقدسه عراق؛ محرم الحرام ۱۴۴۴ ه.ق
انتهای پیام