به گزارش ایکنا به نقل از پایگاه خبری آستان مقدس، شیخ عبدالله اللطیف بغدادی در بخشی از کتاب خود با عنوان «قبس من القرآن في صفات الرسول الأعظم (ص) به موضوع بشارت آمدن حضرت خاتم النبیین و سید المرسلین محمد مصطفی(ص) پرداخته است.
خداوند در آیه 157 سوره اعراف میفرماید: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ»(همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده، كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مىيابند پيروى مىكنند).
این آیه بیانگر آن است که نام پیامبر(ص) و وصف او و بشارت به نبوت و رسالتش از جانب خداوند متعال در تورات موسی(ع) و انجیل حضرت عیسی(ع) نوشته شده است، اهل کتاب از یهودیان و مسیحیان با توجه به آنچه در تورات و انجیل آمده به این موضوع واقف هستند.
این یکی از بزرگترین دلایل اثبات نبوت پیامبر اعظم و صدق رسالت اوست، زیرا اگر نام او و صفات او در دو کتاب یاد شده نوشته نمیشد، یهودیان و مسیحیان نمیپذیرفتند که آن نفر، حضرت محمد(ص) خاتم النبیین است. پس بايد اين باشد كه اين در دو كتاب تورات و انجيل به طور روشن نوشته شود که به وسیله آن حجت بر آنها ثابت میشود.
از این رو بشارت بعثت رسول اکرم(ص) به شکل متواتر از پیامبران، انبیا، اولیاء و اوصیاء، احبار، راهبان، حکما و علما از زمان موسی(ع) تا زمان تولد حضرت محمد(ص) و پس از ولادت ایشان نقل شده است.
شیخ الکلینی در (الکافی) از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت میکند که فرمود: وقتی تورات بر موسی نازل شد، محمد(ص) را بشارت داد. ... سپس پیامبران دیگر نازل شدند و بشارت او را دادند تا اینکه خداوند مسیح عیسی بن مریم را فرستاد، پس او نیز محمد(ص) را بر او و خاندانش بشارت داد.
از همین روست که خداوند در آیه 6 سوره صف میفرماید: «الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ» (یعنی یهودیان و مسیحیان محمد را با نام و صفت او در تورات و انجیل به شکل مکتوب مییابند). همان طور که در قرآن کریم آیه 6 سوره الصف، حضرت عیسی نیز بشارت رسول اکرم(ص) را میدهد و میگوید: «وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ »(و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارتگرم، پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است.)
بیایید از آنچه این آیه شریفه از سوره صف به ما خبر میدهد، درس بگیریم که در آن حضرت عیسی(ع) به بنی اسرائیل گفت و به آنها تأکید کرد که پیامبر خداست و نگفت که خودش خداست یا پسر خداست، زیرا مرتبه خدا بسیار بالاتر از آن است بلکه او خدا را یگانه میداند و خود را فرستادهای از جانب خدا معرفی میکند.
این نکته اول اما نکته دوم اینکه عیسی به حقانیت توارتی که در بین مردم است، ایمان دارد، یعنی به نبوت موسی و رسالت قبلی او و نزول کتاب آسمانی بر او از جانب خداوند متعال که همان تورات است، ایمان دارد.
سوم اینکه عیسی بشارت آمدن پیامبری بعد از خود را میدهد که نامش احمد است و همانا حضرت محمد(ص) است؛ همان طور که پیامبر اعظم، خود فرمودند : «إن لي أسماء أنا أحمد وأنا محمد، وأنا الماحي يمحو الله فيَّ الكفر، وأنا الحاشر الذي يحشر الناس على قدمي، وأنا العاقب الذي ليس بعدي نبي».
پس احمد از اسماء مبارک پیامبر اکرم(ص) است و از آن جهت احمد نامیده شده است که خداوند متعال را بیشتر از دیگران ستایش میکند و همچنین به دلیل اخلاق و فضایلش بیش از دیگران ستوده میشود.
حسان بن ثبات، از بزرگترین شاعران عرب قبل و آغاز ظهور اسلام میگوید:
صلى الإله ومن يحف بعرشه
والطيبون على المبارك أحمد
بنابراین از معنای آیه شریف 6 سوره صف میتوان نتیجه گرفت که انبیاء و رسولان مانند حلقههای به هم پیوسته هستند که تسلیم یکدیگر بوده و یکدیگر را تأیید و حمایت میکردند و هر پیامبری که میآمد پیامبر قبل از خود را تصدیق میکرد و پیامبر قبلی بشارت پیامبر بعدی را میداد در واقع، آنها حلقههای پیوند خوردهای هستند که مانند زنجیری ممتد و بلند از آسمان به زمین میرسد.
