غمی که به زندگی معنا می‌بخشد
کد خبر: 4121736
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۱
حق‌شناس در جلسه تفسیر نهج‌البلاغه تبیین کرد؛

غمی که به زندگی معنا می‌بخشد

یک نهج‌البلاغه‌پژوه در تفسیر خطبه ۸۳ گفت: امام علی(ع) اهل تقوا را انسان‌هایی محزون معرفی می‌کند، اما این حزن، اندوهی ملیح است که دل را آباد می‌کند و از جنس غم‌های مخرب و نابودکننده مادی و دنیوی نیست؛ غمی است که به‌ زندگی معنا می‌بخشد و آن را دلپذیر می‌کند.

حق شناسبه گزارش ایکنا از قزوین، محسن حق‌شناس، استاد نهج‌البلاغه، در جلسه تفسیر نهج‌البلاغه در ادامه قسمت ششم خطبه ۸۳ گفت: امام علی(ع) در طلیعه این بخش از کلام با ذکر عبارت «فَاتَّقُوا اللَّهَ» مخاطب را به فضیلت تقوا دعوت و سپس یک به یک شروط تقوا را بیان می‌کند و می‌فرماید با همان سازوکاری که خدا فرموده است خودتان را حفظ کنید.

این استاد نهج‌البلاغه بیان کرد: حضرت در ابتدا می‌فرماید «تَقِیةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ» تقوای کسی که شنید و خشوع کرد. واژهٔ «تَقِیةَ» اسم مصدر تقواست و ازنظر معنا تفاوتی با آن ندارد؛ یعنی هر ۲ واژه از ریشه «وَقْی» به‌معنای حفظ کردن و حفظ شدن است.

وی ادامه داد: تقوا مهارت حفظ جان و وجود است؛ حفظی که از مسیر الهی و با ساز و کارِ تعریف شده از سوی خداوند محقق می‌شود، اما اولین ساز و کار تقوا شنیدن است؛ یعنی انسان متقی کسی است که شهامت شنیدن و فراگرفتن دارد.

حق‌شناس گفت: متأسفانه برخی انسان‌ها تن به شنیدن نمی‌دهند. این نشنیدن و سرباز زدن، از انانیت و تکبر آن‌ها برمی‌خیزد، آگاهانه یا ناآگاهانه که به ندای غرور و کبر درونی خود گوش می‌دهند. برای گذر از این مرحله، باید ابتدا حس بی‌نیازیِ کاذب را از وجودشان ببرند تا در جای آن عطش فراگرفتن بنشیند.

وی افزود: اما از نظر امام فقط التزام به شنیدن کافی نیست؛ بلکه در پی این کار باید خضوع در قبال حقیقت نیز بیاید. به هر حال ممکن است که آدمی خود را آماده کند و گوش خود را به شنیدن حقایق بسپارد؛ ولی دل به آن ندهد. در قبال آنچه انسان می‌شنود، ۲ حالت متصور است؛ یا او در قبال این حقیقت سر فرود می‌آورد یا باز اسیر کبر می‌شود. این کبر تتمّه رذیله قبلی و باقیمانده آن است و باز می‌تواند آدمی را به سرکشی وادارد و به او بنمایاند که نیازی به آنچه شنیدی نداری.

این استاد نهج‌البلاغه ادامه داد: بنابراین وسوسه نفس فقط مختص ابتدای راه نیست که آدمی را کاملاً از شنیدن منع کند؛ بلکه پس از شنیدن هم ممکن است ظاهر شود و باعث شود که انسان مطلب صواب و صحیح را جدی نگیرد و در پی آن نرود، به همین دلیل امام از خشوع در پی شنیدن سخن می‌گوید «تَقِیةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ» انسان متقی ابتدا به حقیقت گوش فرامی‌دهد، اما به شنیدنِ صرف اکتفا نمی‌کند و در برابر آن حقیقت خضوع و خشوع می‌ورزد.

