نام امام حسین(ع) با محرم پیوند خورده و جان فشانی او و یاران باوفایش، به محرم، روح و حیات دمیده است و این ماه برای شیعیان و عاشقان سید و سالار شهیدان از سال ۶۱ هجری تا به حال، ماه حزن و اندوه بوده است.
معصومه جعفری، رئیس جامعةالزهرا(س) پاکستان و مبلغ عرصه بینالملل در گفتوگو با خبرنگار ایکنا به تبیین سیره علمی و عملی حضرت سیدالشهدا(ع) پرداخته که مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا ـ وقتی میخواهیم درباره امام حسین(ع) حرف بزنیم عموماً به ده روز ابتدای محرم پرداخته میشود و از ۵۷ سال عمر ایشان قبل از آن غافلیم. امام حسین(ع) در دوران پدرشان حضرت علی(ع) چه روزگاری داشته و چگونه پدر را همراهی میکردند؟
بنده معتقدم نسبت به دوران ۵۷ ساله زندگانی امام حسین(ع) غافل نبوده و کتب زیادی در مورد ایشان به رشته تحریر درآمده است.
نقل حضور فعال ایشان در جنگ جمل و جنگ صفین نشان از توجه مورخان، ادیبان و خطبا به دوران جوانی و نوجوانی امام حسین(ع) دارد و مخصوصاً از ولادت امام حسین(ع) که فضائل حضرت را، خود رسول خدا(ع) ابراز میکردند و در دوران کودکی اشاره به عظمت، فضیلت و مقام والای امام حسین(ع) داشتند و به اینکه «سید شباب اهل الجنه» و «مصباح الهدی» میباشند تصریح داشتند، و برای بیان کردن شخصیت امام حسین(ع) قبل از واقعه عاشورا همین کافی است که رسول خدا(ص) در حدیثی میفرمایند؛ «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» که با اینکه نهضت عاشورا هنوز به وقوع نپیوسته، من رسول الله(ص) اعلام میدارم که من هم یکی از حسینیها هستم؛ لذا باید اذعان کنم که به زندگانی ۵۷ ساله حضرت پرداخته شده است، هرچند مفصل و همانند محرم سال ۶۱ هجری نیست، چرا که اوج کار و رسالت حضرت را ما در ایام محرم سال ۶۱ و روز عاشورا شاهد هستیم.
بهخاطر آن پیامی که عاشورا در دل خود دارد و قربانیهایی که سرور و سالارشهیدان در آن روز در راه خدا و دین اسلام تقدیم کرد، سدی بود در برابر موجهای انحرافی چرا که بعد از رسول خدا(ص) و شهادت امیرالمؤمنین(ع) هیچ موجی به اندازه موج عاشورا و به نظر من هیچ طوفانی به اندازه طوفان کربلا این اثر را نداشته است و پیامی با شهادت امام حسین(ع) به دنیا داده شد که خود حضرت سیدالشهدا(ع) ضامن بقای اسلام واقع شد.
ایکنا ـ علت اینکه پیامبر اسلام(ص) فرمودند؛ «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً» چیست و چرا این مسئله اینقدر مهم بوده است؟
به نظر من با گذشت ۱۴ قرن وقتی محرم میشود پرچمهای عزاداری بالا میرود، لباسهای مشکی پوشیده میشود، روضهها، هیئات عزاداری و دستهجات با یاد و نام حضرت اباعبدالله(ع) رونق میگیرند، با اینکه یک قضیهای است که قرنها پیش انجام و تمام شده است.
این همه واقعه، حادثه، رویداد و اتفاق در طول تاریخ بشر از آدم تا خاتم پیش آمده، انسانهای زیادی در تاریخ مبارزه کردند و شهید و کشته شدند، اما چرا حادثه عاشورا باید تکریم شود؟ و چگونه باید تکریم شود؟ ما باید به این ۲ سوال اساسی جواب بدهیم وقتی که به تکریم و تجلیل حادثه عاشورا با نگاه عمیق بیندیشیم میبینیم که دلیل اصلی آن تعظیم شعائر اسلامی است، خود خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم سوره حج آیه ۳۲ میفرمایند؛ «ذَلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»، چون حادثه عاشورا جزو شعائر اسلامی است، همانطوری که هر کشوری دارای پرچم و شعائری است و هر جنگی یک نشان و شعائری دارد، خدا در قرآن میفرمایند هر کسی شعائر الهی را حفظ کند این نشانه تقواست.