این تصویر مناسب از حکمت خداوند متعال برای بندگانش است که زمین را از رسولان خود خالی نکرد تا حجت و راهنمایی برای آنها باشد؛ یعنی رویکرد خداوند از اساس یکی است و تنها با توجه به آمادگی، نیاز و انرژی بشر به اشکال مختلف آنها را به راه راست هدایت کرده است تا زمانی که به مرحله بلوغ ذهنی و عاطفی برسند تا آخرین حلقه با کاملترین شکل ذهن بلوغ یافته بر اساس تجربیات پیشین را خطاب قرار دهد.
اما بشر با پیروی از امیال و تکبر آنان بر حق همواره در انکار و سرپیچی از پیامبران و رسولان و حجتهای هدایت اصرار میورزید. خداوند متعال در آیه 87 سوره بقره میفرماید :«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنفُسُكُمْ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ»(و ما به موسی کتاب تورات عطا کردیم و از پی او پیغمبران فرستادیم و عیسی پسر مریم را به معجزات و ادلّه روشن، حجتها دادیم و او را به واسطه روح القدس توانایی بخشیدیم. آیا هر پیغمبری که از جانب خدا اوامری بر خلاف هوای نفس شما آرد گردنفرازی و سرپیچی نموده و (از راه حسد) گروهی را تکذیب کرده و جمعی را به قتل میرسانید؟!)
خداوند سپس در دو آیه 88 و 89 سوره بقره میفرماید: «وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمْ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ (88) وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»(گفتند: دلهای ما در غلاف و پوشش است [به این علتْ کلام تو را نمی فهمیم، ولی چنین نیست که میگویند] بلکه خدا به سبب کفرشان آنان را از رحمتش دور کرده [در نتیجه از پذیرفتن اسلام خودداری میکنند] پس اندکی ایمان میآورند.(88)
(و هنگامی که برای آنان از سوی خدا کتابی [چون قرآن] آمد که تصدیق کننده توراتی است که با آنان است، و همواره پیش از نزولش به خودشان [در سایه ایمان به آن] مژده پیروزی بر کافران میدادند، پس [با این وصف] زمانی که قرآن [که پیش از نزولش آن را با پیشگویی تورات میشناختند] نزد آنان آمد، به آن کافر شدند؛ پس لعنت خدا بر کافران باد.) (۸۹)
آری زمانی که قرآن که پیش از نزولش آن را با پیشگویی تورات میشناختند، نزد آنان آمد، به آن کافر شدند و جز اندکی به آن ایمان نیاوردند.
این در حالی است که بشارت پیامبر اعظم(ص) را نه تنها حضرت عیسی(ع) بلکه انبیاء و فرستادگانی که نسلها قبل از حضرت عیسی(ع) بودهاند، آن را ابلاغ کردند و این موضوع به وسيله كتب وحی كه قرنها پيش از محمد(ص) نازل شده بود ثابت شده است، چنانكه اين را از آيه مورد بحث آموختيم که (الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ)؛ همان طور که از آیه (وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ) متوجه شدیم.
از این گذشته، انکار نبوت حضرت محمد(ص) از سوی یهودیان و مسیحیان انکار موسی(ع) و پیامبران و فرستادگانی است که پس از او آمدهاند و ایمان به او ایمان به همه آنها است. هنگامی که صفات اثبات شده او را در تورات و انجیل یافتند و خواندند همان طور که تاریخ آن را برای ما نقل میکند و در روایات از طریقت علمای مسلمان و غیرمسلمان آمده است.
در اینجا به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم: از بین روایات فراوان که از اهل بیت(ع) نقل شده است که شیخ صدوق از امام موسی بن جعفر(ع) و ایشان از پدرانش و پدرانش از امیرالمومنین(ع) نقل کردند و حاکم بیهقی در الدلائل آن را روایت کرده است و السیوطی در الدر المنثور از آن دو نقل کرده است که علی(ع) فرمود: یک یهودى از رسول خدا(ص) چند دینار طلب داشت و آنها را مطالبه کرد. حضرت فرمود: اى مرد یهودى! فعلًا چیزى ندارم که بدهم. او گفت: اى محمّد! رهایت نمىکنم تا طلبم را بپردازى. رسول خدا فرمود: پس، من هم با تو مىنشینم. حضرت در کنار او آن قدر نشست که در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را خواند.
