به گزارش ایکنا، مختار شیخحسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، سوم آذرماه در نشست علمی «مطالعات بینرشتهای معاصر در جهان غرب و عرب» گفت: ما اشتراکات فرهنگی و مسائل و تراث مشترکی با دنیای عرب داریم و نمیتوانیم نسبت به آن بیتفاوت باشیم و زمینه مشترک تمدنی و فرهنگی ما در فضایی قرار داده که ظرفیتهای همگرایانه بالایی داریم، البته در عین حال رقابتها و چالشهایی هم وجود دارد.
وی افزود: مهمترین مشکل، بحران گفتوگوست، زیرا مسیر گفتوگوی ما با حوزه عربی شکل نگرفته و اگر هم هست کارویژههای آن عملیاتی نشده است؛ ما با زبان فلسفه و امنیت و سیاسی با اعراب حرف زدهایم ولی خروجی مناسبی نداشته است، لذا بحران گفتوگو مهمترین مسئله ما با دنیای عرب است.
شیخحسینی بیان کرد: تاکنون مسئلهای از علوم انسانی را در جمهوری اسلامی نیافتهام که در دنیای عرب طرح نشده باشد و تبار کلانپروژههایی چون اسلامیسازی علوم انسانی و مطالعات بینرشتهای از دنیای عرب است از این رو ما نباید فرصت گفتوگو با اعراب را در همه حوزهها از جمله حوزه علوم انسانی از دست دهیم؛ اگر آنها مسیر درستی در این پروژهها رفتهاند تقویت کنیم و اگر خیر اصلاح کنیم.
شیخحسینی با بیان اینکه البته دنیای اعراب هم به خصوص بعد از انقلاب اسلامس، تصویر روشنی از گفتوگو با ما ندارند، تصریح کرد: الان بحثی که در مورد حجاب در کشور رخ داده در ابتدای قرن 20 در مصر هم رخ داد و شاید خوانش تحولات آن دوره مصر میتواند در اتخاذ راهبردها به ما کمک کند یا پروژه روشنفکری دنیای عرب که افرادی مانند جابری و ابوزید و ... به آن پرداختهاند، تاثیر زیادی بر ایران داشت و ما آثار آنها را ترجمه کردیم؛ حال جای این پرسش وجود دارد که آیا روشنفکران دینی ما حرفی بیش از آنچه اندیشمندان عرب مطرح کردهاند، گفتهاند؟ و پاسخی که اسلامگرایان در ایران دادند هم احتمالاً چیزی بیش از آن نیست که برخی اندیشمندان عرب به آن پاسخ دادند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: کارهایی که در این چهل سال در ایران شده در خیلی از بخشهایی از جهان اسلام خریدار دارد، البته با این حال متاسفانه اعراب هم از فرصت گفتوگو با اندیشمندان ایرانی غافل هستند.
شیخحسینی بیان کرد: ما کل هویتی به نام جهان اسلام نداریم، یعنی اگر در جنوب شرق آسیا و شبه قاره و حتی در ایران به جوانی بگوییم شما عضوی از جهان اسلام هستی به نظر میرسد تعلق هویتی چندانی حس نکند، ولی برعکس میتوان مدعی شد ما در جهان عرب با کل فرهنگی خودآگاه روبرو هستیم و در لبنان، عراق و سوریه و الجزایر و ... مردم نوعی احساس تعلقی به عربیت خود دارند.
وی تاکید کرد: یکی از مراکز نظرسنجی در قطر یک نظرسنجیای را منتشر کرده است؛ پرسشهای این نظرسنجی این بوده است که یک، مردم در جهان عرب یک امت واحد هستند، هر چند که مرزهای جغرافیایی بین آنها جدایی ایجاد کرده است؛ دو، ما در دنیای عرب یک امت واحد هستیم، ولی هر شهر و ملتی ویژگی خاص خود را دارد؛ سوم، مردم در جهان عرب شعوب مختلف هستند و ارتباطی با هم ندارند و گزینه آخر هیچکدام، نتیجه نظرسنجی این است که این افراد گفتهاند 81 درصد مردم عربی، خودشان را امت واحده میدانند. هم اکنون 22 کشور عربی با جمعیت 500 میلیونی وجود دارند و فضای فرهنگی نسبتاً مشترکی بین آنها وجود دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به مفهوم معاصر و معاصرت با بیان اینکه ما خیلی راحت واژهها را به جای هم به کار میبریم، مثلا سلفیت را برای همه معتقدان بازگشت به سنت به کار میبریم در حالی که این طور نیست، اظهار کرد: برخی یک تاریخ کمی را برای دوره معاصر در دنیای عرب در نظر میگیرند و برخی نظریات دیگری دارند؛ گروهی معتقدند با حمله ناپلئون به مصر دوره معاصر در جهان عرب آغاز شد، به عقیده اینها حمله ناپلئون به مصر صرفا نظامی نبود و حمله فرهنگی هم شد و ایجاد اولین چاپخانه و نشر مجلات به زبان فرانسوی و ایجاد معماری فرانسوی در برخی محلات قاهره از پیامدهای آن بود.
