هنر «عمان سامانی» انتقال باطن کربلا به ساحت فهم عقلانی است
کد خبر: 4158073
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۰

هنر «عمان سامانی» انتقال باطن کربلا به ساحت فهم عقلانی است

قائم‌مقام مرکز تخصصی امام خامنه‌ای گفت: «عمان سامانی» با کلان‌نگری عقلانیِ شهودی بدون جزئی‌نگری، باطن کربلا را فهم کرده و با قدرت فهم عرفانی‌اش از باطن کربلا توانسته است معارف را در قالب شعر به ساحت ظاهری و فهم عقلانی بیاورد و به ما ارائه دهد.

عبدالله کیوانی، استاد سطح عالی حوزه

به گزارش ایکنا از چهارمحال‌وبختیاری، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله کیوانی هفشجانی، قائم‌مقام مرکز تخصصی امام خامنه‌ای روز گذشته، سوم مردادماه در آیین نکوداشت «عمان سامانی» در دانشگاه شهرکرد با طرح این پرسش که روایت دلی عمان سامانی با عنوان گنجینة‌الاسرار بر چه مبنا و اساسی در اندیشه شیعی شکل گرفته است؟ اظهار کرد: پیش از پاسخ به این پرسش ابتدا باید مشخص شود که انسان چگونه موجودی است و چه تفاوتی با دیگر موجودات دارد و عمان چگونه از عوالم مختلف انسان به‌عنوان موجود جامع، روایت‌گری می‌کند. 

وی با ذکر اینکه عمان سامانی در دیوان گنجینة‌الاسرار به شعور باطنی دست یافته است، ادامه داد: عمان همچنین در قالب شور، این شعور باطنی را می‌پروراند و سپس، به‌عنوان یک شاعر آن‌را در الفاظ توزیع می‌کند و در نهایت، در قالب شعر ارائه می‌دهد.

ردیابی شعور و شور در اشعار عرفانی

کیوانی با تأکید بر اینکه شعور، شور، شاعر و شعر چهار عنصر در هم‌تنیده در دیوان‌های عرفانی از جمله گنجینة‌الاسرار بوده و از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند، گفت: برای نشان دادن قدرت معرفتی باطنی عمان، در وهله نخست باید دانست که براساس نگاه توحیدی، تمامی موجودات امکانی عالم از خدا هستند و به سوی او باز می‌گردند اما تفاوت انسان با سایر موجودات این است که انسان اولین صادر و آخرین راجع است یعنی نه قبل از انسان و نه همراه او، هیچ موجودی از خالق یکتا صادر نشده و به‌علاوه، هیچ موجودی بعد از انسان یا همراه او، رجوع و بازگشت به خالق هستی نمی‌کند. 

استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در بیان چرایی اولین صادر و آخرین راجع بودن انسان، توضیح داد: موجودات عالم یا مجرد تام یا مادی و یا انسان هستند که انسان آمیزه‌ای از مجرد و تام است؛ موجودات مادی عبارت از جماد و نبات و حیوان است که فقط سیر خودش را دارد یعنی اگر از نقطه صفر شروع کند، دیگر صعود به بالاتر از طبیعت ندارد و از نیمه راه بالاتر نمی‌تواند برود؛ همچنین موجودات مجرد تام مانند ملائکه و فرشتگان که مدبرات امر الهی هستند، از نیمه راه سیر الی‌الله را شروع می‌کنند یعنی اولاً در طبیعت وجود ندارند و نیز، به نقطه پایانی اصلی ورود پیدا نمی‌کنند.

کیوانی انسان را تنها موجودی دانست که از صفر شروع می‌کند و می‌تواند به ۱۰۰ در سیر الی‌الله برسد و تصریح کرد: عظمت انسان آنجاست که خداوند در موردش می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» (تین/۴ و ۵). البته باید تأکید کنم که همه موجودات هم صادر من الله و هم راجع الی‌الله هستند اما صدور و رجوع انسان خاص و بی‌همتاست.

