به گزارش خبرنگار ایکنا، پژوهشکده قرآن و عترت نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی با همکاری مرکز تحقیقات نهجالبلاغه، کارگاه آموزشی مجازی «فرهنگ از نگاه نهجالبلاغه» را برگزار میکند.
چهارمین نشست از این سلسله نشستها با موضوع «نقش زبان و ادب در فهم صحیح نهجالبلاغه» با سخنرانی نصرالله شاملی، استاد دانشگاه اصفهان و نویسنده کتاب «معناشناسی واژههای اخلاقی نهجالبلاغه» برگزار شد.
در این کارگاه آموزشی نصرالله شاملی به تشریح زبان و ادب خاص نهجالبلاغه پرداخت و با تأکید بر اینکه برای فهم نهجالبلاغه باید از شرحهای نهجالبلاغه استفاده کنیم، عنوان کرد که هیچ یک از ترجمههای نهجالبلاغه تاکنون نتوانسته است مفهوم کاملی از سخنان حضرت علی(ع) را منتقل کند.
صحبتهای این استاد و پژوهشگر نهجالبلاغه را با هم میخوانیم:
در این نشست اول معنای زبان و زبانشناسی، دوم معنای ادب و ادبیات و سوم روایتشناسی نهجالبلاغه را مطرح میکنم.
زبانشناسی یعنی شرایط ارتباط یک نفر با فرد دیگر یا گروهی با گروه دیگر طوری فراهم شود تا به هم پیام دهند. از منظر زبانشناسی بسیار مهم است که بدانیم در نهجالبلاغه متکلم کیست و چه خصوصیتی دارد و مخاطبان او چه کسانی هستند. مخاطبان نهجالبلاغه اگر اعتقاد به خدا، وحی و امامت داشته باشند نقش متکلم در این کتاب برای آنها نقش بالایی خواهد شد. چراکه گوینده حضرت علی(ع) است که در تمامی زوایای زندگی ما سخن میگوید. ما از کسی سخن را میشنویم که امام و خلیفه مسلمانان است و خود ایشان فرمودهاند از من سؤال کنید.
عدهای هم این متن را میخوانند و یا میشنوند که مخاطب هستند اما چنین اعتقادی به حضرت علی(ع) ندارند.
پس دو رکن از ارکان زبانشناسی نهجالبلاغه، گوینده و مخاطب است. بین متکلم و گوینده یک واسطه وجود دارد که از نظر زبانشناسی به آن پیام گفته میشود که امروز میتوانیم اصطلاح رسانه را به جای پیام قرار دهیم که میتواند صدا یا نوشتار گوینده باشد.
زبان نهجالبلاغه زبان خاصی است. بین زبان و ادب تفاوت وجود دارد. ادب و ادبیات همان زبانی است که در چارچوب قانون و منطق بیان شده است. منطق نیز عبارت از فهم ما نسبت به دستور زبان یا در عربی صرف و نحو است. اگر بخواهیم ادبی صحبت کنیم باید بلاغت و فنون مختلف آن از جمله علمالمعانی، علمالبیان، استعارات شناختی و علم البدیع را به آن اضافه کنیم.
علمالمعانی یعنی متنی که جلوی ما قرار دارد یک متن عربی است و باید از شرایط ترکیبی این جملات اطلاع داشته باشیم و صرف و نحو را بدانیم. وقتی ترجمهها را نگاه میکنیم اگر متخصص باشیم متوجه میشویم که مترجمین دقت لازم را به خرج ندادهاند و فقط پیامی را از متن سخنان عرضه داشتهاند.
وقتی گفته میشود علمالمعانی یعنی طوری از متن نهجالبلاغه اطلاع حاصل کنیم که این اطلاع باعث شود متوجه شویم دقیقاً پیام امام چه بوده است و آیا اینجا امام به عنوان متکلم زبانی صحبت میکند و یا اینکه زبانش در چارچوب یک ادبیات خاص است؟
سیدرضی از میان سخنان امام جملاتی که نقش ادبی آن قویتر از جنبه زبانی بوده را انتخاب کرده است. اولین نقش ادبی، صرف و نحو قوی و دوم علم بلاغت است که در این علم چند مسئله وارد میشود از جمله علمالمعانی؛ یعنی چه معنایی از جمله برداشت میشود؟ باید در نظر داشته باشیم برخی جملات معانی مختلفی از زوایای مختلف ایجاد میکند که در سخنان نهجالبلاغه نیز این مورد به وفور یافت میشود.
