«ممنوع‌الخروج» مجوز ورود به کتابفروشی‌ها را گرفت
کد خبر: 4136714
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۹

«ممنوع‌الخروج» مجوز ورود به کتابفروشی‌ها را گرفت

کتاب «ممنوع‌الخروج»؛ روایت پُرفراز و فرود اعزام یک مدافع حرم از سوی انتشارات راه یار منتشر و راهی کتابفروشی‌ها شد.

کتاب «ممنوع‌الخروج» منتشر شد

به گزارش ایکنا، انتشارات راه یار، روایت پرفراز و فرود اعزام یک مدافع حرم را در کتاب «ممنوع‌الخروج» به قلم محمد حکم‌آبادی، چاپ و روانه بازار نشر کرد.

شجره مدافعان حرم، درختی است که ریشه آن را انقلاب اسلامی و تنه آن‌ را سلیمانی‌ها و همدانی‌ها و شاطری‌ها تشکیل داده‌اند. این درخت امروز تنومند شده؛ پر از میوه‌های ریز و درشت، پر از شاخه‌، پر از ساقه و گره و جوانه، پر از برگ. همه‌ دست هم را گرفته‌اند تا این شجره، سرسبز و سرپا باشد.

هر برگ روایتی دارد: یکی تلخ، یکی شیرین. گاهی بغضشان فریاد می‌شود و گاهی سرپوشیده می‌میرد؛ روزی دسته‌جمعی می‌خندند، شبی با دل‌واپسی گریه می‌کنند؛ در عملیاتی حماسه‌ساز می‌شوند و در کمینی گرفتار؛ یکی پشت دوشکا ایستاده، یکی پای دیگ ناهار؛ یکی پشت ضدهوایی نشسته، یکی پشت وانت آب‌رسانی. هرکدام روایتی دارد؛ هم آن‌که شهید یا اسیر شده، هم آن‌ چشم‌انتظاری که برای دفاع از حرم ثبت‌نام کرده و هنوز روی نیمکت ذخیره، منتظر خبر اعزام است. هر روایتی بالا و پایین خودش را دارد و کنار هم تصویر کاملی از پازل را به رخ می‌کشند.

«ممنوع‌الخروج» تکه‌ای از این پازل هزارتکه ‌است؛ تکه‌ای که تلاش کردیم غبار رویش را بتکانیم؛ تکه‌ای که قصه جنگ را روایت می‌کند؛ جنگ جوانی ۲۷ساله با ناامیدی و خستگی و بلاتکلیفی، برای رسیدن به سوریه و دفاع از حرم؛ جنگی که فیل‌افکن است و می‌تواند هرکسی را از پای دربیاورد. کافی است کمی سستی کند...»

در برشی از این کتاب می‌خوانیم:

«یکی‌یکی اسم‌ها را می‌خواندند تا از گیت رد شویم. توی دلم مداحی نریمانی را می‌خواندم: «منم باید برم، آره برم سرم بره / نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره... .» گاهی هم ذکر می‌گفتم؛ مخصوصاً «یا زینب». اسمم را صدا کردند تا وارد گیت شوم و تمام. گذرنامه‌ام را تحویل دادم تا پلیس گذرنامه مهر خروج از کشور را بکوبد. گذر را برد زیر نور قرمز اسکنر، مهر را آورد بالا که بکوبد توی گذرنامه؛ اما انگار چیزی گفت. گوش تیز کردم و سرم را بردم جلو.

_ آقای سجادی با شمام.

_ در خدمتم.

_ نمی‌تونی بری برادر. برگرد.

آب دهانم را قورت دادم و سرم را تکان دادم.

_ نمی‌تونم برم؟! برای چی؟!

_ ممنوع‌الخروجی.

_ من ممنوع‌الخروجم؟ من همه کارهام درسته آقا! ممنوع‌الخروجی برای چی؟ یه بار دیگه بزن.»

بنابرین گزارش، کتاب «ممنوع الخروج»؛ روایت پرفراز و فرود اعزام یک مدافع حرم با تحقیق اسماعیل هاشم‌آبادی و تدوین محمد حکم‌آبادی است که در 216 صفحه، با شمارگان هزار نسخه و بهای 65 هزار تومان به همت انتشارات راه یار منتشر شده است.

علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را علاوه بر کتابفروشی‌ها، از سایت یا صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir تهیه کنند.

انتهای پیام
captcha