به گزارش ایکنا از خراسان رضوی محمدعلی انصاری صاحب تفسیر مشکاة و مفسر قرآن در نشست مجازی با موضوع «حسد و حسادت» که امروز 30 آذرماه، برگزار شد، اظهار کرد: «حسد» به این معناست که شخصی آرزو کند نعمت از دست کسی که دارنده آن است خارج شود. البته حسد تا زمانی که بروز نیافته باشد، مشکلآفرین نیست و مشکل از جایی آغاز میشود که انسان حسادتش را ابراز کند.
وی تصریح کرد: بعضی از عالمان لغت «حسد» را همریشه با «حَسدل» به معنای سوهان میدانند، که کار سوهان براده کردن آهن است. حسد نیز هنگامی که در انسان رخنه کند و بروز یابد، اولین چیزی را که سوهان میکند و بر باد میدهد، گوهر والای ایمان است. خوره حسد به هیچ جزئی از ایمان رحم نمیکند و تمام آن را میخورد و از آن بنای عالی، ویرانهای بیش بر جای نمینهد. در همین راستا نبی مکرم اسلام(ص) فرموده است: «بهراستی حسد ایمان را میخورد، همان گونه که آتش، هیزم را میخورد.» البته نکته مهمتر از آن این است که حسد اصل وجود حاسد را از میان میبرد. فلذا فرد حاسد خود را متوقف میکند و هرگز اوج نمیگیرد و به جایی نمیرسد و بزرگی نمییابد، بنابراین مقصود از این عبارت «اَلْحَسُودُ لَا یَسُودُ» آن است که حسود هرگز به بزرگی و سیادت نمیرسد و همواره کوچک و حقیر خواهد ماند، زیرا بخش عمده انرژی او صرف خودخوری در مقایسه وضعیت خود با دیگران میشود.
انصاری در خصوص ریشه حسد در وجود آدمی، بیان کرد: ريشه حسد خودخواهی و انحصارگرايی است، درحقيقت، خودخواهی هنگامی كه زمينه انحصارگرايی شود، بدين معنا كه انسان همه چيز را برای خود بخواهد، نه ديگران، حسادت در او آغاز میشود. ريشه خودخواهی و انحصارگرايی نيز ضعف توحيد و سوءظن به خداوند است، لذا او بهغلط میپندارد كه خداوند، يا سرمايه لازم را برای تأمين اعتبار ندارد، يا اگر به ديگران ببخشد، ديگر در خزانه خود چيزی برای بخشيدن به او نيست؛ يا آنكه حضرت او عدالت و حكمت كافی را در زمينه توزيع نعمت ندارد و بنا به توزيع ناعادلانه خود به ديگری داده و به او نداده است. حال آنكه خزانههای خداوند متعال پايانناپذير و بیحد و حصر است. پس ريشه حسد در يك كلام، نداشتن معرفت به خداوند و ضعف بينش توحيدی است كه به سوء ظن به حضرت حق میانجامد و از دل آن ميوه تلخ كوتهنظری و خودخواهی و انحصارگرايی سر بر میزند.
صاحب تفسیر مشکاة بیان کرد: معنای اصطلاحی حسد، یعنی ناپسند دانستن نعمت و داشتههای دیگران و آرزوی نابودی آن زیرا انسان حسود چون برخورداری دیگران را تاب نمیآورد، آرزو میكند هر نعمت و فرصتی كه آنان در دست دارند، از كفِشان برود. مثلاً مال و سرمایۀ فلان شخص بسوزد و موقعیتش از او گرفته شود و زندگیاش نابود گردد.در حسادت سخن از موقعیت نابجا و ناحق دیگران نیست؛ بلكه حسود، به آن كس كه بنا بر شایستهسالاری و فضل و عنایت خداوند به موقعیت و موفقیتی رسیده، حسادت میكند. با این توضیح، حسد را میتوانیم نبود رواداری به دیگران ترجمه كنیم. لذا انسان حسود چشم دیدن داشتههای دیگران را ندارد و جمال، كمال و مال دیگران را برنمیتابد.
وی افزود: برخی عالمان لغت، «حَسَد» را برگرفته از واژۀ «حَسْدَل» میدانند؛ «حَسْدَل»، به معنای كَنِه است و ویژگیاش این است كه به حیوان میچسبد و خون او را میمكد، حسد نیز چون به جان آدمی میافتد شرافت و ایمان و هستی او را میمكد و نابود میکند.