مثلاً ممکن است ما بیان خودمان را به صورتهای مختلف جلوه دهیم و با مجازگویی و استعارهگویی مقصود خودمان را القا کنیم؛ اینجا علمالبیان به وجود میآید و در مبحث زیبایی جملات وارد میشویم و کلمات گزینشی انتخاب میکنیم. نکته بسیار کلیدی این است که فنون فصاحت و بلاغت در اینجا نقش اول را دارد.
غیر از علم بلاغت مسئله زیباییشناسی نیز در ادامه مطرح است. اگر کسی قرآن را بخواند، درمییابد استعاره و مثال در قرآن زیاد استفاده شده است و خداوند برای بیان مقصود خود از مثالهای زیادی استفاده کرده است. بسیاری از کسانی که اکنون با قرآن سروکار دارند در آیات قرآن تصویرسازی خداوند را میبینند.
من به دانشجویانم میگویم اگر به قرآن مسلط نشوید نمیتوانید معنای سخنان امام از نهجالبلاغه را درک کنید. بین قرآن و نهجالبلاغه اشتراکات زبانی و ادبی وجود دارد. نهجالبلاغه شبیه قرآن است و هم جملات آن از نظر صرف و نحو قوی است و از نظر بلاغت رسایی و زیبایی خاصی دارد و هر لفظی که در نهجالبلاغه میبینید یک نشانه است برای معنایی که در ذهن ما از سخنان امام پیش میآید.
در هر جملهای از جملات نهجالبلاغه که دقت کنید چه جملات اسمیه و چه فعلیه، هر کدام دارای بافت خاصی هستند یعنی نشانههایی در آنها یافت میشود که رابطه آن جمله را با قبل و بعد آن تأمین میکند. پس باید جملات نهجالبلاغه را در دو بافت جداگانه بررسی کنیم اول بافت ساختاری و شناخت استعارات، علم بدیع، تشبیهات، ضربالمثلها و ... و دوم در بعد زیباییشناسی، هنری، موسیقیایی و ... .
بسیاری از خطبههای نهجالبلاغه جملات دشواری دارد چون 14 قرن از بیان آنها میگذرد و زبان مردم دچار تحول شده است و اکنون بسیاری از آن کلمات و جملات در زبان عربی استفاده نمیشود. برای فهم متن و معنای نهجالبلاغه همچنین باید زیباییشناسی تصویری، هنری، موسیقیایی و انسجام متنی را مورد توجه قرار دهیم.
زبان امام علی(ع)، زبان عرب معاصر زمان خودشان است و امام بر ادبیات جاهلی مسلط است. (ادب جاهلی یک اصطلاح است و امروز هم در ادبیات عرب افراد متخصص در ادب جاهلی داریم که ادب شعری قبل از اسلام محسوب میشود). امام علی(ع) ادب جاهلی را میدانسته و وقتی خطبههای ایشان را میخوانیم میبینیم شعری از ادبیات جاهلی آورده است و معنای مورد نظر خود را به کمک همان شعر بیان کردهاند.
هنر تصویرسازی از لغت، معنای جمله و موسیقی خاصی که در جملات وجود دارد نیز از دیگر ویژگیهای نهجالبلاغه است. امام شاگرد مکتب قرآن است؛ در قرآن نیز شاهد هستیم که مثلاً موسیقی سوره والیل با موسیقی سوره التکاثر تفاوت دارد؛ سخنان امام علی(ع) نیز همینطور است. موسیقی قرآن معجزه و مخصوص قرآن است و هیچ کس نتوانسته در بلاغت و زیبایی به سخنان حضرت علی(ع) برسد چه برسد به اینکه بتواند به زیبایی آیات قرآن نزدیک شود.
با توجه به اینکه جملات و کلمات نهجالبلاغه هر کدام دیگری را تکمیل میکند و بر معنای همدیگر تأثیر میگذارد، اگر یک جمله درست معنا نشود، جملات دیگر به خوبی معنا نمیشود و تمام متن به هم میریزد.
