شیعه آل ابی‌سفیان چه کسانی هستند
کد خبر: 4123197
تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۷
حق‌شناس در جلسه تفسیر نهج‌البلاغه تبیین کرد؛

شیعه آل ابی‌سفیان چه کسانی هستند

یک نهج‌البلاغه‌پژوه در تفسیر خطبه ۸۳ با اشاره به اینکه شیعه کسی است که به ترویج و تقویت یک عقیده کمک می‌کند به بیان ویژگی‌های شیعه آل ابی‌سفیان پرداخت.

محسن حق شناسبه گزارش ایکنا از قزوین، محسن حق‌شناس، نهج‌البلاغه‌پژوه، در جلسه تفسیر نهج‌البلاغه در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ گفت: در این بخش، امام از چگونگی تقوا سخن می‌گوید و درصدد آن است که در قالب 22 پیش‌زمینه بگوید چگونه می‌توان متقی شد. در جلسه قبل ۱۰ راهکار مطرح شد و در این جلسه سایر راهکارها برای اتصاف به صفات متقین ارائه می‌شود.

وی اظهار کرد: حضرت امیر(ع) در بیان صفت یازدهم می‌فرماید: «وَ اقْتَدَی فَاحْتَذَی» واژه «اِقْتَدَی» از «قُدْوَة» به‌معنای چیزی یا کسی است که پیش رو قرار داده می‌شود و به آن اقتدا می‌کنند. اگر شخصی در مقام «قُدْوَة» قرار گیرد، دقیقاً تمام توجه آدمی به اوست و جهت حرکت خود را در جهت حرکت او تنظیم می‌کند.

حق‌شناس گفت: معنای اقتدا آن است که انسان به شکل کامل به مراد خود روی آورد و وی را مقصد و راهنمای خود قرار دهد. واژه «احْتَذَی» با کلمه «حِذَاء» به معنای کفش است؛ به‌ معنای اقتدا کردن به دیگری و پا در جای پای دیگری گذاردن، یعنی گویا کسی پیش می‌رود و رد کفش او بر زمین می‌ماند؛ انسان هم با دقت، پا جای پای نفر پیش رو می‌گذارد و گام‌های خود را مطابق مسیر حرکت او تنظیم می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: سخن امام به یک ویژگی فطری بشر اشاره دارد: اینکه انسان موجودی الگوبردار است. این خاصیت در تمام طول زندگی وجود دارد. کودکان در تمام رفتارهای خود به دیگران نگاه می‌کنند و مدام از رفتارهای اطرافیان تأثیر می‌گیرند. این الگوبرداری از محیط خانه شروع می‌شود و به محیط آموزش و پس از آن محیط اجتماع تسری می‌یابد.

الگوی آگاهانه عقلانی است

این استاد نهج‌البلاغه تصریح کرد: البته این الگو برداشتن، ممکن است آگاهانه و یا ناآگاهانه باشد. تأثیرپذیرفتن ناآگاهانه غالباً فاقد دلیل عقلانی است و ارزشی ندارد؛ اما الگوی آگاهانه عقلانی است و ضرورت دارد. امام نیز در صفت اهل تقوا بر این نکته تأکید می‌کند. گفتنی است مفهوم نبوت و امامت بر همین منطق بنا شده‌اند؛ اینکه انسان با توجه به این بزرگان الگوی درست را پیدا کند و در همه امور زندگی در پی آن‌ها گام بردارد.

وی ادامه داد: واژه «امام» به‌ معنای «من یُؤْتَمُّ بِهِ» است؛ یعنی کسی که به او اقتدا می‌شود. خداوند متعال امام را الگویی دقیق و نمونه‌ای کامل برای هدایت قرار داده است. انسان متقی پس از شناخت الگو به آن‌ها اقتدا می‌کند. شرط توفیق نیز همین تبعیت کامل از الگوها و حرکت گام به گام در پی تقواست که این همان معنای واژه «شیعه» است.

حق‌شناس افزود: وقتی خبری گفته می‌شود، یک مرتبه، هزار نفر این خبر را تکرار می‌کنند، می‌گویند چی شده، شایعه شده، یعنی قوی شده، جدی شده، پس «ش ی ع» یعنی تقویت، یعنی قوی‌کردن یک چیزی. امام فرمودند «یا شیعه آل ابی‌سفیان» یعنی کسانی که آل ابی‌سفیان را تقویت می‌کنند و نمی‌گذارند فکر و راه و مسیر آن‌ها و ردپای آن‌ها محو شود.