اسلامشناسی بدون عاشوراشناسی نمیشود
امروز هم کسی که به حج تمتع میرود، قربانی ذبح میکند، این هم نشانی از شعائر خداست؛ و یا در اعمال حج در مشعر «فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ» را داریم چرا که خود از نشانههای خداوند است. چطور مشعر نشانه خداست، شتری که برای خدا قربانی میآورند نشانه خدا میشود، دو تا کوه نشانه خدا میشود، آن وقت پسر حضرت زهرا(س) در صحرای کربلا با عزیزترین کسانش با پسر صغیرش، خونش را با لبان تشنه روی زمین بریزند، این نشانه خدا نیست؟ این مسئله آیا فراموش میشود؟
اصلاً به نظر من اسلامشناسی بدون عاشوراشناسی نمیشود و یکی از اشکالات بزرگ مستشرقین همین است که وقتی راجع به اسلام کار میکنند، اسلام را منهای مکتب عاشورا بررسی کنند، لذا گیر میکنند، اسلامشناسی بدون عاشورا، اسلامشناسی نمیشود.
تکریم عاشورا، محبت اهلبیت(ع) به دنبال دارد
دلیل دیگر شور و شعور حسینی بعد از ۱۴ قرن، افزایش محبت اهل بیت(ع) است. دومین دلیل تکریم و تجلیل از حادثه عاشورا به سفارش خود رسولالله(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده است، چرا که هر چه شعائر دینی و در اوج آن، عاشورای حسینی را تکریم و تجلیل کنیم مورد عنایت اهلبیت(ع) قرار خواهیم گرفت. چون به ما گفتند محبت اهلبیت را داشته باشید؛ «جَعَلَ اَللَّهُ أَمَاناً لِلَّذینَ آمَنُوا»، رسول خدا فرمودند؛ «أدِّبوا أولادَکُم على ثَلاثِ خِصالٍ» بچههایتان را به سه ویژگی و خصلت آموزش دهید؛«حُبِّ نَبیِّکُم»، «حُبِّ أهلِبَیتِهِ» و «قِراءةِ القرآنِ».
دلیل دیگر که به نظر من خیلی مهم است، فضیلتپذیری و دستگیری است و این موارد در واقع از دلایل تکریم و تجلیل حادثه عاشورا است که ما میخواهیم درسهایش را فرا بگیریم. عاشورا یک نمایشگاه کامل از رذایل و پستی در اردوگاه دشمن و فضائل و خوبیهای کامل در اردوگاه حسینی است. ما میخواهیم از آن درسها استفاده کنیم، درسهای عقیدتی، اخلاقی، تربیتی، عبادی، اخلاص، شجاعت، توحید، رضا و تسلیم؛ هر آنچه که در زندگی یک انسان کامل لازم است ما در حادثه عاشورا شاهدش هستیم.
حادثه عاشورا، روحیه ظلمستیزی را تقویت میکند. امام حسین(ع) شهید شدند، یزید به درک واصل شد، اما نه یزیدیها تمام شدنی هستند و نه راه حسین پایانپذیر است. ما باید روحیه ظلمستیزی را زنده نگه داریم، میخواهیم بگوییم اگر امام حسینی بود و شهید شد اما راه و نام حسین(ع) ماند.
