به گزارش ایکنا، جلسه ایام شهادت حضرت فاطمه(س) با سخنرانی محمدعلی انصاری، مفسر قرآن شب گذشته 7 آذرماه در حسینیه ارشاد تهران برگزار شد و انصاری در آن به تفسیر آیات 59 و 60 سوره فرقان پرداخت که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
با توجه به اینکه در آیه گذشته بحث درباره پیمودن مسیر به سوی خدا است، حضرت پروردگار فرمود این وادی دشواریهای خود را دارد، سختیهای درونی و برونی در مسیر حرکت به سوی خداوند آدمی را در بر میگیرد. چارهای نیست جز اینکه انسان استوار باشد و سازکاری که در اینجا برای تثبیت جان و دل مطرح میشود توکل است.
خداوند در آیه بعد میفرماید: «الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا؛ همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبرهاى بپرس [كه مىداند]». این شش یوم که خدا در اینجا مطرح میکند روز نیست، روزگار است. بین روز و روزگار فرق است. روزگار برهه زمانی است. خداوند در یک دوره زمانی آفرینش را آفریده است. این آسمان و زمین زیرمجموعه عالم خلق است، نه عالم امر. عالمی که در آن ابعاد چهارگانه وجود دارد بنابراین پدیدهای تدریجی است لذا در شش دوره آفریده شده است. اینکه خدا شش را میگوید به جهت خصوصیتی است که در عدد شش وجود دارد. گاه در علم اعداد یک اعدادی به عنوان عدد تام شمرده میشوند و عدد شش عدد تام است. در عین اینکه عدد تام است مرزش با عدد کامل نزدیک است.
در آموزههای وحیانی از تورات این تقسیمبندی به شش دوره زمانی وجود دارد. بر همین اساس گویا خدا یک دوره کاری برای انسانها تعریف میکند که از آن تعبیر به هفته میکنیم یعنی شش روز کاری، یک روز توقف برای بررسی شش روز کاری. در ادیان الهی این مبنای زندگی انسانها میشود. روز هفتم در توراتی که امروز در دست داریم به عنوان روز استراحت شناخته میشود گویی خدا پس از شش روز نیاز به استراحت داشته است و در مورد انسان نیز این تقسیمبندی وجود دارد. بنابراین تعبیر شش گانه با ویژگیهایی که عدد شش و هفت دارد دریافت میشود.
با این توضیحات فرمود خدا در یک برهه شش بخشی، آسمان و زمین را آفرید، آنگاه خداوند استواء بر عرش کرد. فعل استواء با دو حرف بعدی به کار برده میشود: «علی» یا «الی». وقتی با الی میآید یعنی منتهی شدن به کاری، وقتی با علی به کار برده میشود به معنای استیلا و چیرگی و غلبه بر یک امر است. بر این اساس معنای آیه این است ذات الهی بر عرش استیلا و حاکمیت دارد.
کلمه عرش ابتدا به معنای مقام رفیع و بلند است لذا به جایگاه نشستن سلاطین عرش گفته میشد و اساسا عرش را نماد قدرت میدانستند. وقتی در قرآن عرش به کار برده میشود مقام اقتدار و فرمانروایی و حکمرانی خداوند مورد نظر است. بر این اساس معنای آیه این است که وقتی خدا آفرینش را آفرید بر خلاف باور غلط یهودیان که دست خدا را بسته میدانند، اداره عالم را در اختیار گرفت و تدبیر خلقت لحظه به لحظه وابسته به حضرت احدیت است و ثانیهای اداره و تدبیر خلقت از اختیار خداوند خارج نیست.
کلمه «الرحمن» در آیه، مبتدای محذوفی دارد و آن ضمیر «هو» است. واژه رحمن و صفت رحمن در میان تمام اسماء و صفات الهی بعد از کلمه الله در قرآن ذکر میشود و میان 99 نام بسیط خداوند، فقط کلمه رحمن کنار الله قرار میگیرد. رحمن علم است و اسم اختصاصی خداوند است و به غیر خدا گفته نمیشود. بارها در روایات توصیه شده نام فرزندانتان را رحمن نگذارید چون این کلمه اختصاص به خداوند دارد و مانند کلمه الله است. پس کلمه رحمن از اسماء خاص الهی است.
رحمن مشتق از کلمه رحمت است. واژه رحمن گستردگی و عمومیتی دارد که کلمه رحیم ندارد یعنی خدا نمیگوید خدا نسبت به چه کسانی رحمن است و متعلق رحمن نمیآید چون همگانی است ولی کلمه رحیم اینگونه نیست و متعلق آن ذکر میشود. پس رحمت رحمانیه گسترده و همگانی است ولی رحمت رحیمیه خاص است و محدودیت دارد. سومین نکته اینکه رحمن نماد مقام ربوبیت خداوند است یعنی پروردگاری ذات حق را مطرح میکند. کلمه الله آفریدگاری است ولی کلمه رحمن ربوبیت خداوند را بیان میکند. در آخر آیه میفرماید: «فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا». خبیر نسبت به پیامبر(ص) ذات احدیت است و خبیر نسبت به دیگران خود پیامبر(ص) است که میتواند حقایق را برای آنها بشکافد و روشن کند.
آیه بعد میفرماید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَ مَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا؛ و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمن را سجده كنيد مىگويند رحمن چيست آيا براى چيزى كه ما را [بدان] فرمان مىدهى سجده كنيم و بر رميدنشان مىافزايد». چرا نام پیامبر(ص) در اینجا ذکر نشده است؟ به جهت مقام تکریم و تعظیم پیامبر(ص). خداوند جایگاهی برای پیامبر(ص) قائل است که نمیخواهد نام ایشان در کنار نام ابولهبها قرار بگیرد.
کلمه سجود به معنای نهایت تسلیم و تواضع است. زمانی که انسانها نهایت تسلیم را نشان میدهند کلمه سجود استفاده میشود. ما دو سجده در قرآن داریم یک سجده برای خدا و یک سجده برای غیر خدا. مثلا سجده به آدم، سجده برای خدا نبود. مقام انسان گاه به جایی میرسد مسجود میشود و خداوند این رخصت را میدهد که نهایت خضوع و ادب برای او به جای آورده شود. سجده برای خدا با انگیزه عبودیت است و اگر این سجده برای غیر خدا باشد شرک است ولی اگر سجده با انگیزه ادب باشد در مواردی در برابر غیر خدا جایز است.
«وَ مَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا» یعنی آیا سجده کنیم به آن که تو میگویی؟ میگویند وقتی انسان را از چیزی منع کنی به آن حریص میشود. این نفسانیت انسان است و الا اگر عقل باشد، وقتی از چیزی نهی میشود میسنجد که باید آن را انجام بدهد یا انجام ندهد. این قاعده یک نقطه مقابل هم دارد و آن اینکه وقتی انسان را به چیزی امر میکنند دوست دارد انجام ندهد. لذا کافران هم میگویند آیا به چیزی که به ما امر میکنی سجده کنیم؟ لذا آیه میفرماید: «وَ زَادَهُمْ نُفُورًا».
انتهای پیام