وی تأکید کرد: در حضرات پنجگانه الهی، انسان جامعِ عوالم لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت است که از همه این عوالم سیر داده شده و پایین آمده و اکنون با اختیار خودش می‌تواند قوس صعود را طی کند و از تبتل تا مقامات فنا پله پله تا ملاقات خدا را طی طریق کند. 

وجوه تمایز انسان با موجودات عالم

کیوانی با تأکید بر وجه تمایز دیگر انسان با سایر موجودات، گفت: انسان از حیث دشمن‌داری با سایر موجودات عالم متفاوت است، ماسوای انسان یا دشمن ندارند یا فقط دشمن بیرونی دارند، فرشتگان دشمن ندارند و دشمنان و موانع جمادات، نباتات و حیوانات نیز بیرونی است. انسان اما هم دشمن درونی و هم بیرونی دارد.

وی افزود: انسان به علت این قسم دشمن‌داری خاص، دست به عمل «مجاهده» می‌زند که هیچ موجود دیگری در عالم نمی‌تواند به آن اقدام کند، در این مجاهده و تقابل با دشمنان درونی و بیرونی، انسان اگر بر دشمن درون خود غلبه یابد و پیروز شود، مطیع و عبد خدا خواهد بود و در نگاه عرفانی به عالم، تقابل درونی انسان میان عقل و قلب آغاز می‌شود که به تعبیر علامه جوادی آملی تقابل دو خیر است و نه نقابل خیر و شر. 

کیوانی تصریح کرد: عقل در وادی فهم مؤمنانه از عوالم بالا و پایین سیر می‌کند و با اصطلاحات به فهم مفهومی و فهم حقیقت عالم می‌پردازد، قلب اما در وادی فهم عينی و شهودی عالم است که در اینجا تقابل تعابیری همچون فهم مفهومی و فهم مشهودی، فهم عقل نظری و فهم عقل عملی، فهم عقل و فهم قلب یا فهم نظر و فهم عمل حقیقی موضوعیت پیدا می‌کند.

این استاد حوزه علمیه قم تأکيد کرد: پرسش اینجاست که اگر بخواهیم به فهم باطنی عالم برسیم و عوالم باطنی عالم را شهود کنیم آیا باید عقل را کنار بگذاریم یا در کنار قلب قرار دهیم یا آنکه به کمک عقل بیاوریم که این پرسش‌ها خاستگاه سه نظریه در باب جمع عقل و قلب است. بسیاری از بزرگان می‌گویند اگر بخواهیم قلب را درک کنیم و بفهمیم، باید از عقل عبور کنیم زیرا عقل مفهوم و قلب مشهود است و مفهوم را به مشهود راهی نیست. همچنان که شاعر گفته است: پای استدلالیان چوبین بود، پای چوبین سخت بی‌تمکین بود. 

جمع میان عقل و قلب

کیوانی تأکید کرد: برخی بزرگان معاصر از جمله یحیی یثربی قائلند که اگر عقل را نفی نکنیم و به وادی قلب بپردازیم در انتقال مشهودات در قالب مفاهیم ناتوان هستیم و لذا فقط ابزار عقلانی و فلسفی می‌تواند وسیله گفت‌وگو باشد و نمی‌توان با وسیله عرفانی گفت‌وگو کرد زیرا هر کسی یک شهود دارد و شهودها متفاوتند. اما حقیقت امر این است که در نگاه عرفان شیعی امامی، عقل و قلب در کنار هم می‌توانند ابزار گفت‌وگو باشند و جمع بین این دو، شدنی است. 