این استاد نهج‌البلاغه در تبیین معنای شیعه گفت: شیعه علی کسی است که به شیوع اندیشه علوی کمک می‌کند و مانع از محو شدن این مسیر در طول تاریخ می‌شود. این تقویت از راه «إحْتِذَاء» حاصل می‌شود؛ یعنی پای در جای پای آن الگوهای الهی نهادن و بر اساس سیره و روش علوی زندگی‌کردن که نمی‌گذارد مرام آنان محو شود و از بین برود. متقی اول الگوی درست انتخاب می‌کند بعد این الگو را تقویت می‌کند و پای جای پای او می‌گذارد. نتیجه این حرکت، رسیدن به درجاتی از کمال است که آدمی را به جایی می‌رساند که محبوب ولیّ خدا می‌شود.

این نهج‌البلاغه پژوه در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ گفت: «وَ أُرِی فَرَأَی» دوازدهمین صفتِ تقواپیشگان است؛ امکان ندارد انسانی در مسیر سلوک الهی پای بگذارد و در راه تحصیل تقوا بکوشد و خدا پرده غفلت را از پیش چشمش کنار نزند. چشم انسان متقی به لطف الهی بر حقایق گشوده می‌شود، خداوند چشمه‌های قلبش را می‌گشاید و نور حقایق را بر دلش می‌تاباند.

وی افزود: به فرموده امام، انسانِ متقی تیزبین است و نمی‌گذارد که غبار روی چشمش را بگیرد و بصیرتش را کور کند. وقتی الطاف الهی را به او نشان می‌دهند، به سرعت متوجه عنایت خدا می‌شود. در واقع این تیزبینی از لوازم تقواست؛ به این صورت که آدمی چشم بینا و بصیر داشته باشد و با دقت و توجه بنگرد و نشانه‌های حضور خدا را با فراست درک کند.

تکاپو و شتاب در طلب نیکی‌ها

حق‌شناس بیان کرد: در ادامه، امام صفت سیزدهم را بیان می‌فرماید: «فَأَسْرَعَ طَالِباً»؛ پس با حالت طلب می‌شتابد. یکی از ضرورت‌ها برای رسیدن به مراتب تقوا، طالب بودن، درد و سوز در سینه داشتن است. بدون حس پویندگی کسی روی موفقیت را نخواهد دید و عنایت ویژه حق را درنخواهد یافت. این ویژگی سرلوحه کار انسان متقی است و شب و روز دست از این حس برنمی‌دارد و این شعله تا رسیدن به مقصود در دل او فروزان است.

وی خاطرنشان کرد: اما این طلب به تنهایی کافی نیست، چه بسا انسان‌های بسیاری که این حس را دارند و آن را با کسالت و رکود می‌خشکانند. اما متقی چنین نیست؛ مدام در حال شتاب است، پیوسته می‌خواهد بداند و هرچه بیشتر به جلو گام بردارد. او به درجازدن راضی نمی‌شود و طالب مرتبه‌ای فراتر است؛ پس تردید نمی‌کند و شتابان به‌سوی مطلوب خویش گام برمی‌دارد.

این استاد نهج‌البلاغه تشریح کرد: «إسِراع» یعنی شتاب کردن. امروز و فردا کردن و وقت را به فراغت و تفریحِ بی‌هدف سپری کردن که با مرام اهل تقوا سازگاری ندارد. برای آنها اول سال یا اول ماه یا اول هفته، وقت شروع نیست؛ تمام لحظات اهمیت دارد و از زمان حداکثر استفاده را می‌کنند.

حق‌شناس گفت: امیرالمؤمنین(ع) سپس صفت چهاردهم را به ظرافت بیان می‌فرماید «وَ نَجَا هَارِباً» امام می‌فرماید: و نجات متقی در فرار است و اگر او از برخی موقعیت‌ها نگریزد نجات پیدا نمی‌کند. باید بدانیم که انسان گاهی باید جرئت و جسارت بیرون آمدن و گریختن داشته باشد. در حقیقت بعضی موقعیت‌ها، حلقه‌ها و مجلس‌ها هست که اگر انسان در آن‌ها بماند، دین و ایمان و شرافت خود را از دست خواهد داد.

