به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین مهدی محمدآبادی؛ دبیر مجمع اسلامی حبلالله در بخش دوم سخنرانی خود در سلسله جلسات قرآن و حکمرانی که به موضوع «نقش انقلاب اسلامی در نظم جدید جهانی و مناقشه با اسرائیل» اختصاص داشت به اقدامات مقدماتی پیامبر اسلام به منظور پاکسازی نظم موجود که براساس سیطره مشرکان بر مردم مظلوم و ستمدیده ایجاد شده بود، پرداخت و آن را محور رسالت اجتماعی ایشان بیان کرد؛ امری که منجر به بسترسازی شود که براساس آن بتوان طرح نوین انبیای الهی که همانا پیادهسازی نظم نوین جهانی را پیاده کرد.
فلسفه بعثت عبودیت خدا و اجتناب از طاغوت است
در ادامه بخش دوم مجموعه مباحث مطرح شده از سوی این پژوهشگر از نظر میگذرد:
دعوت گروهی مردم که البته طیفی از آنها را نیز مشرکان به خود اختصاص میدادند از جمله کارهایی بود که پیامبر(ص) اقدام به انجام آن کرد تا به این واسطه نظم نوینی که مدنظر داشت را با استفاده از شکلگیری جمعی و فراگیر شدن این روحیه که همگان در تحقق این امر باید خود را مسئول بدانند، جامه عمل بپوشاند چرا که تنها در آن صورت بود که بشریت با نگاه کردن به این پیامبر که تجسم یافته الگوی جمعی و تمدنی است، جذب و عاشق خداوند و ولایت الله میشد.
به طور قطع این طرح در خلأ شکل نمیگیرد و لذا هویت آحادی و فردی در آن جایگاهی نداشت چرا که پیشتر هم بنیاسرائیل چون درگیر منیات و انحصارطلبیهای خود شده بودند، شاهد از همگسستی میان آنها هستیم در حالیکه حرکت انبیای الهی علاوه بر پایبندی مردم به کتاب آسمانی براساس تجمع افراد در یک مسیر مشخص و واحد برای رسیدن به یک هدف متعالی است که تجلی پیدا میکند.
اشاره شد که با توجه به روحیه خشن و زمختی که بنیاسرائیل در ادوار گوناگون و به جهت مقابله و مقاومت با جرم و جنایت فرعون پیدا کرده بودند و آنها را تبدیل به انسانهای ظالم کرده بود، انجام سلسله کارهایی احساس نیاز شد که روحیه رأفت و مهربانی میان آنها فراهم شود هر چند که عیسی(ع) هم در این زمینه با توجه به رأفت و مهربانی زایدالوصفی که هم به جهت شخصیت فردی و هم به واسطه آموزههای ربانی خود داشت موجب شد که این امر از سوی دیگری به انحراف کشیده شود و این بار شاهد آن باشیم که این امت در مقام مظلوم قرار گرفته و انواع و اقسام وجوه ظلم و جور بر آنها روا داشته شود در حالیکه رسالت پیامبر اسلام، تحقق این امر بود که باید نظم نوین دیگری جایگزین تفکرات پیش از این شود چیزی که براساس اشارهای که در قرآن به آن شده است و میفرماید: «لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ» (آیه 279 سوره بقره) نه ستم میکنید، و نه بر شما ستم وارد میشود، نیاز به تحقق داشت.
باید به این نکته نیز توجه داشت که به موازات تحقق چنین امری از سوی نبی مکرم اسلام طرح شیطان و اولیای طاغوت نیز در حال اجراست و همچنان استضعاف و استخفافی که براساس نظم موجود بر مردم تحمیل شده است، زمینه برای همراهی مردم با آنچه که پیامیر و اولیای خدا به دنبال تحقق آن هستند را با مشکل مواجه میساخت و به این دلیل برای ضمانت اجرایی این جریان، با وجود آنکه براساس آیه 143 سوره مبارکه بقره که میفرماید: «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ۗوَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ ۚ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿١٤٣)» پیامبر مبنا و مبدأ جامعه اسلامی است اما نیاز به ایجاد یک امت وسط است که در دوره پیامبر و پس از آن معصومین(ع) این نقش را ایفا کرده و در عصر حاضر هم اولیای الهی و مصلحان ایفاگر این نقش هستند و لذا جهانی شدن طرح انبیای الهی وابستگی تام و تمام به تحقق امت وسط دارد که این حقیر با مراجعه به تفاسیر متعدد، به مواردی برخورد کردم که مصداق این امت وسط را با عناوینی همچون «شاهد» اطلاق کرده بود نه به معنای آنکه آنها لزوماً در این مسیر جان خود را از دست بدهند بلکه هر کس که در ظرف زمانی و مکانی مشخصی الگو و اسوه باشد و بتواند جامعه را راهبری کند.