توجه به قرآن و عترت باهم
یکی از سوالات یا شبهاتی که وجود دارد این است که در حدیث ثقلین پیامبر اکرم(ص)، دو چیز گرانبها یعنی «قرآن» و «عترت» را نزد ما قرار دادند، اما این سوال زیاد مطرح میشود که شیعیان به اهلبیت(ع) خیلی وابستهاند و به قرآن چندان اهمیت نمیدهند، در حالیکه این بدعت و خدعه دشمنان اسلام و تشیع است که در ایام محرم و صفر به جهت شور وشعور حسینی در میان مسلمانان جهان حتی غیرمسلمانان نمایان میگردد، مطرح میشود، لذا مردم باید با بصیرتی که دارند نسبت به این شبهات و فریب کاریها اقدامات لازم را انجام دهند، کما اینکه در روزها و ایام خاص مراسمات جزءخوانی و مفاهیم قرآن کریم را با شکوه بیشتری برپا کنند. رابطه امام حسین(ع) با قرآن، از مباحثی است که کمتر در آن کار شده، اینکه اباعبدالله در نهضت عاشورا و قبل از آن به چه آیاتی از قرآن استشهاد کرده و چه آیاتی از قرآن را تفسیر و در پاسخ به شبهاتی که مطرح شده چه آیاتی را مطرح کردهاند، مهم است. خیلی لازم است دنیا بدانند که بین قرآن ناطق و قرآن صامت یک رابطه خاصی است.
قرآن کریم و امام حسین(ع) هر دو صدق و حجت الهی هستند. امام حسین(ع) نور الارض است، قرآن کریم هم نوری است که خداوند برای هدایت انسانها فرستاده؛ «هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» هدایت برای متقین است. امام حسین(ع) هم مصباحالهدی است. هر دو جاوید و زنده هستند، قرآن بعد از گذشت این همه سال از نزولش همچنان شورانگیز است، یاد اباعبدالله الحسین(ع) هم بعد از نزدیک ۱۴ قرن از قیامش، همچنان شورانگیز باقی مانده است، قرآن زندهکننده و احیاگر است، اباعبدالله(ع) هم احیاگر و زندهکننده است، قرآن کریم را شما هرچه بخوانید خسته نمیشوید، اباعبدالله(ع) هم هرچه از نهضتش میگذرد احساس خستگی نمیکنید، بنابراین تشابهات زیادی وجود دارد و خیلی خوب است که اهل منبر رابطه بین اباعبدالله(ع) و قرآن را بررسی کنند.
ایکنا ـ از نگاه شما پیام و هدف اصلی عاشورا چیست؟ آیا این پیام فقط مختص سال ۶۱ هجری بود؟
اهداف عاشورا را ما نمیتوانیم در پاسخ به یک سوال جواب بدهیم، اما آن اهداف اصلی که به نظر بنده باید مطرح کرد و اشاره شود، قبل از همه افشای چهره واقعی بنیامیه بود «وَ عَلَى الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ»، زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید بشود باید با اسلام خداحافظی کرد این را خود امام حسین(ع) فرموده لذا این به نظر من این یکی از اهداف اصلی بوده و امام حسین(ع)، تصریح کردند با وجود حکومتی که یزید در رأس آن باشد، دیگر امیدی به بقای دین خدا نمیرود، پس از کلام خود امام(ع) برداشت میشود که باید در برابر این خاندان فاسد قیام کرد، آن هم با افشای چهره واقعیشان و دومین هدف، احیای سنت پیامبر(ص) است که در نامهای که امام حسین(ع) به جمعی از بزرگان بصره نوشتند، هدف از قیام بر ضد حکومت یزید را احیای سنت پیامبر(ص) بیان میفرمایند؛ «وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ، فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَت» که من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم، چرا که این گروه سنت پیامبر(ص) را از بین برده است و هدف سوم، مبارزه با بدعتهاست.
هدف چهارم، مبارزه با فساد آشکار. در جامعهای که فساد آشکار باشد، باید علیه آن قیام کرد، هدف پنجم، احیای حدود الهی است و هدف ششم، مبارزه با اسراف و اتلافکنندگان بیت المال مسلمین است. چون در مسیر کربلا که با فرزدق ملاقات میکنند از خلافکاریهای حاکمان شام و قیام برای نصرت خدا سخن میگویند، امام حسین(ع) میفرمایند؛ «ای فرزدق اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند و حدود الهی را از میان بردند و داراییهای فقیران، بیچارگان را ویژه خود ساختند، من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم تا آیین خدا پیروز و برتر بشود» و هدف هفتم، عمل به حق و مبارزه با باطل، که در خطبهها هم امام حسین(ع) به آن اشاره داشتند.
گفتوگو از اکبر پوستچیان
انتهای پیام