وی تصریح کرد: گاه انسان به همنشین و رفیق راه خود می‌نگرد و می‌بیند که این فرد دوست نیست؛ بلکه راهزن ایمان است و در همنشینی با او ده‌ها آفت نهفته است. اگر این رفاقت ادامه پیدا کند، تقوای انسان بر باد می‌رود. ممکن است این دزد ایمان و غارتگر تقوا نزدیکترین شخص به انسان باشد؛ اما باید دانست که این نزدیکی، حکم الهی را تغییر نمی‌دهد. قرآن می‌فرماید حتی اگر پدر یا برادر انسان اهل کفر و گناه باشند، باید از ایشان گریخت «ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنان‌ را سرپرست مگیرید».

این نهج‌البلاغه‌پژوه خاطرنشان کرد: انسان باید شهامت «نه» گفتن داشته باشد و با جرئت و جسارت بعضی پیشنهادها را رد کند. قرار نیست انسان مسلمان با همه دوست باشد و دست دوستی به سوی هر گروهی دراز کند. امام این هوشیاری را به انسان متقی نسبت می‌دهد و تأکید می‌کند که او برای حفظ ایمانش گاه می‌گریزد و سلامت خود را بیرون از وضع فعلی می‌جوید.

فراهم آوردن توشه آخرت

حق‌شناس ادامه داد: «فَأَفَادَ ذَخِیرَةً» صفت پانزدهم از صفات اهل تقوا را بیان می‌کند که ذخایر خود را عامل فایده خویش قرار می‌دهند. انسان متقی پیوسته به‌دنبال جمع کردن و افزودن بر سرمایه خویش و انبار کردن این ذخایر است. البته جمع‌آوری و انباشت سرمایه مادی هدف او نیست. برای متقی پذیرفتنی نیست که حاصل عمر خود را قطعه‌ای زمین یا خانه‌ای بزرگ یا کارخانه‌ای سودآور بداند.

وی تصریح کرد: وای بر انسان اگر چنین تفکری داشته باشد و چیزی را جمع کند که فانی است و در وقت مرگ باید آن را بگذارد و برود. انسان متقی باید خود را مسافری ببیند که سفرش نزدیک است. پس با دقت به‌ آنچه در این راه نیاز دارد بیندیشد و در پی اندوختن همان باشد؛ نه آنکه وقت سفر در حالی فرا رسد که او بفهمد آنچه فراهم آورده ارزشی ندارد و در این سفر به کارش نمی‌آید. به فرموده امام، اهل تقوا آنچه را مفید و مؤثر است ذخیره می‌کنند؛ چیزی که در سفر آخرت توشه راهشان باشد و به آن‌ها فایده برساند.

حق‌شناس در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ اظهار کرد: امام در بیان صفت شانزدهم می‌فرماید: «وَ أَطَابَ سَرِیرَةً» واژهٔ «سَرِیرَة» بر وزن «فَعِیلَة» به‌معنای درون یک شیء است. متقی درون خویش را پاک می‌کند. او در تلاش است که شهوات و امیال باطل، حتی اوهامات را از ذهن خود بزداید و آن‌ها را درون نفس خود مدیریت کند. این تقوا و مراقبت حتی توهم و فکر گناه را هم دربر می‌گیرد؛ یعنی اهل تقوا حتی اجازه راه یافتن فکر باطل را به خود نمی‌دهند.

وی ادامه داد: در روایتی درباره اثر فکر گناه چنین آمده است: کسی که درباره زنا با خودش خیال‌پردازی کند، مانند کسی است که در خانه‌ای که تزئین و آراسته شده و نقش و نگار دارد آتش بیفروزد؛ پس دود آن، نقش و نگار خانه را خراب می‌کند، اگرچه خانه آتش نگیرد. فکر گناه نیز چنین اثری دارد؛ حرکت انسان در مسیر تقوا را کند می‌کند و خانه دل را تیره و فسرده می‌سازد.

این استاد نهج‌البلاغه خاطرنشان کرد: گرچه ممکن است ورود افکار ناروا غیراختیاری باشد، اما ادامه فکر در اختیار خود انسان است. بنابراین هرگاه بر دروازه‌های ورودیِ ذهن یا ادامه تفکرات ناروا نظارت نشد، نتیجه این سهل‌انگاری، زایش تفکراتی است که فضای اندیشه را تیره می‌کند. اما راه تطهیر ذهن از این اوهام ذکر است؛ البته ذکری که حاصل همراهی زبان با دل است؛ ذکری که از اعماق جان بجوشد و بر اندیشه آدمی سایه افکند تمام ساحت‌های حیات انسانی را پر کند. متقی کسی است که پیوسته مراقب خویش است و درونش را با ذکر الهی پاک نگاه می‌دارد.