قائم‌مقام مرکز تخصصی امام خامنه‌ای با تأکید بر اینکه جمع میان عقل و قلب ممکن است مکسر یا سالم باشد، گفت: جمع مکسر عقل و قلب آن است که یا در یکی و یا در هر دو تصرف کنیم تا بتوانیم باهم جمعشان کنیم، جمع سالم اما آن است که حقیقت هر دو را حفظ کنیم و در عین حال کنار هم جمع بشوند و در اینجاست که عقل پیک اطلاع‌رسان قلب می‌شود و لذا، بزرگان اندیشه حکمی و عرفانی از جمله مرحوم ملاصدرا قائلند عرفانی که از دروازه عقلانیت به آن ورود نشود عرفان نیست و در اینجا، تفاوت میان عرفان‌های کاذب و عرفان واقعی روشن می‌شود.

کیوانی با تصریح اینکه همه کسی نمی‌تواند جمع میان عقل و قلب کند، افزود: اول باید جمع علوم منقول و معقول شکل بگیرد و بعد بتوان براساس جامع بودن در منقول و معقول، ارتباط قلبی در وادی سیر و عمل پیدا شود تا جمع‌الجمع یعنی جمع بین عقل و قلب ایجاد شود و عظمت عمان سامانی در گنجینة‌الاسرار همین است.

این استاد سطح عالی حوزه با اشاره به اینکه هر چیزی در عالم یک ظاهر و یک باطن دارد و این جزو اصول خدشه‌ناپذیر کلامی اسلام است، گفت: بنابراین کربلا نیز به‌عنوان والاترین جلوه عشق به توحید در عالم، ظاهری و باطنی دارد و یک قهرمان باید ظهور کند که به باطن کربلا بپردازد و به تعبیر استاد علامه جوادی آملی، این را بفهمد و بفهماند و عمان قهرمانی است که از عهده این مهم برآمده است. 

کربلا؛ والاترین جلوه عشق به توحید

کیوانی ادامه داد: عمان سامانی فهم عینی از کربلا را شهود و درک کرده و به‌عنوان یک شاعر این شعور و معرفت باطنی را در قالب کلمات گنجانده و در نظم و شعر ارائه داده است، لذا عمان توانسته شعور، شور، شاعر و شعر را در گنجینة‌الاسرار خود در هم تنیده کند. شعور ناظر بر فهم باطنی است، شور هم همان تغیر درونی برای بیان شعور را شامل می‌شود، تصویرسازی در قالب کلمات هم در وادی شاعر مطرح است و در نهایت، خروجی کار همان شعر و نظم است که در گنجینة‌الاسرار عمان ظهور و بروز می‌یابد.

عضو ستاد راهبردی جبهه فرهنگی استان بیان کرد: عمان سامانی با کلان‌نگری عقلانیِ شهودی بدون جزئی‌نگری، باطن کربلا را فهم کرده و با قدرت فهم عرفانی‌اش از باطن کربلا توانسته است معارف را در قالب شعر به ساحت ظاهری و فهم عقلانی بیاورد و به ما ارائه دهد. 

کیوانی تصریح کرد: معتقدم که عمان نه‌تنها جمع بین عقل و قلب بلکه جمع بین عقل و قلب و احساس کرده و آنچنان تواناست که معارف را از ساحت باطن نه تنها به ساحت فهم عقلانی انتقال داده بلکه این معارف را تا جایگاه حواس ما نزول داده است‌ که البته این ادعا برای اثبات، نیاز به بحث بیشتر دارد.

وی در پایان با بیان مصداقی از در هم تنیدگی چهار مرحله شعور، شور، شاعر و شعر در دیوان اشعار گنجینة‌الاسرار عمان، گفت: شاعر در وادی شعور می‌گوید: کیست این پنهان مرا در جان و تن، کز زبان من همی گوید سخن؛ وقتی تبدیل به شور می‌شود، شاعر می‌گوید: وه که عشق از دانشم بیگانه کرد، مستی این دل مرا دیوانه کرد؛ این معرفت وقتی در درون شاعر جلوه‌گری می‌کند، حاصل آن می‌شود: وه که این مطلب ندارد انتها، قصه را سررشته از کف شد رها؛ و معرفت در وادی زبان و شعر این بیت می‌شود: اندر این مطلب عنان از من گرفت، من از او گوش او زبان از من گرفت.

انتهای پیام
captcha