غلامرضا کحلکی، پژوهشگر و کارشناس روابط بینالملل، در گفتوگو با ایکنا، درباره دلایل جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه غزه گفت: بحث اصلی و مهم که از آن به منزله راهبرد یاد میشود این است که باید در هر مرحله یک ارزیابی از ظرفیتها و توانمندیهای رقبا و دشمنان داشت. یکی از دلایلی که حمله اخیر را میتوان در آن چارچوب مورد بررسی قرار داد این است که با توجه به پیشرفتها و موفقیتهای جبهه مقاومت در ارتباط با رویاروییهای نیابتی در غرب آسیا، رژیم صهیونیستی و آمریکا به دلیل عدم اطلاعات دقیق و درست از رشد و پیشرفت محورمقاومت، چنین اقداماتی را برای شناسایی ظرفیت نظامی و امنیتی جبهه مقاومت و توان و میزان تابآوری آن انجام میدهند.
وی افزود: از آنجا که جمهوری اسلامی ایران همواره اعلام حمایت همهجانبه از محور مقاومت کرده است و لذا رژیم صهیونیستی با این نوع اقدامات میخواهد میزان و حد حمایتهای جمهوری اسلامی را از متحدان خود به ویژه در شرایط فشار بینالمللی بسنجد.
کحلکی با اشاره به سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی به عنوان یکی از دلایل جنگافروزی صهیونیستها، اظهار کرد: رژیم صهیونیستی یک کشور منسجم نیست و بسیاری از کشورها آن را در حد «دوفاکتو» و در نهایت «دو ژور» شناسایی نکردند و در حقیقت عملا رژیم صهیونیستی به عنوان یک نظام خاص حاصل انباشت انسانها از اقصی نقاط دنیاست و لذا ماهیت کشور و هویت و انسجام ملی ندارد.
این تحلیلگر مسائل منطقه اظهار کرد: هر زمان که چارچوبهای چنین نظام غیر منسجمی به لرزه در میآید، نیازمند آن است که از طریقی این هویت و انسجام ملی را بازآفرینی کند. در این راستا، ایجاد بحران در خارج از مرزها، یعنی دگرسازی و غیریتسازی و برسازی دشمن یکی از راههای ایجاد این انسجام ملی است.
وی بیان کرد: در واقع جنگافروزی و ایجاد احساس خطر از دشمن بیرونی یک انسجام درونی و هویت داخلی ایجاد میکند و رژیم صهیونیستی با این بحرانسازی هم نمایش قدرت میدهد و هم یک خوراک تبلیغاتی رسانهای در سطح داخلی برای ایجاد انسجام درونی تهیه میکند.
کحلکی اظهار کرد: نکته سوم پیرامون حملات اخیر رژیم صهیونیستی این است که آنها میخواهند جبهه مقاومت بر روی یک بحران و نقطه کانونی متمرکز کند. امروز جبهه مقاومت در اقصی نقاط غرب آسیا و حتی تحولات فراتر از این منطقه در حال نقشآفرینی است. «کاستلز» در این رابطه رویکرد شبکهای و تأثیرگذاری شبکهها را مطرح میکند و با همین نگاه شبکهای است که غربیها گروههای تروریستی را در سوریه، افغانستان، لیبی، عراق و ... ایجاد کردند. جمهوری اسلامی ایران هم توانسته شبکه جبهه مقاومت را در غرب آسیا طراحی کرده و توسعه دهد و مسئله مقاومت را به یک امر نهادینه تبدیل کند.
این کارشناس مسائل منطقه تصریح کرد: رژیم صهیونیستی با این حملات میخواست با ایجاد یک کانون بحران، تمرکز محور مقاومت را بر این کانون قرار دهد و مانع از گسترش توجه این محور به هر یک از این شبکههای مقاومت در سایر نقاط شود که پاسخ سریع و کوبنده مقاومت فلسطین به این حملات و پایان سریع جنگ، این هدف صهیونیستها را ناکام گذاشت.
کحلکی درباره تأثیر این حملات صهیونیستها و قدرتنمایی گروههای مقاومت در افزایش تمایل مقابله فلسطینیهای داخل سرزمینهای اشغالی گفت: زمانی یک کنش نظامی و راهبردی میتواند اثرگذار باشد که سیاست داخلی و سیاست خارجی با هم همسو باشند که رژیم صهیونیستی فاقد این عنصر است.
وی ابراز کرد: اسرائیل به لحاظ ساختار کلان سیاسی از انسجام لازم برخوردار نیست و لذا نمیتوانست بحرانسازی اخیر را طولانیمدت ادامه دهد و همین ضعف این پیام را به گروههای مقاومت میدهد که رژیم صهیونیستی ظرفیت لازم را برای ورود به یک بحران تمامعیار ندارد و نمیتواند در یک جنگ فرسایشی وارد شود و همین عامل گروهها و جریانهای خفته را در داخل سرزمینهای اشغالی برای مقابله و عرض اندام تحریک و تشویق میکند.
کحلکی تأکید کرد: در واقع این جریانها فرصت را برای تقابل مهیا میبینند و همین امر ضعف بنیادی اسرائیل را بیش از پیش آشکار ساخته و یک وحدت حداکثری میان گروههای خارج و داخل سرزمینهای اشغالی ایجاد میکند.
وی تصریح کرد: در واقع از جمله مهمترین دلایل قبول سریع درخواست آتشبس از سوی صهیونیستها هم سرعت و شدت پاسخ متقابل گروههای مقاومت و هم نگرانی اسرائیل از گسترش دامنه مبارزه به داخل سرزمینهای اشغالی بود که این میتوانست صهیونیستها را از یکی از اهداف اصلی خود از این حملات که سرپوش نهادن بر آشفتگیها و نابسامانیهای داخلی بود، دور کرده و مشکلات داخلی آنها را تشدید کند و لذا صهیونیستها پس از سه روز از آغاز جنگ درخواست آتشبس را پذیرفتند که این نشانه یک پیروزی بزرگ برای مقاومت فلسطین هم به لحاظ قدرت بازدارندگی و هم توان تهاجمی سریع است.
گفتوگو از مجتبی برزگری
انتهای پیام