آبادانی دنیا

وی در ادامه راهکارهای امام برای متقی شدن بیان کرد: نوبت به صفت هفدهم می‌رسد «وَ عَمَّرَ مَعَاداً» ً واژهٔ «عَمَّرَ» به معنای آبادان کردن است؛ یعنی انسان متقی آخرت خود را آباد می‌کند. قطعاً آبادانی دنیا امری عقلانی و پسندیده است. داشتن حیاتی آرام و با نشاط و زندگی آبرومند و همراه با آرامش، هدفی است مبارک که باید آن را از خدا خواست و در راه آن کوشید، اما چنین مقصودی برای اهل تقوا هدفی کوتاه‌مدت است. ایشان بیش از آنکه در فکر عمارت دنیا باشند در فکر آبادانی آخرت‌اند. انسان متقی ۲ نوع هدف‌گذاری دارد: یکی کوتاه‌مدت که به مقتضای خود برای آن وقت می‌گذارد، دیگری هدف بلندمدت که غایت کار را برای او ترسیم می‌کند. این هدف بلندمدت، آبادانی آخرت است و زندگی سعادتمند در بستر ابدیت را ایجاد می‌کند.

این استاد نهج‌البلاغه تصریح کرد: امام صفت هجدهم را در تکمیل صفت قبل بیان می‌فرماید «وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً لِیوْمِ رَحِیلِهِ» واژهٔ «زَاد» همان ره‌توشه و سرمایه است. واژه «إسْتظْهَار» از ریشه «ظَهْر» به‌ معنای پشت می‌آید که می‌تواند به ۲ معنا باشد: اول، کسی را به‌عنوان پشتیبان گرفتن و دوم، چیزی را بر پشت و دوش نهادن. در احتمال اول عبارت امام به این معناست که انسان متقی خود را با توشه‌ای که به آن نیاز دارد تقویت می‌کند و در معنای دوم؛ زاد و توشه خویش را بر دوش خود قرار می‌دهد.

وی افزود: با توجه به ادامه سخن «وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ وَ حَالِ حَاجَتِهِ» معنای دوم مناسب‌تر است. امام در این چهار عبارت، دلیل فراهم آوردن توشه و بر دوش نهادن آن را بیان می‌کند. «لِیوْمِ رَحِیلهِ» ِ انسان متقی این بار را برای روزی که کوچ می‌کند فراهم می‌آورد و بر دوش می‌گیرد. «وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ» در جهت راهی که باید در آن حرکت کند. «وَ حَالِ حَاجَتِه» ِ، یعنی آن حال و وضعیتی است که او بیشترین نیاز را به آن توشه پیدا می‌کند. آن حال در روزی فرا می‌رسد که انسان به نامه اعمالش می‌نگرد؛ نامه اعمالی که هیچ امر کوچکی در آن فروگذار نشده و هیچ فعل کوچک یا بزرگی در آن فراموش نشده است. «وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ» فرد متقی این بار را برای جایگاه فقر و نیاز خویش بر دوش می‌گیرد. روز محشر روز فقر بشر است.

حق‌شناس ادامه داد: امیرالمؤمنین(ع) صفت نوزدهم را در ادامه همین معنا بیان می‌فرماید «وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ» و توشه را برای سرای اقامتش پیش می‌فرستد. در نگاه امام، دنیا سرای اقامت نیست؛ بلکه محل گذار است. آدمیان در این دنیا مسافرند نه مقیم. اینجا سرایی است که زود درِ آن را می‌بندند. انسان در اینجا نیامده است که اقامت دائم داشته باشد و از این رو «دار» نیست، واژهٔ «دار» برای جایی به کار می‌رود که انسان در آن اقامت می‌کند.

وی در پایان این جلسه تفسیر گفت: امام با نظر به این معنا می‌فرماید: متقی کسی است که توشه خود را برای تجهیز سرای اقامتش پیش می‌فرستد. در نگاه او این دنیا مسافرخانه‌ای است که در بین راه بنا کرده‌اند و دلیلی ندارد که مسافر به فکر تجهیز و آراستن جایگاه خود در آن باشد. شرط عقل آن است که همت او مصروف بنا کردن خانه‌ای آباد در آخرت گردد. کسی که به این شیوه عمل کند، در آن زمان در جمع بهشتیان خواهد نشست.

سحر محمدعلیخانی

انتهای پیام
captcha