انصاری حسد را یکی از عوامل ایجاد خشم برشمرد و تببین کرد: میتوان چهار عاملِ كبر، عُجب، حسد و حِقد را سببساز افروختگی غضب در وجود آدمی دانست. كبر بدین معناست كه انسان خود را برتر از دیگران بپندارد، همین كه به برتری و اَنانیت فرد متكبر تعرض شود، او خشمگین میشود فلذا در این شرایط، نفس نهتنها هر گونه حركت مخالف با میلش را برنمیتابد، بلكه به خروش درمیآید. صفت عُجب آن است كه فرد همه چیزِ خود را زیبا و منحصر به فرد بپندارد، انسانی كه گرفتار این رذیله است، مقایسۀ میان خود و دیگری را كه منجر به هجمه به محدودۀ مُعجبانهاش شود، تحمل نمیكند و غضبش به جوشش درمیآید. حسد نیز حسی است كه انسان رواداری در حق دیگران ندارد و از نام و یاد و موفقیت آنان برافروخته میشود. همچنین حقد و كینه اگر در سینه انسان بنشیند تظاهر بیرونی مییابد و تبدیل به غضب میشود. بنابراین جمع این چهار رذیله، خودشیفتگی است. فرد خودشیفته این چهار رذیله را دارد و درنتیجه دیگ غضب در وجود او درجوشش است.
این مفسر قرآن بیان کرد: دردمندانه، غضب، همان طور كه از روایات برمیآید، پیامدهای سهمگینی دارد كه در یك كلمه میتوان آن را ویرانگری خواند. آتش غضب، سوزنده و گدازنده و خانمانبرانداز است. در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است: «اَلْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ؛ خشم، كلید هر بدی و پلیدی است.» فلذا غضب اولین چیزی را كه هدف قرار میدهد، ایمان است؛ چنان كه گاه تمام كوششهای انسان در وادی دینورزی بر باد میرود.
وی بیان کرد: غضب نهتنها دین و ایمان كه دنیای انسان را نیز ویران میكند و رشته روابط اجتماعی و خانوادگی و دوستانۀ او را میگسلد. انسان غضبناك جایی در دل دیگران ندارد. از سویی، جسم او در معرض آسیب است؛ زیرا غضب باعث مرگ سلولهای مغز، لخته شدن خون و سكتههای قلبی و مغزی آنی میشود و همچنین صدمههای روحی و روانی غضب نیز بسیار است واختلالات فراوانی را به دنبال دارد. پس انسان باید مراقب عوامل ایجاد خشم را در وجود خود شناسایی کرده و درصدد مهار آنها قدم بردارد.
انصاری اظهار کرد: علمای علم اخلاق معتقدند که سه رذیله را میتوان مادر تمام رذایل در وجود انسان دانست: کبر، حسد و طمع؛ یعنی هر صفت ناپسندی را که بنگریم، ریشه در یکی از این صفات دارد، این مثلث شوم، آدمی را تا قعر جهنم میکشاند و او را در پستترین مقامها مستقر میسازد. علت بسیاری از گرفتاریهای آدمی همین است؛ اینکه اگر مثلاً ده درصد سود میکنند، خود را به مشقت میاندازند و با حسد و طمع تکاپوی بسیار میکنند تا این سود را به بیست درصد برسانند؛ همین زیادهخواهیی منفی است که گاه، نه تنها سود را ضایع میکند، بلکه کل سرمایه را نیز بر باد میدهد.
صاحب تفسیر مشکاة گفت: حسد برای انسان آثار متعدد فردی و اجتماعی زیادی را به دنبال دارد. این آثار فردی شامل منفورشدن فرد از جمله حسد جایگاه و وجهه اجتماعی انسان را تنزل داده و فرد را نزد دیگران منفور میکند، سلب آرامش که حسد و آرامش دو امر جمعنشدنی در وجود انساناند؛ چراکه حسد عامل سلب آرامشِ خاطر از فرد حسود است، فقدان تندرستی از جمله اینکه حسد نهتنها در روح بلکه در جسم انسان نیز تأثیرگذار است و سبب سلب صحّت از جسم میشود. تشخیص اشتباه و انحراف در شناخت که یکی از آثار شوم حسد انحراف و اشتباه در تشخیص است؛ یعنی گاهی حسد عامل لغزش فرد در شناخت حق از باطل است. دوری از معنویت است که حسد کدورتی در جان بهوجود میآورد که نتیجۀ آن ازمیانرفتن معرفت و معنویت است. اگر فرد مسلمانی مبتلا به آفت حسد شود، نماز او دیگر آه و سوزی ندارد، روزه، حج و سایر اعمالش تهی از روح عبادت و بیبهره از معنویت خواهد شد. بازماندن از فضایل که فرد حسود آنچنان مشغول و سرگرم دلنگرانیها و عقدههای درونیِ خویش میشود که از مسیر رشد و رسیدن به فضایل باز میماند. از دستدادن فرصتها که حسد عامل تباهی فرصتهاست. با توجه به اینکه عمر باارزشترین فرصتی است که در اختیار انسان قرار داده شده، میتوان گفت حسد حتی در مرگ افراد نیز تأثیرگذار است.
