به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی، استاد جامعه المصطفی(ص)، 4 مرداد ماه در مراسم عزاداری در حسینیه امام خمینی(ره) در قم، سخنرانی کرد.
متن سخنرانی حجتالاسلام رفیعی به شرح زیر است:
یکی از کلمات کوتاه اما پر مطلب امام حسین(ع) این است که فرمودند: «من لحق بی استشهد و من تخلف عنی لم یبلغ مبلغ الفتح»؛ هر کسی با من بیاید شهید میشود و هر کسی با من نیاید روی پیروزی و خوشی نمیبیند. این عبارت کوتاه دو خبر غیبی دارد.
نکته اول علم امام حسین(ع) به حادثه کربلاست که قابل انکار هم نیست و امام با صراحت و شفافیت فرمودند که هر کسی با من بیاید شهید خواهد شد. قصه شهادت را حتی غیر امام(ع) را هم خیلیها میدانستند از جمله ام سلمه به امام(ع) فرمودند که به این سرزمین نروید زیرا جدتان خاک کربلا را هم به من داده و فرموده است که شما را در این سرزمین میکشند و عبدالله بن مطیع هم به امام گفت که به کربلا نروید.
امیرالمؤمنین(ع) هم وقتی به کربلا رسیدند در آنجا گریه کردند و خبر از شهادت امام حسین(ع) دادند؛ عبدالله بن عمر و افراد عادی دیگر هم میدانستند؛ از جمله خانمی به نام عمره بنت عبدالرحمان نامه به امام حسین(ع) نوشت و گفت که من از عایشه از قول پیامبر(ص) شنیدم که حسین در کربلا کشته خواهد شد. امام به ام سلمه فرمود: ای مادر من از مدینه بیرون نروم هم مرا خواهند کشت.
بحث من بر قسمت دوم عبارت امام حسین(ع) است که فرمودند هر کسی با من نیاید روی خوشی نخواهد دید. بنده به جوانان عرض میکنم بروید و سرنوشت جریانات باطل را در طول تاریخ بخوانید و ببینید کدام عاقبت بخیر شدند؟ سیدبن طاووس در لهوف آورده است که امام حسین(ع) در روز عاشورا سه نفرین را کرد: اول این آیه را قرائت فرمودند: إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(هود/آیه 56)، سپس فرمودند: خدایا از اینها بارش باران را بگیر و قطحی که بر قوم یوسف وارد شد به اینها بده و غلام ثقفی را بر آنها مسلط کن و جام سختی بر آنها قرار ده.
تاریخ را بنگرید که عمدتاً هم خود اهل سنت آن را نوشتهاند؛ در سال 83، حجاج بن یوسف ثقفی، در بصره 11 هزار نفر را گردن زد که به یوم الزاویه معروف است و تلی از جمجمهها درست کرد که به آن تلالجماجم گفتهاند. وی استاندار بصره و کوفه بود و شهری بین این دو به نام واسط ساخت و جنایات عجیبی کرده است. ابن زیاد که در کربلا 28 ساله بوده، جنایاتتی مرتکب شده است که از جمله آن اسبدوانی بر بدنهای مطهر شهدای کربلاست؛ وی شش سال بعد از ماجرای کربلا، توسط ابراهیم بن مالک نخعی کشته و سر از بدنش جدا شد. احنف بن قیس که امام به او نامه نوشت و او جواب امام(ع) را نداد در لشکر مصعب بن زبیر کشته شد یا عبیدالله بن حر جعفی که توسط امام(ع) دعوت شد و او نرفت، چند سال بعد در نهر افتاد و خفه شد.
البته باطل جولان دارد ولی این وعده خداوند است که در آیه 21 سوره انبیاء فرموده است: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ؛ یعنی ما حق را بر باطل میکوبیم؛ به همین دلیل یک مرتبه فرعون در نیل غرق میشود و صدام بالای دار میرود و جسد قزافی را در زبالهها باید پیدا کنند. خدا به باطل میدان میدهد تا آنها خوشحال شوند ولی سرانجام نابود خواهند شد.
چقدر اباعبدالله(ع) زیبا فرمود و امروز هم همین است و کسانی که دین را تنها میگذارند و از دین دفاع ندارند و گاهی مواضع تندی هم میگیرند و فضای مجازی را بهم میریزند مطمئن باشند عاقبت خوشی نخواهند دید؛ روزی یک آقایی به حضرت امام(ره) ناسزا گفت و ما برخورد کردیم و خدا شاهد است که من در آخر عمر لالی و گنگی او را دیدم که بر اثر سکته اتفاق افتاد.
در روایت بیان شده است: سه گروه بر عرش خدا نزدیک هستند؛ اول کسانی که حق را میپذیرند وقتی میشنوند؛ در کربلا عدهای حق را دیدند و شنیدند ولی نپذیرفتند؛ زبیر در جنگ جمل خطاب به زبیر فرمود که مگر پیامبر(ص) نفرمود روزی تو علیه علی(ع) شمشیر میکشی در حالی که تو آن روز ظالمی؛ زبیر قبول کرد ولی سرانجام زیر بار نرفت؛ رأس الجالوت در مناظره با امام رضا(ع) حق را قبول کرد ولی حاضر نشد به پیروانش بگوید.
برخی افراد در فضای خصوصی آنچنان از انقلاب و نظام دفاع میکنند که انسان لذت میبرد ولی حاضر نیستند یک کلمه روی منبر و در تریبون عمومی بگویند زیرا حریت و آزادگی نیست و انسان حر کسی است که در جای لازم از حق دفاع کند؛ پذیرش حق مرحله مقدماتی است و اصل بیان حق است؛ اینکه رهبری فرمودند جهاد تبیین یعنی بیان حقایق است.
بنده چند روز قبل خدمت یکی از مراجع بودم و ایشان گفتند من خیلی ناراحتم زیرا برخی از منابر نسبت به دفاع از انقلاب و امام(ه) خنثی هستند؛ البته منظور بنده غلبه این مطالب نیست ولی باید اشارات و کلیاتی گفته شود. مرحوم آقای فلسفی به موقع و بجا چنین کاری میکردند.
براساس این روایت اگر انسان حق را پذیرفت و دفاع هم کرد باید در قضاوت و حکمکردن هم طبق حق قضاوت و حکم کند. در حادثه کربلا وقتی امام حسین(ع) استرجاع کردند و آیه شریفه انا لله و انا الیه راجعون را قرائت فرمودند حضرت علیاکبر(ع) خطاب به پدر فرمود: آیا ما بر حق نیستیم؟ وقتی بر حق هستیم خوفی نیست. ببینید چه معرفت توحیدی در وجود این جوان است. البته ما حق نداریم هیچ کسی را با امام مقایسه کنیم، کما اینکه در نهجالبلاغه فرموده است که هیچ کسی قابل قیاس با امام نیست ولی این سخن علیاکبر(ع) به پدر آنچنان بود که مورد تمجید پدر قرار گرفت.
نکته دیگر این روایت، امیدآفرینی است(من لحق بی استشهد ...). یعنی نهایت حمایت از امام حسین(ع) و جبهه حق، پیروزی و سعادت است و پایان جبهه دشمن، نابودی و شقاوت؛ این نکته، اوج امیدآفرینی حادثه عاشورا برای امروز است تا ما هم بدانیم که اگر امروز در جبهه دفاع از دین و انقلاب و امام بودیم، به سعادت خواهیم رسید.
انتهای پیام