وی خاطرنشان کرد: امام می‌فرماید تقوا داشته باشید، اما چه نوع تقوایی؟ تقوای آن کسی که سَمَعَ فَخَشَعَ است؛ یعنی مدل تقوایتان شنیدن همراه با خشوع باشد. بعد می‌فرماید «واقترف» این واو عطف است یعنی تقوای کسی که اقتراف می‌کند و اعتبار می‌کند و همین‌طور تا پایان همه این‌ها شیوه و مدل تقواست.

اعتراف به خطا از پی ارتکاب گناه

حق‌شناس در تفسیر ادامه خطبه ۸۳ نهج‌البلاغه اظهار کرد: امام در ادامه می‌فرماید «وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ» حرف «وَ» عطف است و این عبارت را بر جمله ابتدایی این بخش عطف می‌کند؛ همان که فرمود «فَاتَّقُوالله» این ویژگی در تمام عبارات این بخش وجود دارد و امام با عطف به این جمله یک به یک ویژگی‌های اهل تقوا را بیان می‌فرماید.

وی خاطرنشان کرد: دومین صفت اهل تقوا پس از شنیدن فروتنانه، «إقتراف» و «اعتراف» است. واژه «اقتراف» در لغت به‌معنای پوست کندن است. وقتی بخشی از بدن مجروح می‌شود، به‌تدریج مراحل ترمیم آن آغاز می‌شود، در مراحل این ترمیم پوست نازکی روی زخم را می‌گیرد، اگر کسی دوباره این پوست نازک را بکشد، بلافاصله کنده شده و خون بالا می‌زند، به این عمل «قَرْف» می‌گویند؛ «قَرْف» یعنی مجروح کردن و جریحه‌دار کردن دوباره جراحتی که در حال ترمیم شدن است.

این استاد نهج‌البلاغه بیان کرد: از همین معنای لغوی است که واژه «إٍقتِراف» را به‌معنای انجام گناه به کار می‌برند؛ زیرا انسان با گناه، روح و جسم خود را مجروح می‌کند. در واقع، گناه نوعی خودزنی است و کسی که به این وادی پا می‌گذارد، به خود صدمه زده و ترمیم و بهبود روح خود را به تأخیر انداخته است. به گناه اجتراح هم می‌گویند یعنی خود را مجروح کردن «اجتراحو السیئات» یعنی وقتی انسان گناه می‌کند به خودش لطمه می‌زند.

حق‌شناس گفت: امام می‌فرماید انسان متقی کسی است که اگر لغزشی از او سر زند، بلافاصله به خود می‌آید و اعتراف می‌کند؛ یعنی در پیشگاه خداوند به خطای خویش اقرار می‌کند و درصدد جبران برمی‌آید. باید دقت کرد که بر سر فعل «اعْتَرَفَ» حرف «ف» آمده است، «فاَعْترَفَ» این حرف هرگاه ابتدای فعل قرار گیرد، نشانه سرعت است؛ پس طبق فرمایش امام، متقی زمان را از دست نمی‌دهد و خیلی زود به آنچه از او سر زده اقرار می‌کند و زمینه را برای جبران فراهم می‌نماید.

اضطرابی شیرین و دلهره‌ای عاشقانه

وی گفت: امام(ع) در بیان سومین صفت انسان متقی می‌فرماید «وَ وَجِلَ فَعَمِلَ» ابتدا آن‌که متقی حالت «وَجَل» دارد، «وَجَل» به‌معنای دلواپسی همراه با اشتیاق است؛ یعنی اضطرابی شیرین و دلهره‌ای عاشقانه. این انسان همواره نگران است که آیا محبوب، او اعمالش را می‌پسندد یا نه؟ در نگاه امام، متقی انسانی است که خاطر آسوده و دل فارغ ندارد. او مدام در پی جلب نظر محبوب است و این اشتیاقِ همراه با دلواپسی خواب راحت را از او گرفته است.