وی در خصوص آثار اجتماعی حسد بیان کرد: علاوه بر آثار فردی، حسد آثار اجتماعی زیادی را به ارمغان میآورد. شامل عقبماندگی اجتماع از جمله، حسدورزی گروههای مختلف اجتماع به یکدیگر، باعث رقابت ناسالم و بازماندن جامعه از رشد و پیشرفت میشود. تنزل جامعه از جمله حسد سبب افول شاخصها و ارزشهای علمی، اخلاقی، اجتماعی و درنتیجه تنزّل اجتماع میشود، زدودهشدن حس همکاری از جمله مبنای اجتماع سالم و رشد اجتماعی در اسلام، تعاون و همکاری است: «تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوَی» ((همواره) در راه نیکی و پرهیزکاری با هم تعاون کنید). اما اگر حسد بر جامعه حاکم شود، حسّ همکاری و تعاون را از جامعه سلب کرده و سبب توقف رشد اجتماعی میشود. ایجاد جو متشنج در جامعه از جمله حسد در سطح کلان اجتماع سبب ایجاد تشنج و اضطراب شده و بهدنبال آن، هریک از گروههای اجتماعی سعی در مچگیری و تخریب یکدیگر دارند. اختلال در امنیت شامل حسد فضای امن اجتماع را به آشوب و تلاطم و تیرگی بدل کرده و در امنیت جامعه اختلال ایجاد میکند.
انصاری در خصوص پیامدهای حسد از منظر قرآن کریم بیان کرد: از جمعبندی آیات متعدد قرآن کریم درباره موضوع حسد، میتوان نتیجه گرفت که حسد آدمی را در سراشیبی کفر قرار داده و بهطرز شگفتآوری او را در این مسیر پیش میبرد. این نزدیکی و هممرزی حسد و کفر گاهی مشهود و آشکار است و گاهی پنهان محسوب میشود. از بررسی مجموعه آیاتی که در قرآن به موضوع حسد پرداختهاند، میتوان پیامدهای این پدیدۀ شوم را در سه حوزه اخلاقی و فردی و اجتماعی بررسی کرد.
این مفسر قرآن در خصوص انحراف در شناخت، تشریح کرد: حسد باعث میشود آدمی قوه تمیز حق از باطل و ایمان از کفر را از دست بدهد. خداوند در آیه 51 و 52 و 53 سوره مبارکه «نساء» به این پیامد اشاره دارد و میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هَؤُلاءِ أَهْدَی مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً * أُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصيراً * أَمْ لَهُمْ نَصيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقيراً * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَۀَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً؛ آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (بااینحال)، به «جبت» و «طاغوت» ایمان میآورند و دربارۀ کافران میگویند: «آنها، از کسانی که ایمان آوردهاند، هدایت یافتهترند»؟! آنها کسانی هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است و هرکس را خدا از رحمتش دور سازد، یاوری برای او نخواهی یافت. آیا آنها (یهود) سهمی در حکومت دارند [که بخواهند چنین داوری کنند]؟ درحالیکه اگر چنین بود، و کمترین حق را به مردم نمیدادند. یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش] و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟ ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها [پیامبران بنی اسرائیل] قرار دادیم.»
وی ادامه داد: چنانکه از این آیات شریفه معلوم است، علت انحراف اهل کتاب در شناخت، حسد درونی آنان بود. این جماعت درحالیکه خود اهل کتاب و معتقد به وحی و انبیای الهی بودند، مدام با مسلمانان ستیزه میکردند. زاویۀ انحراف این گروه در شناخت تا حدّی بود که کفر را بر ایمان ترجیح میدادند. دلیل ستیزهگری آنان با مسلمانان حسدورزی به موجودیت فکری، عملی، سیاسی و اجتماعی اسلام و نیز به پیامبر مکرم اسلام(ص) بود.
انصاری گفت: مشرکان عرب به چشم خود دیدند که طفلی یتیم از کنج جزیرۀالعرب، در غوغای جاهلیت یکتنه برخاست و اسلام را جهانی کرد. این سیر همچنان ادامه یافت تا به امروز که در پنج قاره جهان از زبان یکمیلیاردونیم مسلمان، نوای دلنشین نام این مردِ هاشمی بهگوش میرسد. چه مشرکان عربِ عهد پیامبر(ص) و چه سردمداران کفر جهانیِ امروز، تحمل برتری مکتب اسلام را نداشته و ندارند؛ چراکه به شهادت برخی صاحبنظران غربی، امروزه پیشروترین مکتب در دهههای اخیر بهلحاظ جذب مخاطبان و تأثیر بر آنها در سطح جهان، شرع مقدس اسلام و آیین پیامبر اسلام(ص) است.
صاحب تفسیر مشکاة افزود: باید توجه داشت که انحراف در شناخت، منحصر به کفار نیست، بلکه گاهی گریبانگیر مؤمنان نیز میشود، یعنی حسد در جان مؤمنان رخنه کرده و آنان را مبتلا به پدیده شوم «فسق» میکند. اینجاست که فرد در شناخت جایگاهها و موقعیتهای افراد به خطا و انحراف میرود و به سبب آن، حب و بغض خود را به دیگران در مقام حقیقی و بایستهاش بهکار نمیبرد.
انتهای پیام