اصحاب رسول خدا(ص) آن مرد را تهدید مىکردند. پیامبر به آنان فرمود: با او چه مىکنید؟! عرض کردند: اى رسول خدا! یک یهودى شما را نگه دارد؟! فرمود: پروردگارم مرا مبعوث نکرده تا به ذمی و غیر ذمی ستم کنم.
چون روز شد مرد یهودى اسلام آورد و دانست نشانههایی که از او در تورات آمده درست است. (بحار الأنوار: ۱۶/ ۲۱۶/ ۵)
روایت طولانی مسلمان شدن سلمان فارسی را از جمله بشارات علمای اهل کتاب به پیامبری خاتم النبیین حضرت محمد مصطفی(ص) میدانند.
بر اساس روایتی که از سیره ابنهشام -قدیمیترین منبع تاریخی- بیان میشود، یکی از استادان سلمان که از جمله راهبان مسیحیت به شمار میرفته سن زیادی داشته و بیمار بوده است. این راهب هنگام مرگ در خصوص پیامبر خاتم(ص) به سلمان فارسی بشارت داده است و بنابراین با بشارت دادن موعود حضرت مسیح(ع) بیان کرد که در حال حاضر زمان ظهور این پیامبر فرارسیده و این ظهور در نواحی حجاز رخ میدهد، بر این اساس برو و این موعود را پیدا کرده و به او ایمان بیاور و سلام من را به او برسان.
سلمان فارسی میگوید که استاد او، علائم و ویژگیهای پیامبر خاتم(ص) را نیز بر اساس کتابات عهدین بیان کرده و به این ترتیب سلمان پس از درگذشت استاد خود شامات را ترک کرده و به منطقه حجاز میرود و متوجه میشود که شخصی در مدینه ادعای پیامبری کرده است. سپس با جستوجو ویژگیهایی که استاد ایشان درباره پیامبر(ص) بیان کردهاند، این ویژگیها را در حضرت محمد(ص) پیدا میکند.
سلمان تأکید کرد که پیامبر اکرم(ص) با وجود اینکه حاکم مدینه است، اما آداب و رسوم و تکبر پادشاهی ندارد. به علاوه اخلاق متواضعانه، ادب و محبت زیادی دارد. به این ترتیب سلمان محققانه و روشنفکرانه به اسلام روی میآورد و میگوید که ابتدا چندین سؤال که شامل امور غیبی میشده است، از پیامبر(ص) پرسیده و حضرت محمد(ص) تمام این پرسشها را پاسخ دادند.
سلمان افزود: سپس با توجه به اینکه شنیده بودم پیامبر صدقه نمیپذیرند، صدقهای آوردم، اما پیامبر(ص) آن را نپدیرفت. روز بعد غذایی را تحت عنوان هدیه آوردم و پیامبر این هدیه را قبول کردند. روز دیگری آمدم تا خال بزرگ شانه راست پیامبر را به عنوان نشانهای از پیامبر خاتم و در موقعیت مناسبی ببینم.
بنابراین با یافتن ویژگیها به حضرت محمد(ص) ایمان آورده و به این ترتیب پس از مسلمان شدن و به توصیه پیامبر خود را «سلمان» مینامد. پس از آن خود را «عبدالله» و «سلمان» میخواند و در شمار فرهیختهترین افراد در جنبههای زهد، عبادت و تقوا و همچنین فضیلتهای علمی و عملی قرار میگیرد و تا آخر عمر _ سالهای ۳۲ یا ۳۳ هجری قمری _ از جمله بزرگترین صحابه پیامبر و امیرالمؤمنین محسوب میشود.
همچنین روایت است که یهودیان مدینه میدانستند که زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرا رسیده است و ادعا میکردند که آن حضرت یکی از آنان است و اعراب را به آن تهدید میکردند اما خداوند متعال تصریح کرد که آنها محمد(ص) را به صفاتش که در کتبشان ذکر شده است، میشناسند همان طور که پسرانشان را میشناسند، اما پس از ظهور پیامبر، چون برایشان روشن شد که او از عرب است پس نبوت او را انکار کردند.
ترجمه: الهام مؤذنی
انتهای پیام