معناشناسی علم جدیدی در فهم معناست و نشانهشناسی نیز علوم جدیدی است. این علوم در زبانشناسی عبارت از انسجام، هماهنگی، تناسبسازی و زیباسازی جملات به طوری که جملات معنا را زیبا و جذاب کنند در عین حال هیچپکدام از نظر موسیقی فدای دیگری نشود، است.
امروز در فهم معنای قرآن و نهجالبلاغه یا هر متن دیگر چه ادبی باشد چه زبانی، مسئله مهم معناشناسی است. معناشناسی شاخههای مختلف دارد که باید در آن حوزهها هم پیش رفت. اگر کسی از ابتدا تا انتهای قرآن را مطالعه کند با موضوعات متنوعی مواجه میشود؛ نهجالبلاغه نیز دقیقاً همینطور است.
در باب معناشناسی، معناشناسی فلسفی، عرفانی، فقهی، تاریخی، علمی، طبیعی و ... داریم که هر کدام مهم است یعنی اگر از عینک روانشناسی به آیات قرآن یا کلام امام رجوع کنیم، معنا تغییر میکند و متن نهجالبلاغه نظرگاهی است که از زوایای مختلف معنای مختلفی به ما ارائه میدهد.
خطبه اول نهجالبلاغه را مثال میزنم؛ شما چه به صرف و نحو و بلاغت و زیباشناسی مسلط باشید و چه نباشید، برای درک خطبه اول نیاز به گذراندن یک دوره حکمت، فلسفه، کلام و ارتباط آن با قرآن دارید. در این خطبه سخن امام به یکباره اوج میگیرد و کلماتی بر زبان جاری میکند که در حالت عادی این کار را نمیکند. کلام نهجالبلاغه گزینشی از سخنان امام است که منبع آن از 20 مجلد گرفته شده است. این 20 مجلد شامل نامهها، سخنرانیها و نوشتههای امام بوده است که در باب علم، معرفت، انسانشناسی، جامعهشناسی، خداشناسی، رابطه انسان با خدا، فرشته و شیطان و ... بیان شده است البته به صورت ادب نه به صورت زبان. وقتی کسی بخواهد ادبی و شاعرانه و با تفکر حرف بزند لغت، جملات و ... را گزینش میکند و هنرمندانه براساس تصویر منطقی جملات را انتخاب و بیان میکند.
در باب معناشناسی، اگر معناشناسی فلسفی را ندانیم، خطبه اول همچنان برای ما ناشناخته است؛ شاید ترجمه آن را بفهمیم اما حقیقت سخن امام را نمیفهمیم.
برخی از شعرهای شعرای قدیم به حدی پر معناست که با یک ترجمه نمیتوان معنای آن را منتقل کرد. مثل اشعار حافظ، سعدی و مولانا که لایههای معنایی دارد. نهجالبلاغه از زبان امام که قلب عالم امکان است و حرفهایش از قلب وحی است و علم لدنی دارد مطرح شده، بنابراین زبان امام زبان ادب و زبان قرآن است.
مشکلی که در ترجمه نهجالبلاغه داریم لغتشناسی است. برای اینکه نهجالبلاغه را بفهمیم باید شروح نهجالبلاغه را بخوانیم؛ مثلاً در لغتشناسی از کتابهای «لسان العرب»، «اساس البلاغه زمخشری» و یا تهذيب اللغة اثر ابومنصور محمد بن احمد ازهرى استفاده کنیم.
در ترجمه نهجالبلاغه شاهد ترجمههایی هستیم که بسیار ساده و قشری هستند و بعضاً هم مطالب را درست معنا نکردهاند و من هیچ ترجمهای را سراغ ندارم که پیام امام را درست رسانده باشند. ولی اگر بخواهیم به کمک ترجمه و شارحان نهجالبلاغه را دنبال کنیم باید شرح نهجالبلاغه در دست ما باشد که بهترین شرح، شرح «ابن ابیالحدید» است. شرحهای میثم بحرانی و خویی که همه به زبان عربی هستند و شرح علامه محمد تقی جعفری نیز شرحهای خوبی هستند. علامه جعفری فیلسوف، فقیه و ادیب است و به ادب عربی و فارسی تسلط دارد. بنابراین اساتید و دانشجویان میتوانند به شرح نهجالبلاغه ایشان مراجعه کنند.