این استاد نهج‌البلاغه تشریح کرد: در خطبه متقین امام اهل تقوا را انسان‌هایی محزون معرفی می‌کند «قُلُوبهُمْ مَحْزُونةٌ» دل‌هایشان اندوهگین است. این حزن، اندوهی ملیح است که دل را آباد می‌کند و از جنس غم‌های مخرّب و نابودکننده مادی و دنیوی نیست؛ غمی است که به‌ زندگی معنا می‌بخشد و آن را دلپذیر می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: این اندوه شیرین در دل متقین ولوله‌ای به پا می‌کند و آتشی به جانشان می‌افکند که بسیار انگیزاننده است و مانع از رکود و سکون و رخوت می‌شود. شور این جماعت با شعور همراه است و این اشتیاق، آنان را به پویایی و جدیت رهنمون می‌کند و ایشان با تمام توان در مسیر رضای حق عمل می‌کنند.

لازمه حفظ وجود مراقبت دائم است

حق‌شناس در بیان صفت چهارم متقین اظهار کرد: امام در مقام چهارم می‌فرماید «وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ» واژهٔ «حَاذَرَ» از ریشه حَذَر به‌معنای دوری جستن از آن چیزی است که ترساننده باشد. به اسلحه در کلام عرب «حِذْر» می‌گویند؛ چون باید از آن ترسید و کناره گرفت. پس «حَذَر» به‌معنای اجتناب و رعایت کامل و مراقبت کردن است. دقیق‌ترین ترجمه واژه «تقوا» حفظ است و متقی کسی است که مهارت حفظ نفْس را آموخته است اما لازمه حفظ وجود، مراقبت دائم است.

وی تصریح کرد: کسی که به سلامتی جسم خود اهمیت می‌دهد و می‌خواهد تندرست زندگی کند، باید از خود مراقبت کند. مراقبت از روح نیز توجهی دوچندان می‌طلبد و همانی است که علمای اخلاق از آن به «مُرَاقبَة» تعبیر می‌کنند و آن را یکی از اصول سلوک اخلاقی می‌دانند. انسانی که مراقبه دارد، به کوچکترین رفتارهای خود حساس است؛ هر اندیشه‌ای که به‌ ذهنش خطور می‌کند، هر کلمه‌ای که از دهانش بیرون می‌آید و هر صدایی را که به گوشش می‌رسد به دقت می‌سنجد. این انسان مدام در حال رصد نفس خویش و نظارت بر حالات آن است.

این استاد نهج‌البلاغه خاطرنشان کرد: انسان متقی چنین رفتاری با نفْس خود دارد؛ هر کلامی را نمی‌گوید، هر سخنی را نمی‌شنود، به هر جایی نگاه نمی‌کند و با هر کسی همنشین نمی‌شود. با این تقید و مراقبت است که وارد میدان عمل می‌شود و به‌سوی آنچه باید عمل کند می‌شتابد. به‌همین دلیل است که امام در پی واژه «حَاذَرَ»، تعبیر «فبَاَدَرَ» می‌آورد؛ یعنی انسان متقی ضمن مراقبت و احتیاط، اهل «مبادرة» یعنی شتاب و پویایی است. وجود او مملوّ از انگیزه است و این انگیزه او را به شتاب و پویایی وامی‌دارد.

تقوا نیکوکاری را به دنبال دارد

وی ادامه داد: امیرالمؤمنین(ع) در بیان صفت پنجمِ انسان متقی می‌فرماید «وَ أَیقَنَ فَأَحْسَنَ» انسان، با تقوا به یقین می‌رسد و نیکوکاری می‌کند. او می‌کوشد به یقین برسد. یقین عبارت است از ایمان و باوری که شکی در آن نیست. اهل تقوا پیوسته در تلاش‌اند که باورهای خود را پالوده کنند تا هرگونه تردید و شک و تزلزل از ساحت آن‌ها پاک شود. راه رسیدن به یقین نیز ۲ موضوع است؛ عبادت و آگاهی.