در اصل هویت جمعی است که آحاد بشریت را به سمت خویش جذب میکند و مادامیکه ما موفق در ساخت این روح جمعی موفق نباشیم؛ نمیتوانیم ادعا کنیم که حتی تا اندازهای هم توفیق آن را پیدا کنیم که در مسیر حرکت انبیای الهی گام برداشتهایم. با این فرض اما نکته قابل تأمل آن است که متأسفانه بعد از پیامبر(ص)، امت اسلام علیرغم همه هشدارهایی که در آیات متعدد قرآن و به ویژه در سوره «مائده» داده شد، آنها را چندان جدی نگرفتند و البته مسئله اگر ریشهیابی شود به این موضوع برمیخوریم که تنها آن امتی که حواسش به دو قطبی اصلی باشد که انبیای الهی تأکید داشته و درصدد ایجاد نظم نوینی براساس آن بودند، آن زمان است که از ولایت فردی همچون علی(ع) به عنوان یکی از مصادیق امت وسط بهره خواهند برد. در اصل این امر همان چیزی که سوره مبارکه «مائده» نیز به آن اشاره دارد و میفرماید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَهُم راكِعونَ» (آیه 55 سوره مائده) سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.
تبعیت از این امر یعنی پیروی از ولی خدا که بیشک در مسیر حرکت پیامبران گام برمیدارند، واجب است و هر اندازه که از آن دور باشیم، در ادای دین و انجام مسئولیت و سهم خود در تحقق نظم نوین جهانی که غایت آرمان و هدف پیامبران است دور ماندهایم همچنانکه در سوره «مائده» هم به این مسئله اشاره شده که اگر دچار حواسپرتی شدیم و از آن غفلت کردیم حتی دچار ارتداد هم میشویم.
اتفاقاتی که بعد از پیامبر(ص) افتاد نشان داد که امت هنوز آمادگی پذیرش این امر که بتواند در مسیر تحقق نظم نوین جهانی گام بردارد را نداشت و لذا همانطور که گفته شد معصومین(ع) مأمور شدند که به عنوان یک امت وسطی نقش هدایتگری را به انجام برسانند. در این مسیر که باید نام آن را طرحواره تشیع نامید، یک نظام تشکیلاتی منسجم و هدفمند که در رأس آن امیرالمؤمنین و سایر معصومین در امتداد آن بودند شکل گرفت و پس از ایشان نیز اولیای خدا در این شبکه ورود پیدا کردند تا روحیهای جمعی ساخته شود و براساس آن حرکت در امتداد تحقق نظم نوین جهانی مطلوب پیامبران الهی شکل گیرد.
این حرف نو انقلاب اسلامی حتی برای شیعیان غیرانقلابی نیز هست که دارا بودن روحیه تشکیلاتی که آن را باید عصاره فلسفه بعثت انبیا نامید زمینه را برای تحقق این نظم نوین فراهم میکند اما باید دید که در این نظم نوین نیاز به چه الزاماتی داریم که به نظر میرسد در نخستین گام باید نرمافزار فکری حاکم بر جامعه که براساس ظلم طاغوتیان هر برهه از زمان نوعی اندیشه استضعافی و استخفافی را بر آنها مستولی کرده است، تغییر کند.
در وهله نخست باید اندیشه مبارزه با طاغوت اصلی مدنظر باشد کمااینکه در انقلاب اسلامی ایران نیز اگر از همان ابتدا امام خمینی(ره) اندیشه انقلابی را با موضوعاتی همچون تفکر شیعیگری و یا عرق ملی مخلوط میکرد، راه به جایی برده نمیشد، امری که شاید مشابه آن را بتوان در مصر و با اندیشههای ملیگرایانه جمال عبدالناصر مقایسه کرد که عملاً انگ ناسیونالیست بودن این تفکر حرکتی به آن زده شد؛ پس در ابتدا باید بدون هیچ گرایشی بر ماهیت طاغوت به عنوان یک حاکمیت جائر و غیرخدایی تاخت.
در اندیشه امام خمینی(ره) و بدون آنکه در آن زمان صحبتی از انقلاب اسلامی و نجات ایرانی هموطن از یوغ نظام شاهنشاهی مطرح باشد، ایشان سرمنشأ همه این ستم و ظلمها را در حیفا و در اندیشه پلید صهیونیست و اسرائیل میدانستند که اتفاقاً محل اصلی اختلاف ایشان با نظام پهلوی نیز بر سر همین امر بود چرا که وقتی تحرکات انقلابی ایشان که البته بر سر تحقق همان نظم نوین جهانی مطرح شد و در امتداد همان دوقطبی طاغوت و ولایتالله، به آن اصرار داشتند بود، بیان شد، پهلوی دوم شرط کنار آمدن با ایشان را به این امر منوط کرد که امام(ره) بحث اسرائیل را رها کند در حالیکه ایشان صراحتاً بیان داشتند که پهلوی در حال خط گرفتن از تفکر طاغوتی است که در حیفا مستقر است.
ادامه دارد...
انتهای پیام