پس با توجه به اینکه خودمان نمیتوانیم لایههای معنایی لغات و شبکههای معنایی خطبهها را به راحتی درک کنیم، بهتر است به شرحهای نهجالبلاغه مراجعه کنیم.
مسئله مهم دیگر، روایتشناسی در نهجالبلاغه است. آیا هر چه که در نهجالبلاغه سید رضی گفته شده مورد تأیید ماست؟ 90 درصد بله اما 10 درصد این خطبهها به دلایلی که مطرح میکنم هنوز مورد تأیید نیست. مثلاً برخی از خطبات را سیدرضی به صورت گزینشی انتخاب کرده است. زبانشناس از کجا بداند دنباله این خطبه چه بوده است؟ سیدرضی یک صفحه از یک خطبه را انتخاب کرده است در حالی که برای درک خطبه باید همه خطبه وجود داشته باشد.
مثلاً معتقدم خطبه 80 نهجالبلاغه که در خصوص بانوان مطرح شده، نمیتواند خطبه امام باشد؛ البته مطرح شدن این خطبه در نهجالبلاغه خطای سهوی سیدرضی بوده است. دلیل این اعتقاد مطالبی است که در منابع اهل سنت و شیعه آمده است. سیدرضی این خطبه را از منبعی روایت کرده که در آن «احمد بن عبد ربّه قرطبی اندلسی» گفته است که این سخن امام علی(ع) است. وی نیز از ابونعامه جعونة بن فجاءة مازنی تمیمی روایت کرده است که این سخن را حضرت علی(ع) گفته است. ابونعامه جعونة بن فجاءة مازنی تمیمی از خاصان امام علی(ع) بود اما در جنگ صفین که معاویه قرآنها را سر نیزه کرد و افراد متعصب به امام فشار آوردند که باید جنگ را متوقف کنی این فرد یکی از افرادی بود که امام علی(ع) را مجبور به توقف جنگ کرد. وی جزو کسانی است که فتوای قتل امام علی(ع)، معاویه و عمروعاص را داده است. ابونعامه جعونة بن فجاءة مازنی تمیمی (معروف به قطری بن فجاءَه) فرد بسیار توانمندی در سخنوری و ادب بوده است.
خطبه 80 نهجالبلاغه خلاف قرآن است و قرآن این حرفها را در خصوص زنان نمیزند که چون ارث بانوان نصف مرد و شهادت بانوان نصف شهود مرد است از نظر عقلی مشکل دارند.
در این خصوص باید مسائل روایی را نیز بررسی کنیم. وقتی سیدرضی این خطبه را آورده، اول خطبه سخنان امام علی(ع) است ولی حرفهای وسط خطبه حرفهای قطریه است. در پایان نامه 31 که به فرزندش به نام محمد بن حنفیه نوشته است، مطرح شده است که «فرزندم با هیچ زنی مشاوره نکن حتی با خوبش هم نباید مشاوره کنی» هر کس این را ببیند هزاران نقد و اشکال به حرف امام وارد میکند. ما ماهها این خطبهها را بررسی کردیم. امام علی(ع) همسری همانند حضرت فاطمه(س) داشتند که معصوم بودند. آیا معقول است که باور کنیم حضرت هرگز با حضرت زهرا(س) در زندگی اجتماعی و خانوادگی مشورت نکرده است؟ پس این چه حرفی است؟
وقتی منابع این خطبه را بررسی کردیم متوجه شدیم خطبه اینگونه بوده که «با هیچ کس مشورت نکن جز با افراد عاقل و با تجربه» در پایان نامه 31 هم نوشته شده با هیچ زنی مشورت نکن الا زنی که عقل او را تجربه کرده باشی. بیشتر زنان در گذشته خانهنشین بودند و با جامعه و مسائل پیچیده اجتماعی و اقتصادی رابطه چندانی نداشتند و ذهنشان ساده بود و مشورت کردن با آنها درست نبود. حرف امام این است که با زنی مشورت کن که دارای تجربه و عاقل و اجتماعی است.
کتاب دیگری وجود دارد به نام 400 قاعده که سؤالهای حضرت علی(ع) از حضرت محمد(ص) و پاسخهای حضرت رسول(ص) در آن بیان شده است و میتوان از این کتابها نیز برای درک بهتر نهجالبلاغه استفاده کرد.
انتهای پیام