حق‌شناس با بیان اینکه متقی خود را وقف عبادت می‌کند، افزود: منظور عبادتی که می‌تواند به یقین منجر شود همچنین در مسیر آگاهی گام برمی‌دارد. این علم همراه عبادت است که مسیر عبودیت را برای او هموار می‌کند و تحفه‌ای به‌ نام یقین را برایش به ارمغان می‌آورد. اما ایمان درونی و اعتقاد قلبی باید ثمره خارجی داشته باشد.

وی خاطرنشان کرد: اگر شخص در جان خود به یقین رسیده باشد اما از این یقین هیچ اثر عینی و نمود خارجی دیده نشود، کار ناتمام است. پس متقی در کنار تحصیل یقین، باید آن را در برون هم پیاده کند. از این رو اهل تقوا اهل نیکوکاری هستند و رفتارشان مصداق احسان است. این احسان در رفتار با خلق، خانواده و در تعامل با تمام هستی جلوه‌گر است. به‌ همین دلیل امام می‌فرماید انسان، با تقوا به یقین می‌رسد و نیکوکاری می‌کند.

جدی گرفتن هشدارهای الهی

این استاد نهج‌البلاغه در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ گفت: حضرت در مورد صفت ششم می‌فرماید «وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ» چون عبرت داده می‌شود، عبرت می‌گیرد و بیدار می‌شود. از راه‌های رسیدن به تقوا آن است که انسان به عبرت‌ها توجه کند. اهل تقوا با دقت و تیزبینی این عبرت‌ها را ملاحظه می‌کنند و از آن‌ها سود می‌برند. آن‌ها هر موعظه را جدی می‌گیرند و هر نکته پندآموز را آویزه گوش قرار می‌دهند.

وی تصریح کرد: چنین استنباط می‌شود که عبرت گرفتن، محور سخن امام است؛ اما امیرمؤمنان در این بند از خطبه، در اهمیت موضوعِ «حَذَر» به معنای پرهیز سخن می‌گوید «وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ» و چون توجه داده می‌شود حَذر می‌کند. یکی از راه‌های تقوا توجه به این نکته است که اگر هشداری داده می‌شود، باید آن را جدی گرفت.

حق‌شناس ادامه دهد: امیر مؤمنان صفت هفتم را چنین بیان می‌فرماید: «وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ» فعل «زُجِرَ» از ریشهٔ «زَجْر» به‌معنای نهی‌ شدن است. اگر فرد تقوا پیشه از چیزی نهی شود، اطاعت می‌کند. راه رسیدن به تقوا آن است که انسان نهی‌های الهی را بپذیرد. شرط تقوا توجه به نهی الهی و پرهیز از اموری است که خوشایند حق نیست. در واقع در مسیر کمالِ روح، شاید آنقدر که ترک گناه مؤثر است، انجام بعضی از طاعات اثر نداشته باشد.

وی خاطرنشان کرد: چه بسا انسانی یک عمر را به تقوا می‌گذراند، سال‌ها حرام نمی‌خورد و از چشم و گوش و دست خود مراقبت می‌کند؛ اما در یک صحنه می‌لغزد و اعمال گذشته را بر باد می‌دهد. در مقابل، ممکن است شخصی عمری به خطا بگذراند اما دست آخر به خود آید و با تمام وجود به‌سوی خدا باز گردد و از جان و دل توبه کند، همین بازگشت از گناه پرونده او را رنگی دیگر می‌زند و او را مشمول عفو بیکران خداوند می‌کند.

این استاد نهج‌البلاغه در پایان این جلسه گفت: این نشان می‌دهد که ارتکاب گناه یا ترک آن نقش پررنگی در حیات انسان دارد و هیچ عاملی مانند ترک گناه اسباب رفعت انسان را فراهم نمی‌آورد. امیرالمؤمنین نیز در اینجا یک راه مهم تحصیل تقوا را همین نکته یعنی توجه به نهی‌های الهی معرفی می‌کند؛ اگر خدا فرموده غیبت نکنید، انسان متقی می‌پذیرد.

سحر محمدعلیخانی

انتهای پیام
captcha