شیخحسینی تصریح کرد: گروه دیگری هم گفتهاند شروع دوره معاصر نتیجه فعالیت سیدجمالالدین اسدآبادی بوده است؛ مالک بن نبی از تمدنپژوهان برجسته معاصر در جهان عرب معتقد است که سیدجمال قهرمان اسطورهای جهان اسلام است که حرکت اصلاحی را شروع کرد.
شیخ حسینی تصریح کرد: متاسفانه درک زیاد تاریخی، جغرافیایی، جریانی و جنبشهای سیاسی و اجتماعی از دنیای عرب نداریم در حالی که به خصوص توجه به تاریخ معاصر آنها میتواند کمک زیادی به شناخت ما کند.
وی ادامه داد: البته همانطور که گفته شد در مورد واژه معاصرت نظرهای مختلفی وجود دارد از جمله یکی از اندیشمندان عربی، دوره ابنخلدون به بعد را دوره معاصرت میداند و بر این باور است پرسشهایی که او داشته شروع دوره معاصرت بوده است. البته دیدگاه دیگر این است که جهان عرب در قرن 17 به صورت خودجوش به این نتیجه رسید که مشکلاتی وجود دارد، لذا فضایی ترسیم کردند تا با تکیه بر توان خودشان دنبال راه حل باشند و براساس باور برخی اندیشمندان عرب مانند محمودمحمد چاکر، حمله ناپلئون برای آن اتفاق افتاد که این تحولات از درون جهان عرب رخ ندهد.
شیخحسینی بیان کرد: مقطع دیگر برای دوران معاصر در نظریه اندیشمندان عرب، سال 1924 است، در این سال اتفاق وحشتناک هویتی رخ داد و آن القای حکومت عثمانی بود، زیرا خلافت همیشه در جهان عرب، عنصری هویتبخش بوده است و ناگهان فروریخت بدون اینکه جایگزینی داشته باشد به همین جهت اگر امروز هم برخی مانند، داعش مدعی خلافت هستند و برخی به آنها میپیوندند جای تعجب ندارد، زیرا خلافت مؤلفه کلیدی در دنیای عرب بوده است.
وی ادامه داد: دیدگاه کسانی مانند حسن البناء، پروژه رشیدرضا و الازهر و برگزاری کنفرانس خلافت نشان میدهد، القای خلافت، دنیای عرب را وارد بحران معاصر کرد. یک دانشجویی در غزه در پایاننامه خود آورده است که مشکلات ما در جهان عرب با غروب خورشید خلافت آغاز شد که ایجاد اسرائیل و .. از تبعات آن بوده است و هنوز هم صورتبندی جدید و بدیلی برای آن پیدا نکردهاند.
شیخحسینی تصریح کرد: با حمله ناپلئون بحران دوگانهها در جهان عرب شروع شد، مثلا دوگانه دولت ملی و حق مشارکت در قدرت و تفکیک قوا و به دنبال آن، دائما این پرسش در دنیای عرب وجود داشت که چرا ما عقبمانده هستیم؟ به لحاظ تاریخی در نیمه دوم قرن 19 همه به این نتیجه رسیدند که ما چرا عقبگرد داریم؟
شیخحسینی اظهار کرد: بحران هویت به دنبال این پرسش شکل گرفت، و چند کلانپروژه برای پاسخ به این پرسش ایجاد شد؛ یک جریان گفته است، ای انسان مسلمان تو عقب افتادی چون به اسلام اولیه عمل نکردی و اگر به دوره سلف برگردیم مشکلات حل خواهد شد؛ جریان سلفیه از همین تفکر آغاز شد؛ جریان دیگری گفت که اگر متجدد شویم و رو به سوی تمدن جدید بیاوریم ما هم متمدن خواهیم شد که اینها هم خودشان چند جریان شدند و جریان سوم، اجتهادی نوگراست که با کسانی چون خیرالدین تونسی آغاز و تداوم یافت و به سیدجمال رسید؛ این خط میانه تلاش کرد تا همزیستی بین جریان تجدد و سلف ایجاد کند، لذا مکانیزم آن اجتهادی است.
وی افزود: البته بعد از محمد عبده اتفاقات عجیبی رخ داد؛ او دو طیف شاگرد داشت، گروهی به سمت سلفیه رفتند و در واقع رشیدرضا، پروژه نوگرایی را به سمت سلفیه پیش برد و شاگردان دیگری از محمد عبده به سمت تجدد رفتند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: مهمترین عنصر هویتی در جهان اسلام مبتنی بر تقسیمبندیهایی چون سلفی و ضد سلفی و ... است و تقسیمبندیهای مذهبی و کلامی مانند زیدیه و ما تریدی و ... اثربخشی چندانی ندارند به همین دلیل اگر کسی سلفی باشد، معلوم است کنش سیاسی و اجتماعی او هم چیست.
انتهای پیام